کتاب فرم و خلاء
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
3
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب میباشد.
داستانی از جهان حیرت انگیز انسانی که صدای اشیا را می شنود و می تواند با آن ها سخن بگوید و راوی با هنرمندی بخش هایی از داستان را حتی از زبانِ همان اشیا بیان می کند؛ داستانی که جهان اسکیزوفرنی و اختلال های ذهنی و روانی و جهان ذن و مراقبه را در هم می آمیزد؛ همچون آمیختگی ذهن نویسنده اش، روث اوزکی، که از طرفی آمریکایی است و از طرفی ژاپنی. کتاب فرم و خلأ رازآمیزی داستان های ژاپنی و گیراییِ داستان های آمریکایی را همزمان دارد. کتاب ها همیشه تماشایت می کنند، سعی می کنند ذهنت را بخوانند. وادارت می کنند کارهایی بکنی، حتی کارهایی که نباید بکنی. آن ها چیزهای بدی در زندگی ات می نویسند، بعد می روند و با دهن لقی تمامش را به همه می گویند.
بریدۀ کتابهای مرتبط به کتاب فرم و خلاء
یادداشتهای مرتبط به کتاب فرم و خلاء
1403/6/13
فرم و خلا نوشتهی روث اوزکی، کشیش ذن بودایی، در مورد پسر نوجوانی به اسم بنی ٱه هست که صدای اشیای اطرافش رو میشنوه. مادرش، آنابل، زنیه که بعد از مرگ همسرش دچار افسردگی شده و با مصرف گرایی و انباشت وسیله سعی میکنه زندگی به شدت آشفتهاش رو کنترل بکنه. پدرش، کنجی که طی یک تصادف جون خودش رو از دست داده هم یک بودایی و نوازنده کلارینت بوده که دچار اعتیاد به ماریجوانا میشه. همهی داستان بعد از مرگ کنجی شروع میشه. کتاب از زبان چندین نفر روایت میشه که بعضی وقت ها انسجام داستان رو از دست میده فصل هایی که آیکون، نویسندهی مکبت ذن، اون رو شرح میده رو نسبت به کل کتاب خیلی بیشتر دوست داشتم. برای من کتاب گاها کسالت بار بود؛ از اینکه نویسنده به هر مسئلهی اجتماعی یه سری زده بود، خسته میشدم. مصرف گرایی، نقد لیبرالیسم، بیکاری، اعتیاد، شنیدن صدای اشیا، اضافه وزن، بی خانمانی و... به نظرم شاید این حجم از نقد اجتماعی داخل یک کتاب داستان میتونه کلافه کننده باشه. نمیتونم بگم از خوندنش لذت نبردم ولی اگر بگم کتابی بود که تو ذهنم میمونه، احتمالا حقیقت رو نگفتم!
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
11