ساعت ۱۰.۳۶
موقعیت من : منتظر بارگیری در صف طولانی
محیط: پر از شلوغی
آدما باهم حرف میزنن، راه میرن ،هعی دارن بحث میکنن که زودتر بتونن بار خالی بکنن
اما من....
آقایون خانوما من نمیخوام زودتر بارم رو خالی بکنم
چرا ؟
چون من سقوط کردم
سقوطی سخت بمثال پرت شدن از ساختمان صد طبقه
فقط میخوام از شیشه جلو ماشین به آدما نگاه کنم و به پایان بندی غیر قابل حدس کتاب فکر کنم
پایان بندی که به مثال سقوطه
و من سقوط کردم