بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

مهناز جعفری

@mhnzjfri

67 دنبال شده

87 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

                دوست داشتم اول کتاب بخارای من ایل منِ محمد بهمن بیگی رو بخونم اما به دستم نرسید و این کتاب رو شروع کردم.
کتاب یک خلاصه ی جمع و جور از تلاش های نویسنده برای راه اندازی مدارس عشایری به صورت سیار، بعد از اون تربیت مامای مناطق عشایری برای کم کردن مشکلات زایمان زنان، زنده نگه داشتن قالیبافی بومی عشایر و در نهایت تاسیس دبیرستان عشایری ثابت برای ادامه تحصیل بچه های مستعدتر هست.
البته این کارها از عشایر قشقایی شروع شده و کم کم و با سختی فراوان تا مناطق دیگه گسترش پیدا می کنه.

نثر کتاب قدیمیه و اگر یک مدت فقط کتاب های تالیفی و ترجمه ای جدید رو خونده باشیم، اولش سخت تر ارتباط برقرار می کنیم ولی کم کم شیرینی مطالب، جذاب شدنش رو به همراه داره.

وقتی تموم شد دوست داشتم یک سری جاهاش با جزییات بیشتری بود (مثلا اینکه چجوری اون مدرسه ثابت با اون همه امکانات تاسیس شد)، بدونم زندگی شخصی نویسنده در خلال این سال ها چه شکلی بوده، و اینکه سرنوشت اون مدارس چی شد و سال های بعد و الان در چه وضعیتی اند.

ایرادی که می تونم بگیرم این بود که یک سری جزئیات چندبار تکرار شد و میشد سریع تر ازشون رد شد.

در کل کتاب خوندنی و برای آشنایی با فعالیت های یک ایرانی دغدغه مند جذابه.

عکس هم دکتر امین الله نیک اقبالی فوق تخصص شبکیه چشم از عشایر منطقه بویراحمد و دانش آموز مدارس محمد بهمن بیگی هستند.
از افراد موفق زیادی در کتاب اسم برده شده و خاطرات مرتبط به برخی شون هم از زبان نویسنده گفته شده و دیدن یک نمونه ش قشنگی کتاب رو برام چندبرابر کرد.
        

فعالیت‌ها

من خیلی اتفاقی وقتی داشتم تو طاقچه می‌چرخیدم تا کتاب بعدیم رو انتخاب کنم، به «مومو» برخوردم. توضیحات داستانش رو خوندم و خیلی خوشم اومد و تصمیم گرفتم بهش گوش بدم و چقدددددر عالی بود...

این کتاب با روایت دلنشینش کاری می‌کنه تا خواننده با یه دید جدید به زندگی و زمان نگاه کنه...

به اینکه لحظاتش می‌تونه از شادی و دوستی و رویا‌پردازی سرشار باشه...
و یا
به دویدن و اضطراب و نرسیدن بگذره...
وقتی که به جای زندگی کردن، فقط دنبال کار کردن و پول جمع کردنی تا بلکه یه روووووزی بتونی ازش استفاده کنی...

🔅🔅🔅🔅🔅

قهرمان این کتاب، یه دختر کوچولوئه به اسم مومو، با یه ابرنیرو به اسم قدرت گوش دادن!

مومو اونقدر قشنگ و با جون و دل به حرفای آدما گوش می‌ده که همه وقتی مشکلی براشون پیش میاد میرن پیشش تا با حرف زدن سبک بشن و حتی بهترین ایده‌ها برای حل اون مشکل به ذهنشون برسه! (این ابرنیروی به ظاهر سادهٔ مومو اینقدر قشنگ تو کتاب توصیف شده بود که باعث شد منم بیشتر از قبل تلاش کنم به حرف‌های بقیه گوش بدم! کاری که برخلاف ظاهرش اصلا ساده نیست!)

مومو دو تا دوست صمیمی داره، به اسم بپو و جی‌جی! دو شخصیت کاملا متضاد با هم :) یکی پیر و اون یکی جوون، یکی ساکت و فکور و اون یکی پرحرف و خیال‌پرداز! (بپو شخصیت موردعلاقهٔ من تو کتابه که خیلی خیلی دوستش دارم و هر وقت یاد حرفاش و دل پاکش می‌افتم یه حال خوبی پیدا می‌کنم ❤️)

خلاصه اینکه زندگی مومو و دوستاش به زیبایی و سادگی در جریان بود که یه دفعه سر و کلهٔ مردای خاکستری‌پوش پیدا می‌شه. آدم‌های عجیب و غریبی که کم‌کم کنترل تمام شهر رو به دست می‌گیرن....

این موجودات کارشون دزدیدن وقت آدم‌هاست! و با حضورشون همه چیز و همه کس رو عوض می‌کنن، حتی دوستای مومو رو :(((

اینطور میشه که مومو برای نجات دوستاش و شهر از چنگ این آدما سفر عجیب و خطرناکی رو شروع می‌کنه...

🔅🔅🔅🔅🔅

من بعد از اینکه یه دور به کتاب گوش دادم، مصمم شدم که حتما دوباره بخونمش و به چیزایی که می‌گفت بیشتر و بهتر فکر کنم. به خاطر خوانش زیبای خانم موژان محقق، عاشق این ترجمه از کتاب شده بودم ولی وقتی گشتم دیدم خیلی وقته این ترجمه تجدید چاپ نشده و نسخهٔ متنیش هیچ‌جا موجود نیست :((( ولی بازم ناامید نشدم تا اینکه تونستم یه نسخهٔ دست دوم ازش پیدا کنم! اونم یه نسخه با قیمت پشت جلد ۵۰۰ ریال 😅

همین کتاب دست دوم رو خریدم و خوندم و دوباره لذت بردم 🥹

🔅🔅🔅🔅🔅

این تجربهٔ لذت‌بخش باعث شد بگردم و یه کتاب دیگه از آقای میشاییل انده پیدا کنم، به اسم «داستان بی‌پایان» که اونم به شدت لطیف و شیرین و تأمل‌برانگیز بود.... 
(یه مرور جدا هم براش نوشتم)
حیف که دیگه تجدید چاپ نمی‌شه و کسی هم به صرافت ترجمهٔ مجددش نمی‌افته...

خلاصه اینکه به نظرم «مومو» و «داستان بی‌پایان» دو تا نمونهٔ عالی از این هستن که چطور میشه با داستان‌های فانتزی و پر از موجودات عجیب و غریب که اصلا تو جهان واقعی مصداقی ندارن، مفاهیم و موضوعات عمیق رو به بچه‌ها (و بزرگسال‌ها!) منتقل کرد :)

(عکس نویسنده رو هم تو گوگل بزنید و ببینید، خیلی گوگولیه 😍😍😍😅)
            من خیلی اتفاقی وقتی داشتم تو طاقچه می‌چرخیدم تا کتاب بعدیم رو انتخاب کنم، به «مومو» برخوردم. توضیحات داستانش رو خوندم و خیلی خوشم اومد و تصمیم گرفتم بهش گوش بدم و چقدددددر عالی بود...

این کتاب با روایت دلنشینش کاری می‌کنه تا خواننده با یه دید جدید به زندگی و زمان نگاه کنه...

به اینکه لحظاتش می‌تونه از شادی و دوستی و رویا‌پردازی سرشار باشه...
و یا
به دویدن و اضطراب و نرسیدن بگذره...
وقتی که به جای زندگی کردن، فقط دنبال کار کردن و پول جمع کردنی تا بلکه یه روووووزی بتونی ازش استفاده کنی...

🔅🔅🔅🔅🔅

قهرمان این کتاب، یه دختر کوچولوئه به اسم مومو، با یه ابرنیرو به اسم قدرت گوش دادن!

مومو اونقدر قشنگ و با جون و دل به حرفای آدما گوش می‌ده که همه وقتی مشکلی براشون پیش میاد میرن پیشش تا با حرف زدن سبک بشن و حتی بهترین ایده‌ها برای حل اون مشکل به ذهنشون برسه! (این ابرنیروی به ظاهر سادهٔ مومو اینقدر قشنگ تو کتاب توصیف شده بود که باعث شد منم بیشتر از قبل تلاش کنم به حرف‌های بقیه گوش بدم! کاری که برخلاف ظاهرش اصلا ساده نیست!)

مومو دو تا دوست صمیمی داره، به اسم بپو و جی‌جی! دو شخصیت کاملا متضاد با هم :) یکی پیر و اون یکی جوون، یکی ساکت و فکور و اون یکی پرحرف و خیال‌پرداز! (بپو شخصیت موردعلاقهٔ من تو کتابه که خیلی خیلی دوستش دارم و هر وقت یاد حرفاش و دل پاکش می‌افتم یه حال خوبی پیدا می‌کنم ❤️)

خلاصه اینکه زندگی مومو و دوستاش به زیبایی و سادگی در جریان بود که یه دفعه سر و کلهٔ مردای خاکستری‌پوش پیدا می‌شه. آدم‌های عجیب و غریبی که کم‌کم کنترل تمام شهر رو به دست می‌گیرن....

این موجودات کارشون دزدیدن وقت آدم‌هاست! و با حضورشون همه چیز و همه کس رو عوض می‌کنن، حتی دوستای مومو رو :(((

اینطور میشه که مومو برای نجات دوستاش و شهر از چنگ این آدما سفر عجیب و خطرناکی رو شروع می‌کنه...

🔅🔅🔅🔅🔅

من بعد از اینکه یه دور به کتاب گوش دادم، مصمم شدم که حتما دوباره بخونمش و به چیزایی که می‌گفت بیشتر و بهتر فکر کنم. به خاطر خوانش زیبای خانم موژان محقق، عاشق این ترجمه از کتاب شده بودم ولی وقتی گشتم دیدم خیلی وقته این ترجمه تجدید چاپ نشده و نسخهٔ متنیش هیچ‌جا موجود نیست :((( ولی بازم ناامید نشدم تا اینکه تونستم یه نسخهٔ دست دوم ازش پیدا کنم! اونم یه نسخه با قیمت پشت جلد ۵۰۰ ریال 😅

همین کتاب دست دوم رو خریدم و خوندم و دوباره لذت بردم 🥹

🔅🔅🔅🔅🔅

این تجربهٔ لذت‌بخش باعث شد بگردم و یه کتاب دیگه از آقای میشاییل انده پیدا کنم، به اسم «داستان بی‌پایان» که اونم به شدت لطیف و شیرین و تأمل‌برانگیز بود.... 
(یه مرور جدا هم براش نوشتم)
حیف که دیگه تجدید چاپ نمی‌شه و کسی هم به صرافت ترجمهٔ مجددش نمی‌افته...

خلاصه اینکه به نظرم «مومو» و «داستان بی‌پایان» دو تا نمونهٔ عالی از این هستن که چطور میشه با داستان‌های فانتزی و پر از موجودات عجیب و غریب که اصلا تو جهان واقعی مصداقی ندارن، مفاهیم و موضوعات عمیق رو به بچه‌ها (و بزرگسال‌ها!) منتقل کرد :)

(عکس نویسنده رو هم تو گوگل بزنید و ببینید، خیلی گوگولیه 😍😍😍😅)
          

قلبممممم اینجوری ننویس آقای ابراهیمی 😭 خیلییی غم داشت خیلیییی این دو فصل دلم برای آق اویلر و خانوادش کباب شد :((((( آنلی، پسر خوب، ترکمن ها و به خصوص پدرت رو شرمنده نکن لطفااا این یاشولی آیدین رو دلم میخواد خفه کنم قشنگ شخصیتش رو میتونم تصور کنم و چقدر ازش بدم میاااد! این طبیعیه که آق اویلر رو از گالان بیشتر دوست دارم؟ آق اویلر خیلی خیلی تنهاس فکر نمی‌کردم بویان میش هم پشتش نباشه 😮‍💨

            برای همه ی کسانی که ظاهری آرام و باطنی آشفته ، رازآلود و مبهم دارند ، بی آن که بدانند چرا؟
۱.کتاب خانه پوشالی شروع و روند آرومی داره که مثل یه لایه مه صبحگاهی رازی رو از دید ما مخفی می‌کنه.( بهترین توصیفی که الان از این کتاب به ذهنم می رسه😅) و این راز مبهم آغاز،  ادامه و پایان داستان رو در برمی گیره و بهتر بگم شالوده ی اصلی داستانه. چیزی که داستان حول محور اون شکل می گیره و اون چیزی نیست جز معمای خواهران هالو!
۲.در طول داستان ما با اخلاق، عادات ، علایق ، سبک زندگی خواهران هالو آشنا می شیم به همین خاطر روند داستان کمی کند میشه. شخصیت پردازی به نسبت خودش خوبه حالا چرا؟ مثال: مثلا آیریس هالو (شخصیت اصلی) کاراکتر وابسته ای داره و تمام شخصیتش حول محور دو خواهر بزرگ ترش تعریف شده، انگار که سایه ای از اون هاست و این به خوبی در کتاب منعکس شده اون جایی که داستان رو از زبان آیریس می خونی ولی حس می‌کنی شاید یه دانای کل داره داستان رو روایت میکنه و نشون میده انگار که این دختر چیزی نیست جز سایه ای از دو خواهر بزرگترش. تنها نکته ای که دوست دارم بگم اینه: ای کاش داستان از زبان یه راوی( شخصیت اصلی داستان: آیریس هالو) گفته نمی شد و چند راوی داشت، اینطوری بهتر می شد با زوایای مختلف داستان ارتباط گرفت.
۳.هیجان و اتفاقات ترسناک داستان( که از نظر من اصلا ترسناک نبود!) مثل نقاط عطفی هستن که در یک داستان با روند آروم ایجاد شدن تا خواننده بتونه با رغبت ادامه ی داستان رو بخونه.
۴.در عوض تعلیق خوبی داره ؛) روی آسمون و زمین نگهت می داره و جون آدمو به لب می رسونه تا بهت بگه تهش چی میشه؟
۵. چند خط بالاتر گفتم : روند و اتفاقات داستان مثل هاله ای از مه می مونه که راز اصلی از رو دید پنهون می‌کنه ؟دیدین  تو مه همه چی اون طور که به نظر میاد نیست؟ ممکنه گول مون بزنه؟ اینجا هم دقیقا همینه! پلات آخر داستان نقطه عطفه. دقیقا اون جایی که فکر می کردی همه چی ممکنه پیچیده و بیش از اندازه رازآلود باشه و فکر هزار جا بره نویسنده برگ برنده شو رو می کنه و میگه: ببین همه چیز ساده تر از اون چیزی بود که تو فکر می کردی:) دیدی چطور تونستم با یه ایده ی ساده گولت بزنم ؟ ( به راستی که من گول خوردم😑 ینی در طول داستان راجب به  اتفاقاتی که می افتاد فکرم هزار جا رفت و در نهایت گفتم نههه ینی اینقدر ساده ؟) هر چند این ایده ی ساده به اندازه خودش شوکه کننده بود.
پ.ن: از کتاب خوشم اومد و خوب بود هر چند فضای تینیجری کتاب روی مخم بود اما در بهترین حالت به نظر من یه کتاب معمولیه که میشه در مواقع بی حوصلگی یا موقع ریدینگ اسلامپ خوندنش.نه خیلی خوب و نه خیلی بد. معمولی واقعاً معمولی:)



          
            راویِ کتاب، پسرِ  خوان سالواتی یراست. 
سالواتی يرا به خاطر حادثه ای که در کودکی برایش اتفاق می‌افتد لال می‌شود و از 20 سالگی تا 60 سالگی زندگی اش را روی کرباس می‌کشد و باعث می‌شود بعد از مرگش 4 کیلومتر اثر هنری روی طومار های بلند از او باقی بماند.
هر طومار  برای یک سال است و در جریانی پسر های سالواتی يرا متوجه مفقود شدن طومار یک سال از زندگی پدر می‌شوند و در راه پیدا کردن آن چیز هایی از پدرشان می‌فهمند و چیز های عجیبی از پدر متوجه می‌شوند.

***

و اما نویسنده... چندین بار در داستان شک کردم که کتاب شرحِ داستان واقعیه از بس این نویسنده دقیق و با جزئیات و حرفه ای توصیف کرده. نقاشی هایی که وجود خارجی نداره اینقدر عالی توصیف شده که میتونید تک تکشو ببیند. حتی حس ها، بو ها، حالت ها... همه چی دقیق و حرفه توصیف شده و واقعا لذت بردم. 

***
کاش طرح جلد کتاب نقاشی نبود 
طرح جلد کتاب زبان اصلی خیلی هوشمندانه بود و از نقاشی ساده و مینیمال 5 تا رول نقاشی منهای رول گم‌شده استفاده شده بود ولی این طرح جلد کتاب با اینکه بسیار قشنگه و اثر یه هنرمند ایرانیه... مناسب این کتاب نبود هی با تصوراتم از نقاشی خوان ترکیب میشد مخصوصا در کتاب تاکید کرده بود که خوان سال ها پیشِ یک هنرمند آلمانی رنگ روغن و پرسپکتیو و عمق و فضا سازی رو یاد گرفته و تصاویری رو توصیف می‌کرد یا رنگ های رئال و گاها با توجه به حال نقاش کم جون و بی حال یا پر شور ولی طرح کتاب هی بهم تصور نقاشی فانتزی و شاد میداد و... 
8.5/10


          
گربه را دیدند سنگی نشسته‌بود ساکت و آرامماه از آن بالا چه دید؟

جهان از زوایه دید دیگری

9 کتاب

برای چرایی این لیست دوست دارم یک خاطره تعریف کنم یک روز سر کلاس یکی از همکارها اتفاق جالبی افتاد که برای من تازه کار درس زندگی بود. تصور کنید یکی از بچه ها سر کلاس از زوایه دید متفاوتی ساختمان را نقاشی کشیده بود متاسفانه به خاطر ارائه زاویه دید متفاوت از ساختمان و فراتر رفتن از چارچوب طرح درس آن جلسه مورد تمسخر دوستانش قرار گرفته بود. بعدها که همکارم این خاطره را تعریف می کرد از او شنیدم که برای دلداری دادن به این دانش آموز در مورد خلاقیت و زاویه دید متفاوت به روشی که برای بچه ها قابل فهم باشد سر کلاس حرف زده بود. راستش این خاطره برای من تازه کار به این دلیل آموزنده است که گاهی فراموش می کنیم حقیقت هر چیزی در جهان می تواند از زوایای دید متفاوتی به تصویر کشیده شود و متاسفانه اگر دانش آموزی بخواهد یک مبحث را از چند زاویه دید کشف کند در سیستم آموزشی که سر و تا پایش اصرار به همانند سازی دارد به طرد شده گی و کج فهمی محکوم می شود. در واقع این لیست برای یادآوری به خودم است که برای گذر از همانند سازی سیستماتیک این روزهایمان کاش همراه کودک در مسیری قدم گذاشت که دیگری و حقیقت را از زوایای متعدد کشف کند.