با اینکه سبک ساده‌ای داشت، اما نکاتش واقعا مفید و کاربردی بودن. کمک کرد بیشتر به افکارم آگاه بشم و یاد بگیرم چطور با ذهن منفی‌باف برخورد کنم.
      

        من این کتاب رو خیلی دوست داشتم. یه عاشقانه‌ی آروم و لطیف بود که واقعا به دلم نشست. از اون داستاناییه که کم‌کم باهاش یکی می‌شی و دلت نمی‌خواد تموم شه.
      

        وقتی به فصل ۵۵ رسیدم و هویت دیمِن سویر آشکار شد، ناخودآگاه یاد آهنگ Devil in Disguise افتادم :))))
اوایل کتاب روند داستان کمی یکنواخت به نظر می‌رسید، اما هرچه به پایان نزدیک‌تر می‌شدیم ماجرا پیچیده‌تر و سرنخ‌ها یکی‌یکی آشکار می‌شدند. در کل تجربه‌ی خواندنش خیلی جذاب بود و می‌تونم بگم کتاب واقعا خوبی بود.
      

        این رمان جادویی پر از عواطف انسانی و لحظات بامزه است. با هیولای مرداب، اژدها، جادوگر پیر، کلاغ و لونا شما دنیایی رو کشف میکنید که کودکان یا یک رحمت و هدیه گران‌بها هستند یا یک رنج و بدبختی در نهایت همه بزرگ خواهند شد و جادوی درونشان را کشف خواهند کرد :)
      

        این کتاب به آدم یاد می‌ده حتی در تاریک‌ترین روزها، همیشه دلیلی برای ادامه دادن وجود داره..
      

        کتاب دختر پرتقالی پر از هیجان، رمز و راز و پیچش‌های غیرمنتظره‌ست. شخصیت‌ها پیچیده و خاکستری هستن و هر کدوم رازهایی دارن که تا آخر کتاب برملا می‌شن. خوندن این داستان مثل یه قطار سریع‌السیره که نمی‌تونی ازش پیاده بشی تا به آخر مسیر برسی.
      

        کتاب قدرت شروع ناقص برام مثل یه تلنگر بود. همیشه دنبال این بودم که همه‌چیز کامل و بی‌نقص باشه تا کاری رو شروع کنم، اما فهمیدم همین انتظار باعث میشه هیچ‌وقت حرکت نکنم.
این کتاب بهم یاد داد که شروع کردن با قدم‌های کوچیک و ناقص خیلی ارزشمندتر از صبر کردن برای شرایط ایده‌آله؛ چون توی مسیر میشه یاد گرفت، بهتر شد و کامل‌تر جلو رفت.
      

        خواندن این کتاب مثل غرق شدن توی دنیای احساسات و دل‌شکستگی‌های عمیق انسان‌هاست. داستان سوزمه با لحنی احساسی و واقعی، قلبت رو لمس می‌کنه و باعث می‌شه با شخصیت‌ها زندگی کنی، شادی‌هاشون رو حس کنی و دردهاشون رو همراهیشون کنی. بعد از خوندنش، کمی تأمل می‌کنی درباره زندگی و روابطت و حس می‌کنی که چقدر انسان‌ها می‌تونن پیچیده و در عین حال زیبا باشن.
      

        این کتاب برای من با بقیه آثار آگاتا کریستی خیلی فرق داشت. بیشتر از اینکه معمای پلیسی کلاسیک باشه، جنبه‌های روان‌شناسی شخصیت‌ها رو نشون می‌داد. اولش کمی کند پیش می‌رفت، ولی هر چی جلوتر می‌رفتم بیشتر غرق داستان شدم. پایانش واقعا غافلگیرکننده بود و باعث شد بعد از بستن کتاب هنوز بهش فکر کنم. واقعا پایان شوکه کننده‌ای داشت.
به نظرم یکی از متفاوت‌ترین و تاریک‌ترین کارهای کریستیه.
      

        کتاب ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد برای من خیلی عمیق بود. موضوعش درباره مرگ و زندگیه، اما در واقع می‌خواد نشون بده که چطور ارزش واقعی زندگی رو وقتی می‌فهمیم که در آستانه از دست دادنش قرار می‌گیریم.
این کتاب باعث شد بیشتر به لحظه‌ها، فرصت‌ها و معنای واقعی زندگی فکر کنم. به نظرم پیام اصلیش اینه که حتی وقتی همه‌چیز پوچ و بی‌معنی به نظر میاد، باز هم دلیلی برای ادامه دادن هست.
      

        این جلد یه جورایی هم ادامه جلد اول هست و هم یک داستان مستقل که این هنرمندی آقای فرد نویسنده کتاب رو میرسونه در ابتدا شخصیتها کاملا یک داستان مجزا را نشون میده ولی هرچه به انتها نزدیک میشیم جلد اول و شخصیتهای اون دوباره ظاهر میشن. 
وقتی میفهمی که اکثر شخصیتهای داستان و مستقیم غیر مستقیم با کارکترهای قسمت اول در ارتباط قرار گرفتن متحیر میشی.
به شدت این کتاب رو پیشنهاد می‌کنم و هر چی از خفن بودن و قدرت ذهن نویسنده بگم کم گفتم.
      

        اوایل کتاب برام یه کم عجیب بود، مخصوصاً غرور شخصیت اصلی و رفتاری که با دختر داشت. راستش فکر نمی‌کردم بتونم باهاش کنار بیام.
ولی وقتی بالاخره به دختر ابراز علاقه کرد، خیلی خوشم اومد و حس کردم داستان یه جورایی شیرین‌تر شد.
ولی اتفاق آخر داستان واقعا غمگینم کرد🥲🚶🏻‍♀️
      

        کتاب جوینده یک داستان در سبک پسا آخرالزمانیه این داستان برای من که طرفدار پر و پا قرص این سبکم خیلی جذاب بود به خصوص به کار بردن لفظ جوینده برای اشخاصی که دنبال منابع میگردن.
داستان از نظر شیوه ی روایت و جذابیت و کشش نمره قابل و قبولی داره با وجود طولانی بودن باعث نمی شه حوصله تون سر بره با اینکه راوی داستان دختری به نام لیاست که دنبال نامزدش میگرده اما شخصیتی که داستان حول اون می چرخه شخصیت کاپیتان هستش که واقعا به داستان جذابیت میبخشه.
همچنین یکی از موضوعاتی که نویسنده در طول داستان با خلاقیت از اون بهره برده روایت اینکه دنیا چطور نابود شده و تمدن بشری از بین رفته نویسنده به ظرافت این موضوع رو به تصویر کشیده جوری که آدم احساس میکنه داره راجع به آینده احتمالی صحبت میکنه نه یک داستان تخیلی.
      

        جالب بود. فکر میکردم سنگین و طولانی باشهولی اینطور نبود. تصویر گری بامزه و مثل اسم کتاب غمگین داشت .
اهمیت گفتن احساسات حتی اگر اون حس بده و اینکه این حس که میگه تو عجیبی یا فقط تو این شکلی هستی میتونه فقط صدای اضطرابت باشه نه چیزی بیشتر.
      

        کتاب جذابی بود. قدرت این رو داشت که به ژانر وحشت درجه بالاتری تعلق بگیره ولی در کل داستان جذابی داشت. پلات به خوبی طراحی شده بود. نویسنده قدرت قلم بالایی داره.