Mah sa

Mah sa

@mahcastpodcast

0 دنبال شده

8 دنبال کننده

یادداشت‌ها

Mah sa

Mah sa

1403/12/27

        یادداشتی بر کتاب از دیار مهتاب
ملینا آگوس 👤

کتاب از دیار مهتاب برای من یک روایت دوست داشتنی بود.
چون روایت زندگی یک زن دیوانه بود، زنی که به دنبال عشق واقعی بود، زنی که ادم ها دیوونه خطابش میکردن، زنی که توی رویاهاش زندگی میکرد.
راوی این کتاب نوه این زنه، بنابراین این جملات رو زیاد میشنویم، که مادربزرگ عاشق شد، مادربزرگ، مادربزرگ‌...
شنیدن یک داستان عاشقانه که نقش اولش مادربزرگ باشه چیزی نیست که خیلی با چهارچوب های ذهنی ما اشنا باشه.
واسه همین یه جذابیت ذاتی به واسطه این ویژگی در این کتاب وجود داره.
روایتی که معمول نیست.
اینکه مادربزرگ خیانت کنه، اینکه مادربزرگ عاشق بشه.‌.‌.
شنیدن این جملات عادی نیست و به خاطر همین هم حس متفاوتی رو با این کتاب تجربه میکنید.
و در این قالب داستان زندگی زنی رو میخونید که اصلا عادی نیست.
من عاشق متنیم که پشت جلد این کتاب نوشته شده.
که نماینده و معرف این کتابه‌
میگه
[مادر بزرگ وقتی فهمید پیر شده، به من گفت از مردن میترسد. 
نه از خود مرگ که انگار مثل خواب یا سفر است، بلکه چون میدانست خدا را رنجانده و برای همین خدا نمیتوانست از سر تقصیرش بگذرد. 
اما قبل از رفتن به جهنم باید سر این موضوع با خدا حرف می زد، آن وقت برایش میگفت که اگر آدمی با ویژگی خاصی بیافریند دیگر نمی تواند از او انتظار داشته باشد مثل دیگران رفتار کند. 
با همه ی توان خودش را متقاعد می کرد که این زندگی بهترین زندگی ممکن است نه آن زندگی هیجان انگیزی که اشتیاق و آرزویش را داشت.]

این زندگی بهترین زندگی ممکنه، ولی اون زندگی نیست که اشتیاق و ارزوش رو داشت.
انگار این داستان زندگی همه ماست.
ادم هایی که منحصر به فردیم، با ویژگی های ذاتی خودمکن اما ازمون انتظار میره با یک الگوی 
ثابت شبیه به همه ادم های دیگه زندگی کنیم.

که دیوونه نباشیم.
کتاب جذابی بود، کتابی که برداشت شخصیم ازش اینه که دغدغه اش یاداوری زندگی کردن بر اساس اونچه که خودت هستیه نه اونچه که دیگران ازت انتظار دارن.
حتی اگر تمام دنیا دیوونه خطابت کنن.
حتی اگر تو رویا زندگی کنی...
      

20

Mah sa

Mah sa

1403/12/6

        خورشید تلخ...
یه وقتایی کتابا باهات یه کاری میکنن که زندگی های نزیسته خودت رو زندگی میکنی
این کتاب باهام این کارو کرد.
این کتاب قصه ناژا بود،
زندگی زنی مثل اکثریت زن های جهان که کلیشه های از پیش نوشته شده ای رو زندگی میکنن و ما با مرور داستان زندگیشون برچسب کلیشه روشون میزنیم و ازشون عبور میکنیم.
اما من این کلیشه ها رو دوست دارم.
چون باعث میشه بهتر ادم ها رو ببینم.
کلیشه هایی که با جزییات تو رو وارد زندگی یه ادم میکنن جوری که بهت این شانسو میدن که از نگاه اون ادم به جهان نگاه کنی.
خورشید تلخ به من این شانسو داد که به جای یه زن الجزایری که تو سختی و فقر و تو یه جهان پر از محدودیت رشد کرده زندگی کنم و از چشمای اون به جهان نگاه کنم.
لیلیا حسن اونقدری با جزییات و در عین حال در سادگی مطلق این داستان رو روایت کرد که بهم این فرصتو که داد درد و رنج زنی که به خاطر فرهنگ و شرایط اقتصادی مجبوره از بچش دل بکنه رو حس کنم و باهاش درد بکشم.
به نظرم کتابای خوب این مدلین، باعث میشن فارغ از هر آنچه که هستی ازچشمای ادم دیگه ای به جهان نگاه کنی، خورشید تلخ به خوبی این کارو با خوانندش میکنه پس قطعا کتاب خوبیه.
پیشنهاد میدم حتما برید سراغش‌. 

معرفی رو با این پارگراف از کتاب تموم میکنم .

«رازهای سربه‌مهر مثل دینامیت‌هایی هستند که آدم زیر تخت قایم می‌کنه. سال‌ها همه‌چیز به‌خوبی و خوشی می‌گذره، اما جرقه هر لحظه ممکنه از یک جایی سر برسه.»
      

0

Mah sa

Mah sa

1403/11/23

        یادداشتی بر کتاب معنای زندگی از آلن دوباتن

یه کتاب کوتاه نود صفحه ای، شبیه یک عصاره از درس های مهم زندگی، که باعث میشه عمیق تر به مفاهیمی مثل دوستی، خانواده، طبیعت، کار و موضوعات این چنینی نگاه کنیم و بهشون فکر کنیم.
کتاب های آلن دوباتن خوندنین ،چون این ادم صرفا از دریچه روانشناسی به زندگی نگاه نمیکنه، آلن دوباتن فلسفه زندگی رو درس میده، کسی که خودش هنر رو میشناسه، فلسفه رو میشناسه روان و ذهن و مغز ادم ها رو میشناسه و با وصل کردن این موضوعات به هم به فلسفه زندگی نگاه میکنه.
فلسفه زندگی که مثلا به کار اینطور نگاه میکنه که ما ادم ها به کار نیاز داریم چون تاثیر گذاشتن در جهان بهمون حس خوب میده، به زندگیمون معنا میده،
فرقی نمیکنه تو نقاش باشی، بنا باشی، یا پزشک...
اگه از کاری که انجام میدی لذت میبری و تاثیری که توی زندگی ادم دیگه ای میذاری رو حس میکنی، و اگه کارت صرفا کسب درامد نیست زندگی با معنی تری رو تجربه میکنی.
فلسفه زندگی که یه نگاه ایدئالیستی مطلق هم نداره، اتفاقا میگه پول مهمه، قطعا که مهمه چون اگه نداشته باشیش نمیتونی مهربون باشی، نمیتونی به معنای زندگی فکر کنی 
اما جایی داستان اشتباهه که تو صرفا برای پول کار کنی.
فلسفه زندگی که از موسیقی و تاثیرش در زندگیمون حرف میزنه، اصلا چرا موزیک و حضورش توی زندگیمون انقدر مهمه؟ میگه چون ما تو همه لحظه های زندگیمون فرصت پرداختن به احساسات درونیمون رو نداریم.
تو طول روز وسط تمام کارهامون خشم، درد، دلتنگی، غم و احساسات این شکلی رو درون خودمون حس میکنیم و بهشون نمیپردازیم، این حسا جمع میشن و یه جایی با یه موزیک انگار بهشون فرصت ابراز شدن رو میدیم.
فلسفه زندگی، بهمون یاداوری میکنه زندگی همه ما به موسیقی متن نیاز داره.
یا اینکه اصن چرا عاشق تیم های ورزشی میشیم؟ چرا تبدیل به طرفدار میشیم؟ 
میگه چون اینجا تنها جاییه که تو وقتی بی دلیل رو علاقت و تعصبت پا فشاری میکنه کسی بهت خرده نمیگیره، اینجا تنها جاییه که اگه ارزو کنی تیم دیگه شکست بخوره، اگه اینطوری شرور باشی کار اشتباهی انجام ندادی، کلی ادم دیگه هم هستن که تو این حس مشترک همراهتن و ایناس که بهت حس خوب میده.
یه ازادی که جای دیگه ای از زندگی نمیتونی تجربش کنی.
راجع به خونواده، دوستی های قدیم و جدید، ترس ها، تفکرات عمیق، نیاز به تنهایی و هرانچه که به زندگیمون معنا و عمق بیشتری میده حرف میزنه و نگاه جدیدی رو برامون میسازه.
کتاب خیلی جذابیه، که با این که کم حجم و کوتاهه اما تاثیر گذار و به یاد موندنیه و تغییر ایجاد میکنه.
خوندنش رو به شدت توصیه میکنم.


      

3

Mah sa

Mah sa

1403/11/23

ویدئو در بهخوان
        کتاب ریمل اثر اریل دورفمن داستانی پیچیده در دل دنیای روانشناختی و اجتماعیه و سبکی پست مدرن داره که تجربه جدیدی رو براتون ایجاد میکنه.
برای همین در ابتدای کتاب و با شروعش یه جور ابهام و ناشناختگی رو تجربه میکنید اما هر چقدر که پیش میره و با شناخت جهان کتاب با جملات و نگاهی مواجه میشید که میخکوبتون میکنه.
سه داستان مختلف که سه راوی جدا دارن اما در نقطه ای به هم پیوند میخورن و داستان اصلی رو شکل میدن.
کتاب درون مایه ای روانشناختی داره، شخصیت محور پیش میره و ما رو همراه راویان به عمیق ترین بخش های روانی و وجودشون میکشونه تا بی پرده و بی نقاب با این ادم ها اشنا بشیم.
جذابه چون در دنیای واقعی همچین شانسی رو نداریم.
راوی اول یه ادم نادیده گرفته شده و بی هویت در تمام طول زندگیشه، پر از عقده و خشم که حالا با عکاسی و گرفتن مدرک از ادم ها ازشون انتقام میگیره، راوی دوم جراح پلاستیکیه که برای ادم ها هویت جدید میسازه٫ 
و همین تناقض همین تعریف ساده تا اینجا بهتون نشون میده با چه نگاه عمیقی مواجه ایم.

 راوی سوم زنیه که با یک اسیب روانی در دوران کودکی، کودک مونده. ظاهری زنانه اما درونیاتی کودکانه.
این سه داستان به هم گره میخورن و کتاب ریمل رو شکل میدن.
کتابی که حرف های زیادی برای گفتن داره.
این کتاب داستان مواجه ادم ها با خود، با هویت خود و جامعه است، 
چه موضوع پیچیده ای، شبیه به قالب کتاب که در نهایت بهت جوابی نمیده،
 تو یه حالت سردرگم و گیج تنها ولت میکنه، اما مهم نیست
چون در پایان راه اونقدر بهت تلنگر زده که اونچه که باید رو ازش دریافت کردی.
      

43

Mah sa

Mah sa

1403/11/13

        یادداشتی بر کتاب تصادف 
چی بگم از این کتاب(:
فکر میکنم بیشتر از یک ماه ذره ذره براتون از مطالب این کتاب گفتم، 
این کتاب یکی از شگفت انگیز ترین کتاب هایی بود که این اواخر خوندم، و به نظرم یکی از پر محتوا ترین و تاثیر گذارترین کتاب هاییه که در تمام زندگیم خوندم.
برای هر ادمی فرق داره،
اینکه با خوندن یک کتاب چه قدر و چه تاثیری رو دریافت میکنه، ولی این کتاب به معنی واقعی کلمه نگاه جدیدی رو برای تماشای جهان بهم داد.
این کتاب لگد میزنه به تمام باورهای انسان مدرن، به انسانی که یه جورایی خودش رو مرکز جهان و اتفاقات اون میدونه، انسانی که اونقدر خودش رو قدرتمند میدونه که میتونه هر آنچه رو که میخواد به دست بیاره یا هر چیزی رو که میخواد عوض کنه.
اما این کتاب یادآوری میکنه جهان جور دیگه ای کار میکنه که ما ماحصل زنجیره ای از اتفاقات هستیم که هیچ کنترلی روشون نداریم، چیزی که میشه روش اسم شانس و تصادف رو گذاشت و این شانس و تصادف به این معنی نیست که اتفاقات بی دلیل رخ میدن به این معنیه که ما نمیتونیم کنترلشون کنیم.
وجود امروز ما و حضورمون در این جهان ماحصل اتفاقاتیه که طی میلیاردها سال در کیهان رخ دادن، حاصل انتخاب و عاشق شدن ها و دل بستن های اجدادمون از موجودات اولیه تا والدینمون‌ به همِ. که اگه یه جای این زنجیره اتفاقات جور دیگه ای رقم میخورد ، یا حتی زمان بندی این اتفاقات کمی دچار تغییر میشد ما امروز اینجا نبودیم.
از طرف دیگه یاداوری میکنه در عین بی کنترلی چقدر مهم و تاثیر گذاریم، که شاید یک حرکت کوچیک امروزمون، یه تصمیم، اصلا صرف وجودمون توی دنیا میتونه روی اتفاقات اینده و زندگی و سرنوشت دیگران تاثیر بذاره و به طور خلاصه بهمون نشون میده ما ممکنه روی هیچ چیز کنترل نداشته باشیم، اما روی همه چیز تاثیر میذاریم.
حتی خوندن همین متن روی ارتباطات و ارایش نورونی مغز شما تاثیر گذاشت و اونو تغییر داد، نگاهی که همین متن کوتاه بهتون داد تا همیشه همراهتون میمونه، و میشه گفت تاثیری رو برای همیشه در زندگی شما و در جهان ایجاد میکنه.
کتاب تصادف شگفت انگیزه، و امروز، حداقل امروز میگم اگه قراره فقط یک کتاب علمی تو زندگیتون بخونید حتما کتاب تصادف رو انتخاب کنید.
      

3

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.