عالی بود🙃
خیلی خوشم اومد ، داستانش به نظرم واقعا جذاب بود لذت بردم🫧

یه کتابو دو ماهه دارم میخونم و هنوزم تمومش نکردم و حقیقتا خیلییی ریدینگ اسلامپ شدم گفتم یه کتاب شروع کنم که حداقل اونو بخونم و " یک شب فاصله" رو شروع کردم و در اصل برای چالش روباه خوانی خوندمش ولی تونستم خیلییی سریعتر از اون کتاب قبلیم بخونمش و واقعا برام جذاب بود😌 یه جاهاییش برام دلهره آور بود، و واقعا شادی و هیجان و ترس و ... رو تجربه کردم🌝

قلم نویسنده خیلی جذابه و خیلی خوب همه چیزو توصیف کرده ، برای همین تصوراتم خیلییی دقیق بود و حس خوبی داشتم🫴✨
باید یه فیلم ازش بسازن👀

درباره کتاب:
داستان درباره زمان جنگ سرد در آلمان و تقسیمش به دوقسمت غربی و شرقی هست که باعث از هم پاشیدن خیلی از خانواده ها میشه و زندگی یکی از این خانواده ها توی این کتاب زوم شدن✨


⭕️حاوی اسپویل⭕️

ارتباط بین دختر اصلی داستان یعنی " گرتا  " و  دوستش " آنا " یکم برام مبهم بود ، دلیل رفتارای مودی‌شونو واقعا نفهمیدم ولی از ارزش کتاب چیزی کم نمیکنه✨

و اینکه خوب بود که شخصیت‌های اصلی کتاب نمردن و برای جذابیت کتاب یه شخصیت فرعی رو فدا کردن🪽

⭕️پایان اسپویل⭕️

چیز زیادی برای یادداشت ندارم که بگم واقعا؛🤏
خلاصه کهههه اگه به کتابایی که پایان خوبی دارن علاقه دارین گزینه خوبیه
چون پایانشم خوبه👍
عکس یادداشتم هم عکس جلد کتابه ، به نظرم بهتر از این نمیشد🤷🏻‍♀
      

        کتاب "نازنین" اولین کتابی بود که از داستایوفسکی خوندم ✨

درباره ی یک مرد ۴۰‌ساله که عاشق دختری ۱۶‌ساله میشه و توی کتاب شما آشفتگی ها و دردودل های اون مرد رو می‌شنوید و در نهایت اون مرد و دختر ....

به شخصه داستان برام جذاب نبود؛ ولی قلم نویسنده جالبش می‌کرد.
به هر حال چون اولین کتاب از داستایوفسکی بود که خوندم و به قلم نویسنده هنوز عادت ندارم یکم ستاره کم دادم🤌

⭕️حاوی اسپویل ⭕️
افشاگری و اسپویل زیاده پس اگه نمیخواید داستانو بدونید بهتره از این قسمت رد شید؛

ابتدای داستان با مقدمه شروع میشه و بعد شما می‌فهمید که اون مرد بالای سر جنازه‌ی دختر ۱۶ ساله ایستاده و با خودش کش‌مکش داره ، و بعد داستان فلش بک(معادل فارسیشو نمیدونم😂) میخوره تا ببینیم چه اتفاقی افتاده؛
مرد ۴۰ ساله( که اسمشو نمیدونم چیه😂) به شدت خودشیفته و مغروره و در ابتدای ازدواجشون باهاش بدخلقی میکنه و زندگیشون با سکوت میگذره اما در پایان داستان مرد متوجه رفتار اشتباهش و میزان عشقش به دختر میشه و عوض میشه ؛ اما دیگه دیره چون...
خیلی زیاد گفتم، بقیشو خودتون بخونید😁👍
اگه هم اسپویل رو خوندید و داستان براتون افشا شد دیگه دست من نیست، مقصر خودتونید🫴😅🫵

⭕️پایان اسپویل ⭕️

حقیقتا این برداشت من از داستان بود ، منتهی من نظراتی که میگفتن "شاهکاره "رو درک نکردم !!
که البته این نظر خودمه⭐️
به هر حال برای شروع آثار داستایوفسکی خوبه و احتمالا خوشتون میاد👍🦋
و البته با عرض پوزش، تصویر رو بپذیرید هنر هوش مصنوعیه🫠🤏 (دلم نیومد یادداشتم بدون تصویر باشه🙃)
      

        کتاب خیلی نازیهههه⭐️
چروکس کله غازی( که من آخر نفهمیدم چه موجودیه😂 ) خودش رو عجیب و غریب و متفاوت میبینه و از این تفاوت میترسه پس تصمیم میگیره...
خیلی بامزه بود ، تصاویرش خیلی دلنشین بود🫠
همه ی ما حتما یک بار هم که شده چنین حسی رو تجربه کردیم
اما...
درنهایت همه ی ما چروکس کله غازی هستیم🤷🏻‍♀
هممون از هم دیگه متفاوتیم و همینه که مارو زیبا میکنه👌
اگه آدم ها باهم تفاوتی نداشتن، همه یک ظاهر ،همه یک اخلاق و ...
دنیا جای جالبی نمیشد):
پس بهتره تفاوتهامونو دوست داشته باشیم و به خودمون عشق بورزیم🫀
      

        کتاب روباهی به نام پکس🦊
کتاب قشنگی بود؛
فانتزی و ماجراجوییه✨ و جلد دوم هم داره
کتاب درباره یه پسر ۱۳ ساله‌ست به نام پیتر هست که یک روباه رو بزرگ کرده و با اون زندگی میکنه تا اینکه جنگ میشه و پیتر....
بقیشو نمیگم ، خودتون برید بخونید😁

داستان جالبی درباره ولی روند داستان به نظرم یکم کند و بیهوده پیش میره 
اینم بگم که کتاب از زبان دو راوی یعنی پکس و پیتر تعریف میشه 🧑🦊

❌️دارای اسپویل:❌️
اینو برای کسایی میگم که کتابو خوندن یا حالاحالاها نمی‌خوان بخونن یا اسپویل براشون مهم نیست
پس اگه دلتون نمیخواد داستان براتون افشا بشه از اینجا به بعدشو نخونید😀


به نظرم آخر کتاب یکم مبهم بود و اینکه معلوم نشد که پیتر بعد از دیدن پکس چیکار میکنه یا واکنشش به حقیقتی که فهمیده زیاد توضیح داده نشده بود
و اینکه کاش بعد از دیدن هم دیگه یکم از زبان پکس هم می‌شنیدیم که چه واکنشی به دیدن صاحبش نشون داد
یه بخش‌هایی بهش اشاره شده ولی بهتر بود کامل توضیح داده بشه👌

⛔️پایان اسپویل⛔️
به هر حال کتاب قشنگی بود😍 یکم ستاره  کم دادم چون روند پیش رفتن داستان رو دوست نداشتم:)
فانتزی و جالبه 🫠
پیشنهاد میکنم🙂
      

        کتاب زیبایی بود⭐️
چیزی که متوجه شدم این بود که در طول داستان خیلی ذوق زده  و هیجانی شدم و نمیدونم که این طبیعیه یا نه!
در واقع خیلی از درون واکنش نشون دادم ، که چیزی که برام مبهمه اینه که واقعا تا این حد زیبا و شگفت انگیز بود یا من جوگیر شدم؟🥸
راستش تصاویری که از داستان توی ذهنم داشتم بی تاثیر نبود !
و وقتی توی اینترنت اسم فیلمشو جست و جو کردم فهمیدم تمام تصوراتم درست بود🥲
البته اینکه زیاد این مدل رمان هارو نمیخونم هم بی تاثیر نیست!
اگه نگاهی به لیست کتاب‌هایی که خوندم بندازید میبینید که کتاب‌های  خیلی کوتاه و بچگانه زیاده چون گاهی اوقات  از بیکاری و بی‌حوصلگی سراغ کتابهای کوتاهی میرم که کودک درونمو  سرپا نگه داره یا شاید....
اما از حالا میخوام کتاب‌های این تایپی بیشتر بخونم🙂
منظورم کتاب‌هایی درباره بیماری یا عاشقانه نیست...
منظورم کتابهاییه که  امتیازاتش بالاعه و کتابهایی که توی لیست  <خواهم خواند> دارم
درباره ی کتاب  بگم :
راستش حرف خاصی برای وصفش ندارم🫠
زیبا و تاثیر گذار بود تمام تلاشمو کردم که توی بعضی بخش ها گریه نکنم اما نشد🥲
کاش یه کم ادامه می داشت یا فصل دویی وجود داشت:)))
سوالایی توی ذهنمه که مبهمه ...
به هرحال پیشنهادش میکنم 🌿☁️
      

        کتاب واقعا زیبایی بود خیلی پیشنهاد میکنم🌿
جوری که اوه و سونیا باهم زندگی کردند خیلی عاشقانه بود🫀
اوه به ظاهر تُخسه ولی قلبی به نرمی ابریشم داره و اینا از اثرات سونیاست.🥲
و پروانه که یه زن مهربون ایرانیه و اوه رو همراهی میکنه:)))
کتابی بود که باهاش هم خندیدم که هم گریه کردم.🐋⭐️