زهرا رحمتی

زهرا رحمتی

@ZahraRahmati

10 دنبال شده

14 دنبال کننده

            برای لبخند هنگام بو کردن صفحات کتاب 🤍☁️
          

یادداشت‌ها

        زندگی ؟! زیبایی؟!توصیف؟!
به شخصه علاقه ای به  صورت جدی  به مبحث جانبازی نداشتم ، راحت تر بگم برام مهم نبود 
کتاب از مسئول کتابخونه گرفتم و شروع کردم  به خوندن 
اول از همه تعجب و بعد سردرگمی و بعد گم شدن در صحن آزادی 
و بعد ضربه ناگهانی مرگ رضا ، و بعد آغاز گریه هایم 
گریه از لحظه بسته شدن چشم های رضا  تا تشییع اش در حرم 
لحظه به لحظه همراه حوریه بودم 
و لحظاتی حوریه یاد گرفت مادر باشد 
امان از آن لحظاتی که حوریه 
باید روی پاهایش می‌ایستاد و مقاومت می‌کرد 
چقدر آشنا بود پناهگاهش 
در آغوش مهربان ترین ، مگر حالت می‌تواند بد باشد ؟!
و بنظرم کلمه زیبا یا قشنگ  یا عالی 
هیچ کدام عمق ماجرا را نمی‌گوید 
عمق ماجرا  عمق قلب همه ما انسان هاست 
و برای من کتابی بود که برایش تا ۳ صبح بیدار ماندم 
نمی توانستم نخوانم 
* صرفا یک نقد به نویسنده 
داستان خیلی مشوش بود یه جاهایی 
خیلی صحنه عوض میشد و باعث شد اول از همه کتاب رو درست نخونم 
جدا کردن زمان ها از هم با یک ویرگول و جدا کردن پاراگراف ها  می‌توانست جذابیت را صد برابر  کند 
      

4

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

زهرا رحمتی پسندید.
و کسی نمی‌داند در کدام زمین می‌میرد
کسی نمی‌داند در کدام زمین می‌میرد!

پایان🌿

۶
۰۲
۰۳

درسی که از متن مهزاد الیاسی گرفتم توی دو کلمه خلاصه میشه: 

(روراست بودن با خود)

شاید بشه اسمشو گذاشت خود افشایی. بنظرم نویسنده کتاب کاملا با خودش،احساساتش و تجربه‌ هاش شفافه.
هیچ سانسوری روی خودش اعمال نمی‌کنه گرچه ممکنه انتشارات سانسور جزیی روی متنش وارد کرده باشه...

شیرینی این کتاب به دهنم مزه کرد؛
 نه به خاطر روایت مهزاد از مرگ، سفر یا برداشت های خودمحق پندارش از فرهنگ ایران و جهان،زن بودن و مذهب.

این کتاب رو دوست دارم چون روایت های آدمی رو خوندم که با خودش صادق بود. بنظرم رمز اثربخشی یه متن دقیقا همینه؛ اینکه از عمق وجودت باشه و بتونه اون احساسات پنهانیت رو به کلمه تبدیل کنه.
اگه کسی بتونه روایت هایی شبیه به این، از تجربه زیستش بنویسه خیلی هنر کرده، چون تونسته کلمات صادقش رو از لایه ها و حجاب های مختلف ذهن و عقلش بکشه بیرون.

به افتخار آدم هایی که خودشون و تجربه هاشون رو پذیرفتن و به رشته تحریر در آوردن کف می‌زنم و مهزاد یکی از اون آدماست...
این شب ها که همزمان با خوندن این کتاب روز‌نوشت می‌نوشتم به این فکر می‌کردم که من نه در روایت نویسی و جستار، توی همین روز نویس هام چقدر با خودم شفافم! و چقدر خودمو سانسور می‌کنم.
بنظرم همه ما باید دفتری داشته باشیم تا کلمه های درونی مون رو با با اعتماد کامل روی ورق های سفیدش حک کنیم. شاید روزی به این تبحر رسیدیم که از دلش جستار یا روایتی دربیاریم؛
روایت ما از پنجره ای که رو به دنیا باز کردیم❤️
‌‌‌┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═─
▣⃢🪴 @Anne57
          کسی نمی‌داند در کدام زمین می‌میرد!

پایان🌿

۶
۰۲
۰۳

درسی که از متن مهزاد الیاسی گرفتم توی دو کلمه خلاصه میشه: 

(روراست بودن با خود)

شاید بشه اسمشو گذاشت خود افشایی. بنظرم نویسنده کتاب کاملا با خودش،احساساتش و تجربه‌ هاش شفافه.
هیچ سانسوری روی خودش اعمال نمی‌کنه گرچه ممکنه انتشارات سانسور جزیی روی متنش وارد کرده باشه...

شیرینی این کتاب به دهنم مزه کرد؛
 نه به خاطر روایت مهزاد از مرگ، سفر یا برداشت های خودمحق پندارش از فرهنگ ایران و جهان،زن بودن و مذهب.

این کتاب رو دوست دارم چون روایت های آدمی رو خوندم که با خودش صادق بود. بنظرم رمز اثربخشی یه متن دقیقا همینه؛ اینکه از عمق وجودت باشه و بتونه اون احساسات پنهانیت رو به کلمه تبدیل کنه.
اگه کسی بتونه روایت هایی شبیه به این، از تجربه زیستش بنویسه خیلی هنر کرده، چون تونسته کلمات صادقش رو از لایه ها و حجاب های مختلف ذهن و عقلش بکشه بیرون.

به افتخار آدم هایی که خودشون و تجربه هاشون رو پذیرفتن و به رشته تحریر در آوردن کف می‌زنم و مهزاد یکی از اون آدماست...
این شب ها که همزمان با خوندن این کتاب روز‌نوشت می‌نوشتم به این فکر می‌کردم که من نه در روایت نویسی و جستار، توی همین روز نویس هام چقدر با خودم شفافم! و چقدر خودمو سانسور می‌کنم.
بنظرم همه ما باید دفتری داشته باشیم تا کلمه های درونی مون رو با با اعتماد کامل روی ورق های سفیدش حک کنیم. شاید روزی به این تبحر رسیدیم که از دلش جستار یا روایتی دربیاریم؛
روایت ما از پنجره ای که رو به دنیا باز کردیم❤️
‌‌‌┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═─
▣⃢🪴 @Anne57
        

35

زهرا رحمتی پسندید.
فارنهایت 451

30

زهرا رحمتی پسندید.
آخرین قصه گوی زمین

6