یادداشت زهرا رحمتی

لالایی برای دختر مرده
        و اما دختران قوچان 
دخترانی از جنس غصه و قصه 
دخترانی که در ندانسته هایشان در غربت خاک خوردند 
و حکیمه ، چه آشنای دردآلودی بود برایم 
بلوک سیزده ، طبقه پنجم 
و زهره و مینا 
دوستانی از جنس همدردی 
دوستانی که هردو بار های سنگینی به دوششان بود و هرکدام 
به نوعی با آن دست و پنجه نرم می‌کردند 
در نهایت میتوانم بگویم ، خط آقای شاه آبادی برایم مجذوب کننده است 
و قلمش جوری حوادث روزگار را برایت می‌گوید که انگار 
هنگامی که دارند چاقو در بدنت فرو می‌کنند شیرین ترین باقلوای دنیا را بهت بدهند 
و در نهایت تو هم چاقو خورده ای و هم تلخی فندق نرسیده باقلوا در دهانت مانده است ....
      
7

23

(0/1000)

نظرات

نثر نوشته هات رو دوست دارم. چرا نمیای انجمن ادبی؟😜

0

واقعیت کمی با اعضا مشکل دارم 
ولی انشالله شرکت میکنم 

1