پریا

تاریخ عضویت:

فروردین 1404

پریا

@Parianovinrooz

5 دنبال شده

10 دنبال کننده

یادداشت‌ها

پریا

پریا

1404/3/6

        کتاب «پیردختر» نوشته اونوره دو بالزاک، داستانی است که هم به روابط انسانی و هم به شرایط اجتماعی فرانسه در قرن نوزدهم می‌پردازد. بالزاک با دقت و جزئیات، شخصیت‌هایی چندبعدی و واقع‌گرایانه خلق کرده که هرکدام با انگیزه‌ها و خصوصیات خاص خود در داستان حضور دارند. این شخصیت‌ها، از جمله شخصیت‌هایی که در حاشیه قرار دارند، به خوبی توانسته‌اند حس واقعی بودن و باورپذیری را منتقل کنند.

یکی از محورهای اصلی داستان، منافع شخصی و رقابت‌های اجتماعی است که تأثیر زیادی بر روابط میان افراد دارد. بالزاک این موضوع را به شکلی ملموس و بدون اغراق، در قالب زندگی شخصیت‌ها نشان می‌دهد. این نگاه باعث می‌شود کتاب تنها یک روایت شخصی نباشد و تصویر واضحی از جامعه آن زمان فرانسه ارائه دهد. به همین دلیل، «پیردختر» می‌تواند هم به عنوان یک اثر ادبی و هم به عنوان نقدی اجتماعی خوانده شود.

سبک نوشتار بالزاک با توصیفات دقیق و مفصل، فضایی زنده و ملموس خلق می‌کند که خواننده را در دنیای داستان غرق می‌کند، هرچند که گاهی این جزئیات باعث کند شدن روند روایت می‌شوند. این موضوع به ویژه در بخش‌های ابتدایی داستان محسوس‌تر است، اما در ادامه داستان با افزایش سرعت و هیجان، تعادل نسبی برقرار می‌شود.

در نهایت، «پیردختر» کتابی است که با پرداخت دقیق به شخصیت‌ها و تحلیل ظریف روابط انسانی، تجربه‌ای خواندنی و تأمل‌برانگیز ارائه می‌دهد. اگرچه گاهی روند روایت کند می‌شود، عمق موضوعات و نقد اجتماعی موجود در داستان آن را به اثری ارزشمند تبدیل کرده است.
      

25

پریا

پریا

1404/1/25

        ایوان ایلیچ، در میان درد و رنجی جانکاه، همچون کودکی بیمار در جستجوی دلسوزی و محبت بود؛ دستی که او را نوازش کند و اندکی از بار عذابش بکاهد. اما این جستجو، در میان اطرافیانی غرق در خودخواهی و بی‌توجهی، بی‌نتیجه می‌ماند. ایوان با دیدن کسانی که سالم و شاداب به زندگی ادامه می‌دادند، در دل حسرت و حسدی تلخ را تجربه می‌کرد، چرا که خود، زیر سایه‌ی سنگین مرگ، توان شاد زیستن را از دست داده بود.

مشکل اصلی ایوان، ناتوانی در پذیرش مرگ بود؛ گویی تمام وجودش از این حقیقت گریز می‌کرد. بااین‌حال، مرگ بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی است و باید آن را پذیرفت، نه آنکه از آن هراسید. تولستوی به ما یادآور می‌شود که هیچ‌کس نمی‌تواند در جسم و روح ما زیسته باشد و این تنهایی وجودی، حقیقتی انکارناپذیر است. اما در نهایت، ایوان در واپسین لحظات زندگی، با مواجهه‌ای عمیق با حقیقت مرگ، به آرامشی تازه دست می‌یابد. او درمی‌یابد که پذیرش مرگ نه‌تنها پایانی تلخ نیست، بلکه می‌تواند راهی به سوی معنایی بزرگ‌تر باشد؛ معنایی که در عشق، رهایی و پذیرش نهفته است. این درسی است که او، با تمام وجود، در میانه‌ی درد و تنهایی، فرا می‌گیرد.


      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.