صدرا..

تاریخ عضویت:

آذر 1402

صدرا..

@MSython

2 دنبال شده

6 دنبال کننده

یادداشت‌ها

صدرا..

صدرا..

6 روز پیش

        هرکدام از نادر ابراهیمی و ملاصدرای شیرازی را اهل فن خواندنی می‌دانند و ترکیب این دو نفر ،نوید اثری بسیار خواندنی می‌دهد، که این چنین هم هست . برای خود من غیرقابل تشخیص است که جذابیت این رمان بیشتر مدیون آقای نویسنده است یا آقای سوژه، اما هردو جذابیت‌ها ، شیرینی‌ها  و نمک(!) خاص خودشان را دارند.

میخواستم یادداشت را با عبارتی مثل این شروع کنم که « نحوه روایت این رمان ،مانند یک فیلم سینمایی بود» ؛ اما فهمیدم اشتباهم از آنجا نشأت می‌گیرد که فیلم های سینمایی خوبی که دیده‌ام ، از رمان های خوبی که خوانده ام بیشتر است.
پس این تمثیل را کنار می‌گذارم می‌گویم نحوه روایت فوق العاده است . درواقع اگر می‌خواستم یک زندگی نامه عادی بخوانم، احتمالا بخش های زیادی کسالت آور می‌بود. از جهتی دیگر ، ارتباط بین وقایع مختلف و اشخاص مختلف به آسانی استنباط نمی‌شد، خصوصا برای من که کتاب را یکسره نخواندم.
نحوه روایت قالب مشخصی ندارد ، درواقع قالب اصلی اینگونه است : دو زمان مختلف باهم روایت می‌شوند ، یکی از خروج ملا از شهر و دیگری از تولد ملا شروع می‌شود. اما این قالب اولیه به واسطه گفت و گو ها ، خاطره ها و رویاپردازی ها - همان «فلش‌بک » های خودمان -  به زمان های مختلف سر می‌زند و اینگونه این قالب به هم می‌خورد و همین روایت را جذاب تر می‌کند.
جدا از این نحوه یا قالب روایت - که می‌توان کلیت روایت در نظرش گرفت - این روایت در جزییات نیز جذاب است ، گفت‌و‌گو ها ، شخصیت‌ها و... هرکدام جای تعریف و تمجید دارند.
اگر به ملاصدرا یا نادر ابراهیمی علاقه دارید ، این رمان را در اولین فرصت بخوانید و در غیر این صورت نیز جایی در لیست کتاب های آینده‌تان برایش قرار دهید. ارزشش را دارد.

پی‌نوشت : شاید کمی بی‌ربط باشد و جایش اینجا نباشد ، اما گفتنش خالی از لطف نیست که در بازه‌ای که این کتاب را می‌خواندم،  مستند «برای پس از مرگم» را دیدم که بی‌شک ارتباط آن با این کتاب بسیار است. دیدن و خواندن این دو اثر باهم ، غم و حسرتی بزرگ در من ایجاد کرد. انگار دنیا قصد دست کشیدن از این رسم را ندارد و هرچه جامعه باشعور تر و بافهم تر می‌شود ، مردم هنوز به اندازه مردم زمانه «حلاج» ناآگاهند و این جهل موج می‌شود برای حسودان و ملاصدراها را به این عاقبت‌ها در دنیا می‌کشاند. غم انگیز است که این وقایع تا همین سه دهه پیش - و همین امروز - ادامه داشتند و ادامه دارند.
      

0

صدرا..

صدرا..

1404/3/26

        علی صفایی در چند جا، از جمله مقدمه این کتاب بیان می‌کند که قرار نیست هر شخص با کل یک دعا ارتباط برقرار کند ، گاه چند سطر ، کاش چند فراز و گاه یک جمله از دعا برای توست.
این عقیده در این کتاب مشهود است : ممکن است اکثر فصول کتاب شمارا ناامید کند ، احساس کنید این کتاب را باید در زمان دیگری - گذشته یا آینده - می‌خواندید. اما وقتی به فصل مورد نظرتان برسید ، هم تلنگر را تجربه می‌کنید و هم سخنی که در ابتدای یادداشت نقل کردم را درک می‌کنید.
این کتاب از یک مسیر صحبت می‌کند ، مسیری که احتمالا هرکس در ارتباطش با خدا آن را تجربه می‌کند. مسیری که هیجان دارد، غم دارد ، ناامیدی و ترس دارد. مسیری که مقصدش خداست.
در هر منزل از این مسیر که باشید ، این کتاب به شما می‌گوید چگونه چند منزلی به جلو بروید. 
نثر و حال و هوای کتاب هم ، به لطف حضرت زین العابدین (ع) و سپس نویسنده ، حالتی عرفانی و احساسی دارد که بسته به وضعیت فعلی خواننده ، ممکن است ارتباط گرفتن را آسان کرده یا بالعکس ، او را در ابتدا منزجر و خسته کند. هرچند خواننده نوع دوم هم اگر تحمل کند ، به فصلی می‌رسد که برای اوست و آنجاست که ارتباط او هم با کتاب درست و محکم می‌شود.
      

1

صدرا..

صدرا..

1404/3/26

        طبق گفته سید علی خامنه ای  درباره علی صفایی ، ایشان در تفسیر صاحب سبک‌اند ، همانطور که علامه طباطبایی.
 این کتاب یکی از بهترین مثال ها برای این موضوع است ، زیرعنوان کتاب «تفسیر سوره توحید» است که پیش داوری ذهنی ای را برای خواننده - و یا حداقل شخصی مانند من - ایجاد می‌کند که به هیچ وجه شبیه محتوای اصلی کتاب نیست.
کتاب ، اول درباره روشی صحبت می‌کند و سپس به شرح این روش می‌پردازد. روشی که در اولین برخورد به من احساس پاسخ یافتن برای تمام سوالاتم را داشت.
عین صاد خاطره ای از پاسخ دادن به یک دوست تعریف می‌کند ، می‌گوید مهمتر از سیر مطالعاتی و چه بخوانیم و... ، سیر فکری و چگونه به سوالات بیندیشیم و آن هارا ساماندهی کنیم است.
او از زاویه ای نسبتا متفاوت و غریب برای خواننده نوپایی مثل من وارد بحث خدا می‌شود ، او اول با نیم نگاه و نقدی به نظریات مارکسیست ها ، جلوه ای از خدا را تصویر می‌کند و سپس با نگاه به سوره توحید این جلوه را دقیق و دقیق تر می‌کند و این از نظر من همان سبک تفسیری صفایی است ؛ سبکی که به جای شرح بیشتر و بیشتر آیه ها ، آیه هارا آینه ای می‌بینید و با آن آینه اشکال ها و مسئله هارا روشن می‌کند. 
نیمه دوم کتاب آن چیزی است که در نگاه اول برای من ناامید کننده بود : خبری از آن پاسخ هایی که انتظارش را داشتم نبود، استدلال ها به قوت قبل قبل نبود و توضیحات سریع می‌شدند.
اما این همان چیزی است که این کتاب را خاص می‌کند ، این همان عقیده نویسنده است که : این کتاب جای پاسخ ها نیست ، جای روش هاست. خبری از ماهی نیست و هرچه هست قلاب و طعمه است.
در پایان ، از این کتاب شاید نتوان مطالب زیادی دریافت کرد ، اما یک چیز دارد و هدفش هم همان یک چیز است : کتاب روش جدید برای شناخت خدا دارد ، روشی که پایه و اساسش سوره توحید است.
شاید هر فرد مومن یا  بی دینی ، از خواندن این کتاب در وجودش لرزشی احساس کند و بنظر من این لرزش ، ارزش وقت گذاشتن را دارد.
      

0

صدرا..

صدرا..

1404/2/26

        معمولا مطالعه زندگی نامه ، لذتی که در بقیه کتاب ها هست رو برام نداره ، برای همین کمتر سراغ این دست کتابا میرم 
اما «حالات و مقامات م. امید» را نمی‌توان زندگی نامه دانست ، سیر زندگی اخوان ثالث - بخش هایی که هرکس دیگری می‌تواند کتابی از آن بنویسد - در این کتاب نیامده 
در عوض ، شفیعی کدکنی ، لحظات و برخورد هایی را روایت می‌کند که فقط او - به واسطه زیست نزدیکی که با اخوان ثالث داشته است - می‌تواند روایتگر آن باشد.
شاید بعد از این کتاب نتوانید لحظه به لحظه زندگی اخوان را روایت کنید ، اما شخصیت او ، با جزییات بسیاری در ذهن شما شکل می‌‌گیرد.

درواقع این کتاب را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد :
 ۱- حالات و مقامات م.امید 
نامه شفیعی کدکنی به سایه که از گوشه و کنار زندگی اخوان ، از زندگی و اخلاق و عقاید و سبک شعری و... روایت هایی پراکنده دارد 
خاطراتی که سراسر شیفتگی شفیعی کدکنی و شخصیت خاص اخوان ثالث را روایت می‌کنند ، شخصیتی که همان امید شعرهایش است و احتمالا احساسات هر خواننده ای نسبت به او را چند برابر می کند

۲- مقالات 
در ادامه ،  مقالات شفیعی کدکنی درباره اخوان ثالث گردآوری شدند که در حدود پنجاه سال نوشته شدند ، مقالاتی که موضوعشان از نقد صوری اشعار و بررسی سبک شعری او ، تا تبیین و تشریح نقش اخوان ثالث در ادبیات و مقایسه او با دیگر شعرا ادامه دارد.
خواندن این مقالات چه قبل از مطالعه همه آثار اخوان و چه بعد از آن ، می‌تواند تجربه دلچسبی باشد.
شفیعی کدکنی ، در این مقالات فقط نقش یک ادیب را ندارد ، او در نقش یکی از بزرگترین خوانندگام و دوستداران این مقالات را نوشته است که باعث تفاوت و تمایز آن از سایر مقالات این چنینی است.

و به قول یکی از کاربران بهخوان ، این کتاب بیشتر از هرچیزی ، شرح شیفتگی های شفیعی کدکنی نسبت به اخوان ثالث و است هرچه باشد ، وقتی مادح و ممدوح این دو شخصند ، این کتاب را باید خواند.
      

7

صدرا..

صدرا..

1403/12/26

        نمی‌شود ادعای اسلام کرد و تلاش نکرد قرآن را شناخت
 حتی بالاتر از آن ، چطور می‌توان اسلام را رد کرد بدون حداقل یکبار  خواندن قرآن ؟ این است که حداقل برای هر ایرانی ، با هر میزان ایمان و گرایش به اسلام ضروری است که در جهت شناخت قرآن قدمی بردارد. 
این کتاب هم قدمی آغازی خوبیست ، سلسله بحث های مرتضی مطهری در باب « شناخت قرآن » ، به نوعی یک راهنمای شروع است.
مطهری ابتدا راجع به این بحث می‌کند که اصلا چطور می‌توان یک کتاب، یک مکتب و یک نویسنده را شناخت ؟ چه اقسامی دارد و هرکدام به چه نحو است 
بعد به سراغ قرآن می‌آید و یکی یکی این بخش هارا را باز می‌کند. درباره زبان ، مخاطب و هدف قرآن بحث می‌کند و راهی برای شناخت و خواندن و بررسی قرآن مطرح می‌کند.
البته در آغاز کتاب و در همان مقدمه ، موضوعی ناراحت کننده وجود دارد : این سخنرانی ها در روز های پایانی عمر شهید ایراد شده و ایشان هیچوقت فرصتی برای پایان دادن به آن مباحث نداشتند و قبل از پایان این سلسله بحث ها شهید شدند.
ولی با مطالعه کتاب می‌توان فهمید این موضوع چیزی از ارزش کتاب کم نمی‌کند ، محتوای کتاب همچنان منسجم است و پایان دارد ، هر چند تمام بحث هایی که قرار بود مطرح نمی‌شود ، اما موضوعات و سوالات آغازین به خوبی پاسخ داده می‌شود و همین دلایل کافیست تا خواندن این کتاب مفید و مهم شود.
همچنین این مجموعه به عنوان مقدمه ۱۳ جلد دیگر « آشنایی با قرآن» چاپ شده است که نویسنده در هر جلد به یک یا چند سوره  می‌پردازد. همین نشان می‌دهد این کتاب همان « مقدمه شناخت قرآن» است که باید باشد.
      

2

صدرا..

صدرا..

1403/12/24

        بعضی از معلم ها و اساتید ، به خاطر بیان و شیوه تدریس خاصشان همیشه در ذهن من می‌مانند. وقتی میخواهند راجع به یک موضوع صحبت کنند ، پیرامونش مثال می‌زنند ، داستان تعریف می‌کنند ، شعر و حدیث می‌آورند و... بدون اینکه از بحث دور شوند و به بیراهه ، درس هایی خارج از موضوع اصلی نیز می‌دهند. وقتی یک ساعت به درسشان گوش می‌دهی ، هم موضوع اصلی را متوجه می‌شوی و هم بسیار نکات اضافی یاد می‌گیری. 
مرحوم صفایی از آن معلم ها و این کتاب از آن درس هاست. کتاب در عین بیان موضوع اصلی به شکل ساختارمند و منظم ، بسیار نکاتی دارد که در ظاهر با عنوان و موضوع اصلی کتاب ناآشنا هستند.
برای من ( شاید صرفا بخاطر ترتیب مطالعه ام ) این کتاب مکمل اثر «رشد» بود ، مباحثی که در رشد از دور به آنها نگاه میکردیم ، حالا مفصلا مورد بحث قرار می‌گیرند.
کلماتی چون شرک، نفاق، توحید   و... قبل از این کتاب برایم معنی دیگری داشتند و الان با نگاهی دیگر آنها را می‌خوانم.
این کتاب هم ، با لذت خاص خودش، مرا به سمت مطالعه بیشتر آثار صفایی حائری سوق می‌دهد و علاقه من برای هرچه بیشتر شنیدن نظرات و بیانات نویسنده ، بیشتر می‌کند.
      

0

صدرا..

صدرا..

1403/12/15

        وقتی کودک‌تر از حالا بودم ، رابطه ام با شعر نو زیاد خوب نبود...
« اصلا مگه چند خط جمله زیبا پشت هم نوشتن اسمش شعر است ؟ حالا گیریم کمی هم موزون بود ، دلیل نمیشود که اسم شعر روش بزاریم. این متن های ادبی قشنگتان را برای خودتان نگهدارید و اسم شعر روش نزارید » 
ولی قیصر امین پور وساطت کرد و منو با این دست شعر ها آشنا کرد ، به هرحال به حرمت ریش سفیدش نمیشد این کدورت هارو ادامه داد. این شد که اولین بار با خوندن این دست اشعار قیصر کم کم اشعاری از این قالب هم توی قلبم جا پیدا کردن. تقصیر من بود ، شعر نو خوب نخوانده بودم و داشتم این رو به همه اشعار تعمیم میدادم.
ولی تجربه خواندن م.امید تجربه ای متفاوت بود ، اخوان شعر نو می‌گفت ولی با عطر و بوی مورد علاقه من ؛ عطر و بوی شعر کهن 
اشارات مختلف به شاهنامه ، مستقیم به سمت قلب من و تجربه های کودکی من از اولین تعامل من با ادبیات می‌رفت.
از این اوستا پر احساسات ، اتفاقات و هیجانات مختلف است و در این میان ، وجود اشاره ها ، طعنه ها ، روایت حماسی و بانمکی های به خصوص (  حتی زمانی که این نمک ها روی زخم ها مینشینند ) ، مهمترین عامل جاذبه این کتاب ، حداقل برای من است.
اخوان ثالث هم با جاذبه های زبانی و هم با روایت زیبایی میسازد.
چه بسا اشعاری از این دفتر که چه بخاطر بیان خاص و پیچیده اشان و چه به خاطر بار احساسی خاصشان ، بعدا با درک و لذت بیشتری با آنها مواجه شوم. 
همین است که « از این اوستا » برای من تمام نشده ، خیلی زود به سراغش برمی‌گردم و دوباره از اول اون رو میخونم و در این بین ، اشعاری که برایم جذاب ترند رو بارها و بارها خواهم خواند.
      

2

صدرا..

صدرا..

1403/12/13

        وقتی اولین بار با فهرست آثار مرحوم صفایی برخورد کردم ، هیجان زده شدم ، چه عنوان هایی! چه موضوعاتی ! انگار دقیقا مطابق میل من نوشته شده بودند 
ولی هر مقصدی مسیری داره و هر کاری مقدمه ای ، خیلی سخته که ذوقتو برای خوندن آخرین کتابای فهرست نگهداری و بری سراغ کتاب اول ، کتابی که عنوانش بنظر ساده میاد. ولی خب این همه تعریف قطعا برای یک کتاب کلیشه ای نیست. اونم تعریف از اون آدم ها 
ولی کتاب همون صفحه های اول جذابیتش رو نشونم داد ، پاراگراف هایی بود که مثل سطل آب سرد رو سرم ریخته می‌شد و حیرون تا چند دقیقه به جای خوندن به فکر فرو میرفتم.
جایی از الهی قمشه ای شنیده بودم که « کتاب خوب کتابیه که بعدش احساسات جدیدی رو تجربه کنید ، تصمیمات جدیدی بگیرید و بخواهید رویه زندگیتون رو تغییر بدید » ، چی بگم ؟ رشد همه این ها رو داشت.
۶۰ صفحه ، جای شرح و استدلال وسیع نیست ، کتاب فقط برای این فرصت دارد که دستتان را بگیرد و از پنجره ، منظره بیرون را نشان دهد ، ولی زیبایی منظره و توصیفات نویسنده از این منظره ، اشتیاق بیرون رفتن رو به خوبی ایجاد می‌کنه‌.
با خوندن صفحه آخر ، به سراغ کتابخونه میرم تا اثر بعدی رو بخونم ، این سوالات و احساسات ایجاد شده توسط رشد ، باید سریعتر سر و سامون بگیرن و به نتیجه برسند
      

4

صدرا..

صدرا..

1403/12/9

        داستان شب های روشن به قدری سادست که اگر یکی از دوستانتان بدون اشاره به نویسنده تعریفش کنه ، انتظار یک داستان پیش پا افتاده رو خواهید داشت و احتمالا اون رو نمیخونید 
واقعیت هم به همین شکله ، داستان بدون غافلگیری و قابل پیش بینیه ، اما... با گذشت چند دقیقه از پایان کتاب هنوز نمی‌دونم چی باعث میشه بعد از پایان کتاب لبخند بزنم و حس کنم وقتم رو پای کتاب قشنگی گذاشتم
دلیلش چه فضاسازی و عبارت های زیبای داستایوفسکی باشه ، چه ملموس بودن مکالمات و شخصیت ها ، این کتاب یه تجربه کوتاه و خوبه...
برخلاف انتظاری که از اسم نویسنده تو ذهن خواننده کم تجربه ای مثل من شکل میگیره ، خبری از بار فکری سنگین یا حتی داستان پیچیده نیست ،« شب های روشن » ، یه گشت کوتاه و شیرینه 
این شیرینی هم به نوبه خودش عجیبه.. حداقل برای شخصیت اصلی داستان ، و شاید خیلی دیگه از خواننده ها تلخ باشه. اما تجربه خوندنش برای من یه تجربه شیرینه و شاید انگیزه ای بشه که با سرعت بیشتری سراغ خوندن بقیه آثار داستایوفسکی برم.
      

1

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.