MH480
یادداشتها
باشگاهها
این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.
چالشها
بریدههای کتاب
پستها
فعالیتها
12
15
31
17
30
116
2
201
30
9
211
139
24
چقدر راحت تر است ادم در مورد سرنوشت یکی دیگر تصمیم بگیرد تا در مورد سرنوشت خودش. مخصوصا اگر همه تلاش هایش برای تغییر سرنوشت خودش به عواقب نامطلوب تر و شاق تر برسد. دیگر معلوم شده بود که هر تغییری صرفا تغییر برای بدتر شدن است، حالا هر تغییری کهمیخواهد باشد.
9
حالا یک هفته ای می شد که ویکتور از ماشین تحریرش حسابی کار می کشید و با بهار و افتابش حال میکرد. زندگی عالی بود و خبری از هیچمشکلی نبود، مگر عذاب وجدان هایی که ناشی از نقشش در این کار کثیف بود، اگرچه این فکر و خیال ها دیگر کمتر به سراغش می امدند. تازه، در این جهان کثیف، کار کثیف یعنی چه؟ فقط جزیی کوچک، خیلی کوچک، از شر و شیطانیت ناشناسی که کلا و عموما وجود داشت، اما از نظر شخصی, دستش به او و جهان کوچکش نرسیده بود. در ضمن، همین که کاملا هم نمیدانست نقشش در این کار کثیف چیست، اشکارا تضمینی بود برای ماندگاری جهان و ارامش ان.
1
118
189
37
20
77