کبری لطیف

کبری لطیف

@Kobralatif

43 دنبال شده

42 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
        بسم الله الرحمن الرحیم
"خانه ای روی پل" نوشته‌ی "پادما ونکاترامان"
این رمان نوجوان به مضمون‌هایی از قبیل ایمان، بچه های کار( زباله گردها)، بد سرپرستی، فقر، محبت، اعتماد و زندگی بعد از مرگ پرداخته است. رمان از زاویه دید داستان اول شخص مفرد است. دختری به نام ویجی راوی داستان است که به خاطر رفتار خشن پدرش با خواهرخود به نام روکو که معلول ذهنی است از خانه اشان در روستا؛ فرار کرده و به شهر می‌رود آنجا برای امرار معاش زباله گردی می‌کند....
نویسنده در این رمان از زبان، آداب، و نوع غذاهای هندوستان نوشته است و مخاطب به راحتی می‌تواند از کشور هندوستان اطلاعاتی را دریافت کند. این کتاب به شکل غیر مستقیم  به ایمان و توکل به خدا اشاره می‌کند. در این رمان قهرمان داستان با از دست دادن خواهر خود یاد می‌گیرد بعد از مرگ عزیزان چگونه باید زندگی کرد و به یک رشد فکری و بلوغ عقلی می‌رسد و سفر قهرمان را به راحتی مشاهده خواهیم کرد. این رمان بسیار ساده و روان نوشته شده و هیچ گونه پیچیدگی ندارد. مطالعه این رمان مختص نوجوان نیست بلکه برای بزرگسالان هم مفید می‌باشد
      

0

        بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب "تو خواب میکائیل هستی" نوشته آقای " تیمور آقا محمدی" است.
این کتاب  یک رمان نوجوان امروزی است با تمام فکرها و دغه‌دغه‌های کهنه و نو. که گاه آدم‌ها را دوست دارد گاه ندارد.
در این کتاب "میکائیل" نوجوان پانزده ساله دنبال جواب سوالاتی از دیگران است، دیگرانی که از  رویاهای خود گذشته‌اند، این کتاب در عین حالی‌که غیر مستقیم نت‌های موسیقی را آموزش می‌دهد‌ نثری نو دارد چرا که نویسنده سعی کرده تمام کلمات فارسی باشد؛ بنابر این  از کلمات بیگانه پرهیز کرده است. 
" تو خواب میکائیل هستی" در گیری‌های  عشق نوجوانی را خوب به تصویر در آورده، آقای "آقا محمدی" توانایی خودش را  در زیبایی وجودی موسیقی و کتابخوانی به رخ مخاطب کشیده است. 
بریده‌ای از کتاب:
<<می‌روم روی صندلی توی بالکن رو به خانه‌ی آوا این‌ها می‌نشینم. الان دارد چه‌کار می‌کند؟ چیزی به پدر و مادرش گفته؟ هوا جوری نیست که باران بگیرد..‌‌.بارانی که از صبح بر سر و روی من باریده و آرزو کرده‌ام این شهر و آدم‌ها را در خود ببلعد. دیگر این رویا را دوست ندارم، به همه حتی آن جوان مو سفید عینکی خواهم گفت که من دیگر این را، این خواب‌وخیال را نمی‌خواهم.>>
از آثار وی می‌توان به << رونی یک پیانو قورت داده، مرا با دریاهای مرده کاری نیست، ردپاهای روی آب و هرگز به جنگ سیگار تعارف نکن و...>> نام برد.
کتاب" تو خواب میکائیل هستی" در انتشارات مهرک در صد و هفتاد و دو صفحه به چاپ رسیده است.
      

5

        بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب« پلنگ زخمی»
کتاب « پلنگ زخمی» به قلم آقای "تقی شجاعی" است. نویسنده در قالب رمان بسیار زیرکانه و توانا به مسائل بلوغ جنسی و جسمی جوانان پرداخته و راه‌هایی را در مقابل او قرار داده است که جوان چگونه و با کمک چه کسانی می‌تواند از این مرحله عبور کند. 
نویسنده با نثری روان و زبانی تمیز و شیرین عشق دوره نوجوانی و عوامل تشدید آن را در قلب و روح جوان بسیار هوشمندانه و به زبان نوجوان به قلم در آورده است. خواندن این کتاب مختص نوجوان نیست چرا که خانواده به عنوان محور تربیتی باید در صدر قضیه اما در کنار نوجوان تاثیر گذار باشد. 
آقای" تقی شجاعی" در این کتاب ارتباط نوجوان و جامعه را با قشر روحانی بسیار واقعی به تصویر در آورده و واضح می‌گوید که نوجوان رفتار و گفتار پدر و مادر را در مورد مسائل دینی و سیاسی جدی می‌گیرد.
بیشترین چیزی که در این کتاب به چشم می‌آید پرداخت هوشمندانه نویسنده به واقعیت های یک نوجوان است که در خلوت با خودش فکر می‌کند. 
برشی از کتاب:
« باید منتظر ماند و مُرد. به نظر می‌رسد که من برای عاشق شدن و عاشق ماندن و احیانا عاشق مُردن دلایل کافی ندارم. اما از یک طرف دیگر هم به نظر می‌رسد که من هم مثل بابا گَند زده ام و در حالی اولین بار او را ملاقات کرده‌ام که چشم‌هایم داشته در کفِ خیابانِ چهره‌های دختر‌ها تک چرخ می‌زده است. به نظر می‌‌رسد که این رفتار از اجدادم به من به ارث رسیده که آفتابه برداریم روی عشقی که اولین بار حسش کرده‌ایم...»  
از آثار این نویسنده می‌توان به کتاب‌های« اختناک، شریان، و وقتی بابا رئیس بود»؛ اشاره کرد.
"پلنگ زخمی" در انتشارات معرفت در سال 1400 به چاپ رسیده است.
#یادداشت نویسی
      

9

        داستان گردان قاطرچی ها از این قرار است که یوسف یک مجروح جنگی است که پس از مصدومیت، دوباره به جبهه اعزام می گردد واین بار بنا به صلاحدید فرمانده ی گردان قرار می شود که مسولیت نگهداری وآموزش چند قاطر جهت حمل آذوقه  ومهمات به مناطق صعب العبور برای رزمندگان به او سپرده شود.یوسف گردان جدید را که متشکل از چند نوجوان جسور وبازیگوش است تشکیل می دهدواتفاقاتی که در ادامه رخ می دهد منجر به تغییرات زیادی در اخلاق ، روحیه  وبرخورد بچه ها می گردد.

 

دنیای ارائه شده در داستان گردان قاطرچی ها واقعی و برگرفته از واقعیت دنیای امروز است.و نویسنده به خوبی توانسته جنگ هشت سال دفاع مقدس را به تصویر بکشد و نوجوان را در حال و هوای جنگ و پیروزی قرار دهد.فضای داستان واقعی بودن داستان را به نمایش می گذارد. شخصیت اصلی و قهرمان داستان یوسف و می باشد. وشخصیت های فرعی سیاوش و اکبر و... می باشد. زمان و مکان داستان با محتوای آن هماهنگ و متناسب است.اتفاقات طبیعی و باورپذیر بوده و با توضیحات دقیق درباره مکان و زمان داستان با توضیحات داده شده بسیار قشنگ به تصویر کشیده شده است و داستان با توصیف شخصیت سیاوش و یوسف و رویدادهایی که در جنگ اتفاق افتاده به پیش می رود و با توصیف ماجراهای جذاب و خنده دار مربوط به قهرمان داستان خواننده را به ادامه و پی گیری جریان علاقه مند کرده است. نویسنده با توصیف فضای جبهه و موقعیتها و آوردن نشانه های هیجان و ترس و دلهره و در عین حال شوخی وطنز را برای زمینه چینی برای حوادث داستان انجام داده است.

مجموعه رویدادهای داستان معنی و مفهوم شجاعت، شهادت و وطن دوستی را بیان می کند. سیاوش با اینکه با جنگ آشنا نیست اما باز هم مشتاقانه دوست دارد تا خط مقدم جلو برود و برای اینکه به خط مقدم برسد باز هم با قبول اینکه گردان قاطرچی ها باشد قبول می کند تا خودش را به خط مقدم برساند. پایان داستان با توجه به فضاسازی و صحنه پردازی دلهره آور است که خواننده را هر لحظه منتظرشکست یا پیروزی گذاشته است که پایان آن غافلگیرکننده و پیروزی را به دنبال داشته است. شخصیت اصلی داستان دوست داشتنی و با مزه و در عین حال که   می ترسد اما با شجاعت تمام به جلو می رود.

 

لحن داستان طنزآمیز،ماجراجویانه است واز ماجراهای بامزه که درجبهه برایش اتفاق می افتد حرف می زند. با به کاربردن واژه های دقیق ومناسب وفضای جذابی برای خواننده خلق نموده و با به کار بردن واژه های ساده و ملموس داستان را تاثیرگذار نموده و به طوری که خواننده همه اتفاقات را می تواند احساس کند و خود را به جای شخصیت داستان جای بدهد. در این کتاب از اصطلاحاتی استفاده شده که می شود گفت بدآموزی دارد و هیچ رزمنده ای حداقل در جبهه ها از آنها استفاده نمی کند و یا یک رزمنده برای نبرد به میدان جنگ می رود نه اینکه برای رزمندگان دیگر دردسرهای عجیبی ایجاد نماید.

مورد دیگری به چشم می خورد که به مسخره گرفتن گردان ذوالجناح است. چون آنها هم به نحوی هدفشان یاری رساندن به رزمندگان خط مقدم است ولی حتی آقا ابراهیم هم بعضی مواقع با حالت تمسخر به آنها می خندد که از یک فرمانده جنگی بعید است نویسنده اعتقادات مذهبی را زیر پا می گذارد و تا جایی که خیلی راحت حرفهایش را به زبان می آورد. بعضی لغات و اصطلاحاتی به کار برده که شایسته یک رزمنده جنگی نیست. محور اصلی داستان از خودگذشتگی و شهید شدن در راه خداست. و تلاش می کند تا مردمش را از دست دشمنان نجات دهد و نویسنده با تصاویر و زبان ساده همراه طنز ما را با جنگ و پذیرش واقعیت شهادت وارتباط با خدا آشنا می کند.

در بخشی از این کتاب می خوانیم :قاطرها که آسوده در حال استراحت و یا خوردن علف و نان خشک بودند، یک آن وحشی شدند. سیاوش دوید طرف کوسه جنوب و یک لگد به شکم او زد و هوایی شلیک کرد. کوسه جنوب هم نه گذاشت و نه برداشت و یک جفتک سهمگین درست به تخت سینه سیاوش شلیک کرد! سیاوش شوت شد و هنوز در هوا بود که قزمیت هم او را مهمان جفتک خود کرد. سیاوش به طرف دیگر پرت شد و باز هم در هوا پیکان یک کله جانانه به شکم سیاوش کوبید. سیاوش قبل از این که روی زمین پر از سرگین و خیس ادرار و علف های خیس بو گرفته سقوط کند، از هوش رفته بود!

این رمان (نوجوان) 336 صفحه ای توسط انتشارات کـــــانون پرورش فکــری کودکان و نوجوانان به چاپ رسیده است.


      

0

        
نه تر و نه خشک

فهرست موضوعی کتاب‌های کودک و نوجوان

کتاب های کودک و نوجوان



هیچ‌وقت کسی فکر می‌کرد پرنده‌ای کوچک‌تر از گنجشک و کمی بزرگ‌تر از ملخ بشود قهرمان یک داستان پرمخاطب؟ ماجرای داستان «نه تر و نه خشک» از آنجا شروع شد که یک روز عاشقی دل‌خسته با پر و بال خاکستری از روی بام پرید. بال زد و بال زد و بال زد... از کنار دودکش‌ها رد شد. زنی را دید که کنار رودخانه داشت با آب یخ صورت بچه‌اش را می‌شست. صدای گریه‌ی بچه‌ را شنید و گذشت... زنی دیگ‌به‌سر را دید که توی دیگش خالی خالی بود. دل کوچکش گرفت، اما به بال زدن ادامه داد. از کویر گذشت و رسید به کوه‌هایی که نوک‌شان را برف گرفته بود، اما از آن‌ها هم گذشت تا رسید به شهر. در شهر احساس تنهایی پرنده بیشتر شد. دلش بیشتر گرفت. تا اینکه چشمش افتاد به پنجره‌ی باز قصر پادشاه که پشت آن دختری مثل پنجه‌ی آفتاب نشسته بود و این شد شروع داستان دلدادگی پرنده و دخترک... اما شاید نه... شاید پیش از این‌ها، در روزگاری دیگر، پرنده پسرکی بود که دل به دختر پادشاه داده بود و پادشاه برای اینکه او را از سرش باز کند، فرستاده بودش دنبال چوبی که نه تر باشد و نه خشک، نه راست باشد و نه کج! اصلاً چه فرقی دارد که او پسر چوپان باشد یا پرنده‌ا‌ی کوچک، مهم دلدادگی، دوست داشتن و پافشاری او در این راه است که حتی پادشاه را به زانو درآورد!  

 

داستان «نه تر و نه خشک» داستان پرنده‌ای است که هوشنگ مرادی کرمانی ماجرای آن را در 8سالگی از پدربزرگش شنید، همان روزی که پرنده‌ا‌‌ی کوچک دید اما نامش را نمی‌دانست. پدربزرگ که مردی با تخیل قوی بود، شروع کرد به گفتن داستان درباره‌ی این پرنده و او را «نه تر و نه خشک» نامید. مرادی کرمانی 50 سال با این داستان زندگی کرد تا در نهایت آن را به روی کاغذ آورد، شرح و بسطی به آن افزود و داستان چندخطی پدربزرگ را به کتابی 100 صفحه‌ای برای بچه‌های ایران‌زمین تبدیل کرد. این داستان که سال‌های زیادی در حافظه مانده بود و روی کاغذ نیامده بود، در سال 1382 منتشر شد. نکته‌ی جالب آنکه در همان سال نیز در مراسم «کتاب سال جمهوری اسلامی ایران» به‌عنوان کتاب برگزیده معرفی شد!


      

0

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.