Elmira

Elmira

@Elmira_

56 دنبال شده

43 دنبال کننده

                🌱من کتابی دیدم، واژه هایش همه از جنس بلور، کاغذی دیدم، از جنس بهار، موزه ای دیدم دور از سبزه، مسجدی دور از آب، سر بالین فقیهی نومید، کوزه ای دیدم لبریز سوال…
              

یادداشت‌ها

Elmira

Elmira

1404/1/19

        بعضی کتاب‌ها داستان نمی‌گویند، بعضی نویسنده‌ها قصه نمی‌نویسند، زندگی را بازآفرینش می‌کنند...

بعضی کتاب‌ها را نمی‌شود، خواند! باید غرق‌شان شد.
گاهی کتاب‌ها سرنوشت یک روایت را در سطر سطر خود، در واژه واژه‌هایشان مستتر کرده‌اند!
واژه‌ها را نمی‌شود خواند! باید بو کرد. باید نفس کشید. لمس کرد و گاهی خورد. واژه‌ها را باید بلعید.

و گاهی کتاب‌ها، داستان عجایب نمی‌گویند. به سرزمین خیالی دعوتت نمی‌کنند. و اگر بخواهی بگویی، اصلا داستانی نمی‌سرایند!
 تنها یک قلم، به جوهرِ قلبی، آغشته شده و صفحه‌ای از روزگار را بر کاغذ سفید چکانده است.
و همان‌جاست که چشمت نمی‌بیند و مغزت نمی‌خواند. روحت اما گوش می‌دهد و به جا می‌آورد.
جز این چیزی نمی‌توانم در مورد قلم «جناب مستور» بگویم، نوشته‌ای بود روح‌تاب!
.
نمی‌شود منتظر داستانی مهیج شد که صفحه به صفحه برای رسیدن به نقطه اوج و پایان به دنبالش کشیده شویم و دست آخر بگوییم داستانش کشش داشت. تا آخر میخکوبش بودم.
گاهی میخ‌کوب می‌شوی، اما جنس کوبیده شدنت فرق دارد، میخش از نوع دیگری‌ست!


      

30

Elmira

Elmira

1403/7/30

        سلام آقای دوریان گری عزیز، هرچند که نباید به شما بگویم عزیز، البته که در صفحات ابتدایی کتاب عزیز بودید، اما بعد خود را خراب کردید.

آقای گری اولین چیزی که در داستان رعب‌انگیز و نفرت‌انگیز زندگی‌تان نظر مرا به خود جلب کرد، دوستی شما با لرد هنری بود، واقعا که چقدر انسان‌هایی که با آنها انس می‌گیریم، می‌توانند در سعادت و شقاوت ما اثرگذار باشند، هرچند که نمی‌توانم این موضوع را کتمان کنم که به سبب تمجیدهای پیاپی‌ای که از شما می‌شد، خود را گم کرده و غرور و تکبر سرمستتان کرد و(بخاطر گفتن این حرف پوزش مرا پذیرا باشید!) به راستی که پایان شما، درخور و چون ضربه ای مهلک بر روح خواننده و شخص غیرشخیص شما بود!

هرچندتا به آخر داستان به راهیابی شما امید داشتم، اما متاسفانه فساد چنان در وجودتان ریشه دوانده بود که انگشت حیرت به دهان گزیدم و مدتی در کار و رفتار خود، اندیشیدم.

در عین حال مشتاق بودم جناب وایلد، بیشتر در احوالات درونی شما ورود می‌کرد، که البته نیمه پایانی کتاب، زوایای تاریک شخصیت شما خیلی بهتر از پیش نمایان شد.

در آخر از شما سپاسگزارم که به سبب داستان پرفراز و نشیبتان، مرا به فکر فرو برده و قدری جهان‌بینی مرا دچار لرزش نمودید تا استوارتر از قبل شکل گیرد.

مخاطب شما Elmira🌱

      

5

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.