رمان درمان شوپنهاور یه کتاب خیلی تأثیرگذار بود که مثل همهی کارهای یالوم، ذهن آدم رو درگیر میکنه و با فلسفه و روانشناسی پیوند میزنه.
حس کردم این کتاب نسبت به وقتی نیچه گریست روایت سادهتر و روانتری داره، ولی پایانش اون حس تأثیرگذاری عمیق وقتی نیچه گریست رو نداشت.
یکی از جذابیتهای این کتاب برای من، این بود که چطور یالوم فلسفهی شوپنهاور رو وارد روایت کرده. با اینکه شوپنهاور، بر خلاف وقتی نیچه گریست شخصیت داستان نیست، ولی ایدهها و زندگیاش مثل یه لایه پنهان، داستان رو هدایت میکنه و باعث میشه خیلی جاها به فکر فرو بری. جلسات گروهدرمانی هم یه فضای کاملاً ملموس ایجاد کرده بودن که انگار خودت کنار بقیه نشستی و داری به حرفها گوش میدی.
اگر به فلسفه، روانشناسی یا داستانهایی که آدم رو به فکر فرو میبرن علاقه دارید، این کتاب رو از دست ندید. مطمئنم چیزهایی که ازش یاد میگیرید، مدتها تو ذهنتون باقی میمونن.