جشن همگانی (انگلیسی)

جشن همگانی (انگلیسی)

جشن همگانی (انگلیسی)

مجید قیصری و 1 نفر دیگر
3.2
7 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

3

شابک
9786226560269
تعداد صفحات
208
تاریخ انتشار
1399/10/12

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
این صحنه ها کار من است، قبول دارم، دیگر نمی خواهد تمام پوشه را نشانم بدهید . هر چند  تا عکس ضمیمه ی پرونده کرده اید قبول دارم. کاغذ بیاورید تا امضا کنم . اگر خواستید انگشت می زنم که تمام این صحنه های اجرا شده ایده ی من بوده . اما نمی فهم چرا شما شاخ نبات را از من می خواهید؟
مجموعه ی داستان جشن همگانی شامل شانزده داستان کوتاه از مجید قیصری است، داستان هایی با مضمون های متنوع. این نویسنده سوژه های دینی، اسطوره ها، باورهای بومی ایرانی و مسائل اجتماعی را دستمایه قرار داده و مواجهه ی انسان سنتی با موقعیت هایی ویژه در جهان مدرن را ترسیم کرده است.

      

یادداشت‌ها

          در میان یادداشت ها و طرح های ناتمامی که از خورخه لوئیس بورخس جا مانده، متنی به چشم می خورد که در مجله ی "ادبیات امروز؟وابسته به کتابخانه مرکزی بوئنوس آیرس برای اولین بار چاپ شده است. مصحح در کمال امانت و دقت، اصل این متن را به چاپ رسانده تا هیچ شک و شبهه ای در اصالت متن باقی نگذارد. بر پیشانی نوشت یادداشت نوشته شده: "موسای دیگر" و چند کلمه ی پس از آن خط خوردگی ظریفی دارد. محققان کتابخانه ی بوئنوس آیرس با هیچ ابزار و وسیله ی ابداع شده ای در عصر حاضر نتوانستند به زیر این جوهر سیاه نفوذ کنند و پرده از راز این خط خوردگی بردارند. این لکه‌ی سیاه چندی است برای شارحان آثار بورخس مایه ی کنجکاوی و تفحص بسیار در متون کهن و بالینی او شده. این خط خوردگی، این لکه‌ی سیاه نفوذناپذیر، متن را به تعلیق درخوری درآورده.
شک و دودلی شارحان از نام موسی آنان را به چند اسم خاص اشارت داده و نهایتا به کشف اسم کتابی منجر شده که مورد توافق اکثر شارحان بوده؛ این کشف چندی است که مایه ی خوشحالی دوستداران بورخس شده: "منتهی الآمال" اثر شیخ عباس قمی، عالمی ایرانی، مدفون در شهر نجف.
        

3

          .
داستان چهارم این مجموعه با عنوان «دختر رز»، مربوط به یک‌طراح دکور است که به‌ خواست ادارۀ اماکن یا نهاد مرتبط دیگر جلب شده، و مورد بازجویی پلیس قرار می‌گیرد تا شاید مأموران بتوانند ردی از دختری به‌نام «شاخ نبات» پیدا کنند. خود این‌داستان هم ابعاد زیادی دارد و می‌تواند از جهات گوناگون، مورد ارزیابی و نقد قرار بگیرد. اما آن‌چه که قرار است در نوشتۀ حاضر مورد توجه واقع شود، نوع برخورد نویسنده با مفهوم «زیبایی» از خلال این‌روایت است. 
داستانی که طراح برای پلیس تعریف می‌کند، از ملال شروع می‌شود. ملال نسبت به طرح‌های تکراری و بی‌روح زمانه و بریده از آن زیبایی که روح شرقی ما به آن عادت کرده است. از تصمیم برای شکستن این‌تکرار و درانداختن طرحی نو، برای فرار از کلیشۀ تقلید و روزمرگی. از خستگی ناشی از شکست مقاومتش در برابر طراحی لباس شب یا سرویس طلا، که فقط به اضطرار نیاز مالی، چندباری به آن تن داده است. طراح به‌دنبال زیبایی می‌گردد، اما نه زیبایی فرمی محض، که صرفاً با تغییری جزئی در دکور ایجاد شود. فرمی که بعد از گذر چندصباحی، خود به تکرار بیفتد و جذابیت و تازگی‌اش را از دست بدهد. او به‌دنبال زیبایی متفاوت اما اصیل است. او می‌خواهد هم اصیل باشد، هم متفاوت. تفاوت برای او هدف کار نیست، نتیجه رو کردن به اصالت است. او می‌خواهد میان نقش‌های متعدد و شلوغ روزگار، طرح آشنا با درون ما را بیابد. می‌خواهد کاری بکند از جنس کار بهزاد، یا قدیمی‌تر، مینیاتورهایی که زنان را از پشت پرده زنده و درخشان نشان می‌دهند، کاری که بوی ما را بدهد. نه هوی‌متال امروزی، و حتی سنت‌گرایانه که خود خواسته‌ای امروزی و تقلیدی است. جستجوی خود و گشتن به دنبال هویت، محور فهم کنش طراح داستان است، اما جستجویی زیبایی‌شناسانه. بازگشت به سنت برای او، از منظری زیبایی‌شناسانه دنبال می‌شود، نه سیاسی یا معرفتی. او نمی‌خواهد موضع اجتماعی خود را در قبال سنت معلوم کند، و نمی‌خواهد به باورهایی سنتی برسد، بلکه می‌خواهد در کار تخصصی خود، که همان توجه به «زیبایی» است، سنت را احیا کند و روحی بر کارهای خویش بدمد.
        

2