تفکرات مارکوس ارلیوس: پندنامه مارکوس قیصر روم

تفکرات مارکوس ارلیوس: پندنامه مارکوس قیصر روم

تفکرات مارکوس ارلیوس: پندنامه مارکوس قیصر روم

3.8
22 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

12

خوانده‌ام

40

خواهم خواند

47

شابک
9786226189224
تعداد صفحات
152
تاریخ انتشار
1398/3/13

توضیحات

        تاملات مارکوس اورلیوس برای نخستین بار نزدیک به صد و سی سال پیش با نام پندنامه مارکوس قیصر روم و «تفکرات» توسط طالبوف یکی از مهم ترین روشنفکران دوره مشروطه به فارسی ترجمه شد.
      

یادداشت‌ها

          وقتی آرامش را در زندگی ساکن و بی‌حادثه می‌جویی، بگذار تسکین تو، اندیشه‌های یک فرمانده‌ی جنگاور باشد که شب‌های تیره را مامن نگارش تأملات خودش کرده بود، آن‌هم در فراغت روزهای ظلمانیِ نبرد مداوم در مرزها. از درون خیمه‌های سپاه روم و در مرز کشورش.
.
وقتی اژدهای قرن ۲۱، همه‌چیز و همه‌جا تو را وادار به مصرف افسارگسیخته و تخلیه‌ی بی‌حساب خشم‌های انباشته‌ات می‌کند، بگذار امپراتوری مهربان راز تحرک و پویایی را در خواب بر روی بسترهای خشن و پوشیدن جامه‌های مندرس به تو بیاموزد. او که پرهیز و خویشتن‌داری را کلید بلوغ شخصیتی و تسط عقل بر کردار انسان می‌دانست.
.
وقتی همه تو را از یاد مرگ برحذر می‌دارند، تا شبحِ مرده‌وشی روح خسته‌ات را نیالاید، بگذار تا یک فیلسوفِ رواقی، از جان‌بخشی مرگ برایت بگوید. بگذار شاگرد استاد ندیده‌ی سقراط، داروی مرگ را که دوای خودخواهی‌ها و بی‌حاصلی‌ات هست را به تو بنوشاند.
.
وقتی شکست‌ها، ناکامی‌ها و دردها تو را مضطرب می‌کنند، بگذار مارکوس اورلیوس از نقش شومِ امید در خشم و اضطراب بگوید. او که ریشه‌ی خشم را تلاقیِ امید واهی با واقعیتِ پیش‌بینی‌نشده می‌دانست. او اضطراب ما را ریشه در اعتقاد ما به دنیایی خیالی می‌دانست که در آن همه‌چیز بر وفق مراد است. او که اعتقاد داشت، اگر ما از واقعیتِ فلاکت‌های زندگی آگاه شویم، دیگر خشمگین نخواهیم شد.
.
و این کتاب که در قرن دوم نگاشته شده، گویی برای امروز ماست. برای ما تبعیدشدگان زمان در قرن ۲۱ که هر روزمان را غول سرمایه‌داری می‌بلعد و نه شادی‌هایمان دوام دارد و نه آرامشمان ثبات. برای ما مردمانی که پیوسته به ریسمان‌های سست و پوشالی تصنعات و تجملات و تخیلات پوچ چنگ زدیم که برَهیم اما بیشتر فرو رفتیم
        

12

بنیامین

1401/10/20

          جملاتی از یک امپراطورِ فیلسوف. 
بعضی از قسمت‌های این کتاب رو هر گز فراموش نخواهم کرد. در دورانی که وحشی گری در اوج خودش بوده افرادی مانند مارکوس اورلیوس بودند که چنین طرز فکرهایی داشتند، این واقعا منو شگفت زده می‌کنه.

جملاتی از کتاب:
"دم را غنیمت شمار. آنهایی که در پی شهرت پس از مرگ هستند از یاد می‌برند که نسل‌های بعدی هم درست مانند نسل‌های فعلی فانی هستند. برای تو چه اهمیتی دارد که درباره‌ات چه بگویند و چه نظری داشته باشند؟"

"کمال شخصیت آن است که هر روز را به گونه‌ای سپری کنیم که انگار آخرین روز زندگی ماست و از آشفتگی، کاهلی و تظاهر بپرهیزیم. "

" هنر زندگی بیشتر شبیه کشتی گرفتن است نه رقصیدن، زیرا در زندگی نیز باید محکم و استوار مراقب حملات دور از انتظار باشیم. "

" به زودی جهان را فراموش خواهی کرد، و به زودی جهان تو را از یاد خواهد برد. "

" دیگران هرچه می‌خواهند بگویند یا بکنند، من باید خوب بمانم‌‌‌‌؛ درست همانطور که طلا، زمرد یا جامه‌ای ارغوانی همواره پافشاری می‌کنند که ((بگذار دیگران هرچه می‌خواهند یا بکنند، من باید زمرد [طلا / جامه‌ی ارغوانی] باقی بمانم و رنگ حقیقی ام را حفظ کنم.)) "

" وقتی گوشت و دیگر غذاهای لذیذ را می‌بینی با خود بگو: این مرغ، ماهی یا خوکِ مُرده است‌‌؛ یا بگو: این شراب فالرنی عصاره خوشه‌ای انگور است؛ ردای بنفشم از خیساندن پشم بز در خون جانوری صدف دار به وجود آمده؛ مقاربت عبارت است از سایش اندام‌های بدن و تخلیه منی. چنین تاملاتی به کنه امور راه می‌یابد و ماهیت حقیقی آنها را برملا می‌سازد. 
همین فرایند را باید درباره کل زندگی به کار بست. وقتی ظواهر چیزی بسیار مقبول به نظر می‌رسد، ماهیت حقیقی اش را در نظر آر و آن را از ظواهر دروغین عاری کن تا به ارزش ناچیزش پی بری. هیچ چیز به اندازه تظاهر و تملق فریبنده نیست، و به مجرد این که فکر کنی با ارزش ترین کار را انجام داده‌ای، در دانش گرفتار می‌شوی. به آنچه کراتس درباره کسنوکراتس گفته توجه کن. "
        

1