معرفی کتاب قهرمانان المپ: پسر نپتون اثر ریک ریوردان مترجم ثمین نبی پور

قهرمانان المپ: پسر نپتون

قهرمانان المپ: پسر نپتون

ریک ریوردان و 2 نفر دیگر
4.3
43 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

105

خواهم خواند

12

ناشر
افق
شابک
9786003530454
تعداد صفحات
556
تاریخ انتشار
1398/10/21

توضیحات

        
ریک ریوردان داستانهای قهرمانان المپ را نخست به عنوان قصه های وقت خواب برای دخترش تعریف می کرد اما اکنون این داستان ها درمیان پرطرفدارترین رمانهای فانتزی قرن بیست و یکم جای گرفته اند.
یک چیز قطعی است: روزهای مبارزه و نبرد ببرای پرسی جکسون پسر رب النوع دریاها، به انتها نرسیده است. او از گذشته اش تنها یک اسم به خاطر دارد: آنابث.
اکنون پرسی، فرانک و هیزل، باید با مهم ترین آزمون زندگی شان روبه رو شوند: پیشگویی هفت دورگه. اگر در این نبرد شکست بخورند، نه تنها کمپ ژوپیتر بلکه زندگی پرسی و عزیزانش، رب النوع ها و همه جهان در خطر نابودی قرار می گیرد.
مجموعه قهرمانان المپ داستان عشق ها، شکست ها و فداکاری هاست. 
هفت دورگه، الهه ای انتقام جو و ارتشی از هیولاهای بی رحم و نامیرا بازیگران این مجموعه پنج جلدی هستند.

      

لیست‌های مرتبط به قهرمانان المپ: پسر نپتون

نمایش همه
آپولو؛ شبح تاریکیآپولو؛ مارپیچ آتشینآپولو؛ مقبره ی بیدادگر

اگر نیمه‌خدایی، این کتاب‌ها دنیای توئن!👑

18 کتاب

به دنیایی قدم بذار که خدایان هنوز بیکار ننشستن، هیولاها همچنان در کمینن و قهرمان‌ها… خب، اونا فعلاً مشغول نجات دادن جهانن!⚔️ اگه فکر می‌کنی اسطوره‌ها فقط مال کتاب تاریخن و خدایان یونانی و مصری بازنشسته شدن، باید با دنیای ریک ریوردان آشنا بشی. چون اینجا همه سرشون شلوغه!🔮 نوجوان‌هایی که ناگهان می‌فهمن باباشون یه خدای معروفه (یعنی تولدت مبارک؟!)، اردوگاه‌هایی که توش به‌جای شنا و والیبال، آموزش بزن‌بزن با هیولا می‌دن، و خدایانی که گاهی با عظمت میان… و گاهی واقعاً نمی‌دونی بخندی یا گریه کنی!😂😭 دنیای ریک پره از ماجراهایی که هم خنده‌دارن، هم هیجان‌انگیز، هم اشک دربیارن. یه جا ممکنه وسط جنگ با یه هیولا باشی، یه دقیقه بعد تو جشن خدایان دعوت شی، و در نهایت بفهمی یه گربه سخنگو قراره سرنوشتت رو تغییر بده! اگه دنبال داستان‌هایی هستی که هم دلت رو ببرن، هم سرت رو گیج کنن (با این‌همه اسم عجیب و افسانه)، و هم تهش بگی "آخ جون جلد بعدی!"، خب، خوش اومدی!📚 حالا این کتاب‌ها قراره ببرنت وسط این دنیای شلوغ پلوغ:

50

پست‌های مرتبط به قهرمانان المپ: پسر نپتون

یادداشت‌ها

          بهتره  اینطور شروع کنیم که ذوقققق دارم برای جلد ۳ 😆

وقتی  جلد یک که تموم شد خیلی مشتاق بودم جلد دوم رو شروع کنم   .
با خودم گفته بودم که  خب قراره بعد اتفاقات جذابی که شخصیات های جلد یک برامون رقم زدن قراره  دوباره بیان و  مارو شگفت زده کنن!  
 
که   وقتی جلد دوم رو شروع کردم یه لحظه گفتم عه وای !!😂 شخصیتا عوض شدن که ،اینا کین اصلا؟؟ پس لیو ،جیسون و پاپیر  کجان ؟؟


 دیدم یه پرسی داریم و دوستای جدیدش ..

پرسی !!؟؟  

اسمه اشناییه.. که  بوم میفهمید( مطمعن میشید) که اوووه هنوز خیلی مونده تا برسیم به اصل داستان و جذابیتاش  .
 خلاصه سرتونو درد نیارم 
وقتی جلد دومو شروع میکنید انگار دارید  جلد   یک یه مجموعه ی دیگه  رو میخونید،

  که  کلی شخصیت های جدید  و چیزای جدید بهتون میده که وای یمم گیج شدم چرا انقدر تغییر،  
چون قشنگ یه بعد و جایی دیگه رو داره روایت میکنه. 
که این بهترین  شروع  برای این  مجموعه میتونست باشه . 
 
 سبک نوشتن جلد  ۱ و ۲ این مجموعه   ،    یه مقدمه ی  عالی  برای   شروع  این  سریال دوست داشتنیه .

که  به دلایلی دو ماجراجویی  شبیه بهم در  دو مکان مختلف   تو یه  زمان  شروع  و  تو یه زمان به پایان میرسه که توی جلد ۲ ماجرای جویی دوم رو شرح میده 

 برای همینه که  ذوق شروع جلد ۳ رو دارم که اصل داستان باید باشه 🤓

 طولانی شد  سریع بگم بگذریم 😂 خسته شدید 
خلاصه 
اون روند کلی  داستان  که توی جلد ۱ بود  
میشه گفت دوباره توی جلد ۲ تکرار شد. 

شاید این موضوع باعث بشه  اوایلش یکم خسته کننده به نظر بیاد، 
ولی اون اختلاف فرهنگ ،عقاید  و  سبک زندگیی که  کمپ رومی ها با کمپ یونانی ها داشتن از تکراری بودن  این روند داستانیه کتاب جلوگیری میکنه .

  حالا یه چیزی که احساس کردم  که شاید بتونه  نکته منفی  ای به حساب بیاد 
اینه که واقعا میشد یکم شخصیات ها رو با جزئیات بیشتری توضیح بده تا قشنگ بشه تصویر سازی کرد 

نمیدونم واقعااا چی باید بگم  که داستان  یه جورایی اسپویل نشه ( اگه هم تا الان نشده باشه🤷‍♂️😂 ) 

وای یه کتابی که توی یه مجموعه هست  رو نمیشه قضاوت کرد و کل  گزارش  باید برای جلد اخر باشه 

من که با جلد دوم هم حال کردم و مطمعنم جلد سوم خیلی بهتر و هیجانی تر قراره باشه 
بسه دیگه  تموم شد 😂

  




        

6

eldar

eldar

7 روز پیش

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          این اولین یادداشتی که من در اینجا مینویسم،و این بیشتر سرگذشتی که من رسیدم به این کتاب
احتمالا یک بعد ازظهر خیلی خوشحال در حالی که داشتم عمق پینترست رو شخم میزدم به پرسی جکسون و عمو ریک عزیز برخوردم،و کم کمک با تحقیقاتم پی بردم به مجوعه کتاب های پرسی جکسون
و من این دورگه نوظهور گفتم که صد در صد من این کتابو باید بخونم
پس تقریبا دوسال پیش ،نمایشگاه کتاب، مثل اسبی که بهش قند داده بودن خیلی خوشحال و خرامان با برادر در بین غرفه ها سیر میکردم، مجموعه قهرمانان المپ رو از افق گرفتم،اما مسئله این بود که جلد دو تموم شده بود و بقیه مجموعه چاپ سال قبل بود،ازونجایی که قیمت کتاب کمر میشکند تصمیم گرفتم که بعدا خودم جلد دو رو ،و قتی بگیرم که چاپ جدید اومد،پس خیلی خوشحال از سودی که بردم،غافل ازینکه دیگه افق این کتاب رو چاپ نمیکنه.
و خب چندی بعد من شروع کردم به خوندن جلد اول تا ۱۰۰ صفحه ی اول ،که باز به این نتیجه رسیدم که نه اول باید پرسی جکسونو بخونم بعد این،پس گشتم و گشتم تا سال بعدش در انتشارات بهنام که خیلی خوب در ذهن من مونده هنوز به پرسی جکسون رسیدم، اون دو متصدی جوان ،خانوم متصدی که گوشواره های زیبایی داشتند که با چند دخترکان جوان دیگه درباره کتاب good omens صحبت میکردند،و اون آقای متصدی جوانی که منو یاد شخصیت های روان پریش اما خندان انیمه ها می انداخت،پرسیدم که ترجمه کتابو دارن ولی ایشون سرشون با مشتری دیگه گرم بود،تا اینکه خود آقای بهنام پدیدار شدند،و از احترامامتی که داشتن فکر میکنم خود رئیس انتشاراتی بودند،که چاپ جدید مجموعه را به من نشون دادند که از حق نگذریم واقعا هم قشنگ بود،به قول خودشون، کمر(؟) کتاب هم چاپ داشت که توی کتابخونه قشنگ باشه،همینطور که آقای بهنام انگار که از بچه اش تعریف میکرد و بقیه کتاب های مجموعه ها رو به من نشون میداد من سعی میکردم از کوله بار سنگین روی کمرم بر زمین زانو نزنم،به هر حال مجموعه رو گرفتیم
ولی وقتی که پا توی انتشارات افق گذاشتم همون اقای متصدی سال قبل(ایشون هم جوری کتابو توضیح میدهند که انگار جون خواهر گروگان گرفته اش به فروش کتاباست:))نه گذاشت نه برداشت گفت که این مجموعه دیگه کتاب چاپ نمیشه،و من اونجا بر سر خود کوبیدم که ای وای دیگه حتی نوشدارم جواب گو نیست،و سعی در بی اعتنایی به اطرافیان که یه جوری به من نگاه میکردن که این روان پریش کیه که به سر خود میکوبه به خاطر کتاب غرفه رو ترک کردم
به هر حال من پرسی جکسونو در فصل کاملا مناسب امتحان ها شروع کردم و به پایان بردم،اما هنوز اون جلد دو در قلب من بود،هر کتاب فروشی که میرفتم دنبال این گمشده بودم حسرت خوران میدیدم که دقیقا همه جلد ها رو داشتن الا جلد دو،تا اینکه حتی چندی قبل هم دوباره رفتم انقلاب، بار اول سعی کرده بودم برم انتشارات بهنام، غافل که اونجا انباری بود و من شکست خوردم،این بار هم با GPS که صد در صد ادیسئوس باهاش سریع تر به خونه میرسید  سعی کردم برم ژاندارمری ،که جلو چشمام بود،دنبال پلاک ۹۰ در حالی که کلا ۳۰ پلاک اونجا بود،و بعد حتی با تلاشی احمقانه تر  رفتم به دنبال انتشارات افق که شاید اون ته انباریشون جلد دو مونده باشه اما من دیر رسیده بودم و در ها مثل سیلی بر روی من بسته شدند،اونجا بود که بر زمین نشستم به احوال خودم خندیدم و سعی کردم مثل یک انسان قرن ۲۱ که میدونه خرید اینترنتی هم موجوده کتابو سفارش دادم 
و دیگر حتی مهم نبود که یک کتاب وسط پنج تا مال یک انتشاراتی دیگه هست یا رقع و اندازه به هم نمیخوره،و جلدش انقدر نازیباس که روحم درد میگیره،به هر حال کاچی به از هیچی
و بالاخره امروز پرسی به خانه آمد و من کاملا احساس جیسون طفلی رو میفهمیدم که با چه رنجی به پشم طلایی رسید(اما حداقل من با مدئا عهد نبستم)
        

2