معرفی کتاب آذر، شهدخت، پرویز و دیگران اثر مرجان شیرمحمدی

آذر، شهدخت، پرویز و دیگران

آذر، شهدخت، پرویز و دیگران

2.7
18 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

35

خواهم خواند

3

شابک
9789643808365
تعداد صفحات
216
تاریخ انتشار
1396/8/14

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        صف ماشینهای خانواده دیوان بیگی وارد سرازیری پارکینگ فرودگاه شد و همگی به دنبال هم در یک ردیف خالی پارک کردند. دیوان بیگی بعد از مدتها، پشت ماشین خودش نشسته بود و شهدخت در کنارش و آذر پشت. درهای ماشینها یکی یکی باز شد و همه به جز فرناز و بچه ها که نیامده بودند، از ماشینها بیرون آمدند. اسکندر برای پیدا کردن چرخ چمدان دور شد. فرهاد در عقب ماشینش را باز کرد و چمدانهای آذر را بیرون کشید. پری که توی ماشین گلی بود آمد سراغ آذر و شهدخت و دیوان بیگی که جلوتر ایستاده بودند منتظر بقیه.
      

یادداشت‌ها

          *بسم الله الرحمن الرحیم*

پرویز دیوان بیگی بازیگر باسابقه سینما و شهدخت فیروزکوهی دختر در فرنگ تحصیلکرده ای  که مدت هاست با اینکه اورا شهدخت دیوان بیگی بخوانند کنار آمده؛)پیشنهاد بازی در فیلم برای شهدخت تلنگری میشود  که به یادبیاورد چقدر در این سال ها خودش را فراموش کرده. و با بازگشت دختر کوچک خانواده داستان روند دیگری میابد(شخصیت اصلی داستان بیشتر آذر است!)


   روند تک خطی داستان را دوست داشتم. ولی خب بعضی جاها کسل کننده میشد. احساس میکردم این کتاب از ابتدا با این هدف که فیلمنامه بشود نوشته شده. خصوصا پایان بندی داستان، که تقریبا تمام فاکتورهای فیلم های دو دهه اخیر ایران را دارد.(ولی با پایان خودفیلم تا حدودی تفاوت دارد:/)
   شخصیت پردازی داستان خوب و به اندازه بود، و پرشخصیت بودن داستان هم برایم جذاب بود.

حقیقتش نظر خاصی برای این کتاب ندارم، به نظرم آنقدرها کتاب پربحثی نیست«:
   از خواندنش پشیمان نیستم، اما کتابی نیست که صددرصدی بتوانم به کسی پیشنهادش کنم. (اگر نخواندید هم نخواندید:/)

پ.ن: اگر فیلمش را هم بیینید داستان دستتان می آید.
        

6

          پیش از هرچیز لعنت به نشر ثالث با غلط‌های املاییش!خنده‌داره مثلا فِرز و چابک رو نوشته فرض:))) زشته واقعا کاش یه فکری کنن.
و بعدتر، این کتابو امانت گرفتم و در دو نشست تقریبا تموم شد. خوش‌خوان و روون بود. دیالوگ‌های خوبی داشت و قصه تا یه جاهایی تو رو می‌کشوند هرچند بنظرم پایان بندی خوب نبود و همه چیز رها شد رو هوا. انگار نویسنده نمیدونست باید چیکار کنه.
یه فیلم سینمایی هم ساخته شده از این رمان که هنوز ندیدم ولی ترکیب بازیگراش خوب به نظر می‌رسید. تو برناممه که ببینم.
اما درباره قصه، راستش شروع خوبی داره ولی از یک سوم ابتدایی به بعد داستان کلا عوض میشه و یه چیز دیگه میشه. من دوست داشتم همون قصه اصلی ادامه پیدا کنه. اگر هم قرار بود برشی از زندگی روزمره باشه، برشی که انتخاب شده یکم زیادی پرماجراست.
تعدد شخصیت‌ها زیاده و خیلی هم لازم نیست. یعنی اونقدر نقشی در پیشبرد داستان ندارن. بعضیاشون که اصلا ندارن. زن و بچه‌های فرهاد الان تو ذهنم پررنگترینشونه که اصلا تاثیری نداشتن.
در مجموع دوستش داشتم. و خوشحالم که بعد چندماه تونستم یه کتاب رو تموم کنم. آفرین به من🥰
        

9