فاطمه، فاطمه است

فاطمه، فاطمه است

فاطمه، فاطمه است

4.1
87 نفر |
18 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

183

خواهم خواند

68

شابک
9786005798364
تعداد صفحات
240
تاریخ انتشار
1389/8/15

توضیحات

        دکتر علی شریعتی در این سخنرانی خود سعی نموده تا با وصف ویژگی های اخلاقی، ظاهری و اعتقادی حضرت فاطمه(س) تکلیف را برای زنانی روشن سازد که نه می توانند شکل قدیمی و موروثی حجاب را تحمل کنند و نه تسلیم شکل تحمیلی و وارداتی جدید می شوند. او در این سخنرانی به زنان می آموزد که فاطمه چگونه بود و آنان باید چگونه باشند.
      

یادداشت ها

        از اسم کتاب ، گمان میکردم که کتاب منحصراً به حضرت زهرا(س) پرداخته، اما بخش اعظم کتاب پیرامون مسائل اجتماعی و جامعه شناسی و...صحبت شده است.
قسمت های مربوط به حضرت فاطمه(س) برایم جالب بود ولی سند نداشتن صحبت های ایشون به نظرم درمورد برخی قسمت های کتاب آدم رو دچار تردید می‌کرد.
در کل در این کتاب دکتر شریعتی به موضوع زن گذشته و امروز(دوران دکتر شریعتی) در مورد مشکلات و الگو گرفتن صحبت به میان آورده و نتیجتاً خواسته حضرت زهرا (س) را به عنوان بهترین الگو معرفی کنه 
درمورد پیشنهاد مطالعه این کتاب مردد هستم ...
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4

          «یا فاطرُ بحقِّ فاطمه»

سلام خدا بر فاطمه و پدرش، 
و همسر و فرزندانش
و سلام بر راز نهفته در وجود او
 چهرهٔ فاطمه(س)، سرور زنان عالم، در حجاب تاریخ و در پردهٔ روایت‌ روضه‌ها به نوعی گم شده است. امروز ما بیش از سیره و قول و فعل راستین او، از ماجرای در و دیوار و شب‌های جمعهٔ فاطمه می‌دانیم.
 زن مسلمان امروز در زیست‌جهان مدرن با همهٔ بحران‌هایش، اگر نخواهد تعاریف فرنگی از زن را بپذیرد و البته اگر نخواهد زیر بار سنت‌های غلطی که به نام مذهب عرضه می‌شود، برود؛ باید بتواند برای یافتن الگوهایی شایسته، غبار زمان را از چهرهٔ بانوان بزرگ تاریخ جهان اسلام بزداید. فاطمه، همان بانوی مجاهدی است که علی‌رغم رنجوری، به در خانه‌های اصحاب رفت و در مسجد، خطبهٔ قرّای فدک را بر زبان جاری کرد تا به سهم خود، حق را جاری کرده و چهرهٔ واقعی ظالمان زمان را آشکار کرده باشد. زینب کبری همان بانوی زنده‌کنندهٔ روایت‌هاست که داستان دشت نینوا را عالمگیر کرد و معصومه، همان دختری است که پدر به‌خاطر علم و فضلش به قربانش می‌رود. 
کتاب «فاطمه، فاطمه است» اثر دکتر علی شریعتی، قدمی کوچک است برای کنار زدن غبار تاریخ از چهرهٔ سیدهٔ زنان عالم، حضرت فاطمهٔ زهرا (س). در مجموعهٔ آثار این کتاب، شریعتی کوشیده است تا ضمن معرفی شخصیت فاطمه(س)، از او به‌عنوان یک نمونه و الگو یاد کند؛ الگویی که نشان‌دهندهٔ ارزش زن در اجتماع از نگاه اسلام است. او در این اثر می‌کوشد تا فاطمه (س) را نه به‌عنوان فرزند پیامبر که به‌عنوان زنی مستقل معرفی کند؛ زنی که بررسی شخصیت خود او، وجهه‌ای از یک زن مسلمان را ترسیم می‌کند.

بریده‌ای از کتاب
«سه چهرهٔ زن»
در جامعه و فرهنگ اسلامی، سه چهره از زن داریم: یکی چهرهٔ زن سنتی است و مقدس‌مآب؛ و یکی چهرهٔ زن متجدد و اروپایی‌مآب که تازه شروع به رشد و تکثیر کرده است و یکی هم چهرهٔ فاطمه، و زنان «فاطمه‌وار»! که هیچ شباهت و وجه مشترکی با چهره‌ای به نام زن سنتی ندارد. سیمایی که از زن سنتی در ذهن افراد وفادار به مذهب در جامعه ما تصویر شده است با سیمای فاطمه همان‌قدر دور و بیگانه است که چهرهٔ فاطمه با چهرهٔ زن مدرن.
        

14

هیچ مذهبی،
          هیچ مذهبی، تاریخی و ملتی چنین خانواده‌ای ندارد،《خانواده‌ای که در آن ،پدر،علی است و مادر،فاطمه و پسر،  حسین و دختر، زینب》. همگی در زیر یک سقف و در یک عصر و یک خانواده.

اکنون که فداکارترین مهاجران اسلام و جانبازترین انصار پیغمبر، نسل نخستین و پیشگامان ایمان، این چنین علی را به خاطر مصالح خویش کنار زنند و خانه نشین کنند، نسل فردا و سیاست فردا _ که در جو ایمان و تقوی و جهاد پرورش نیافته‌اند _ با فرزندانم چه خواهند کرد؟


خودخواهی چه سخت و بی‌رحم است، بخصوص اگر با مصلحت مسلح باشد و خود را با عقیده،  بتواند توجیه کند. آنگاه صحابی فداکار و معتقد را نیز به حق‌کشی وا می دارد،  حتی به کشتن حق علی. 


اگر حقوق انسانی و اسلامی زن را به زن دادید، او را بهترین عنصر ساخته اید تا بهترین قدرت مقاومت علیه این هجوم، خودش باشد. و اگر ندادید و محرومش گذاشتید، بهترین کمک را به این دعوت شوم ابلیسی کرده‌اید و خود نیز از این طریق او را رانده اید .

واقعا عالی بود کلام دکتر شریعتی.
بسیار بسیار خوشمان  آمد.

        

1

          روز مادر سال 98 مثل همهٔ روز های آن ایام بعد از مدرسه به فرهنگسرا رفتم تا حد فاصل مدرسه تا کلاس زبانم را در سالن مطالعه بگذرانم که به محض ورود در طبقه اول فرهنگسرا میز های چیده شده و پر شده از کتاب ها را دیدم.
نزدیک به دوساعت همان 4 تا میز را دور میزدم تا کتابی انتخاب کنم که به پول تو جیبی های من که تنها کفاف هزینه رفت و آمدم را می‌داد پیدا کنم.
نمی‌دانم چند دور دور آن میز ها چرخیدم و چند بار تک تک کتاب ها را بلند کردم و از خانم فروشنده قیمت پرسیدم.
در نهایت به بهانهٔ مناسبت آن روز، قرعه به نام فاطمه فاطمه است افتاد؛ اولین کتابی که میخواستم از دکتر شریعتی بخوانم.
کتاب میان خرت و پرت های کتابخانه ای که آن روز ها در انباری سرد و بدون چراغ خانه سر هم کرده بودیم پنهان شده بود تا روز مادر سال 99.
دیگر یقین پیدا کرده بودم بهترین کتابی که قرار است در خصوص حضرت فاطمه بخوانم همین کتاب است.
اما به هوای آنکه آن روز ها کنکوری بودم کتاب خواندن و حتی زندگی کردن گناهی نابخشودنی به حساب می‌آمد خواندن کتاب را محول کردم به روز مادر سال 1400 بعد از کنکور. به نسبت حجم کتاب و اشتیاق من به خواندنش و سابقه ام در  سرعت کتاب خوانی می‌دانستم همان روز مادر سال بعد یکباره خواهم خواندش.
اما بعد از کنکور نتوانستم تا روز مادر صبر کنم و طبق چیزی که در صفحه اول کتاب نوشته ام 16 تیر 1400 مطالعه کتاب را شروع کردم و بر خلاف تصورم بیشتر از یک ماه یعنی تا 31 مرداد 1400 خواندن کتاب برایم طول کشیده.
دلیل این همه تعلل در خواندن را هم در همان صفحه اول کتاب، نخواندنی بودنش ذکر کرده ام.
با نگاهی گذرا که به مرور های کتاب انداختم، گویا فقط من با کتاب ارتباط نگرفته‌ام و تا این حد دوستش نداشتم و حتی در صفحه اول کتاب به خودم هشدار داده ام که دیگر هرگز سراغ کتاب های دکتر شریعتی نروم.
قلم دکتر شریعتی باب سلیقهٔ من نیست. به نظرم صرفا ردیف کردن کلمات پشت سر هم است.
از نظر دستور زبان و علائم نگارش بسیار جای کار دارد و مهم تر همه مفهوم و متن اصلی کتاب؛ بر خلاف ادعایی که در ابتدا می‌شود، سعی بر شناساندن حضرت فاطمه نمیبینم.
روایت های تاریخی زمان زندگی حضرت به صورت سر سری بیان شده و بدون اینکه نویسنده بخواهد صحبتی در خصوص شخصیت، علت رفتار و وقایع یا پیش آمد ها داشته باشد، صرفا چون خودش فکر می‌کند فلان نظر درست است می‌خواهد آن را به مخاطب القا کند. بدون آنکه مخاطب توان تحلیل کردن و نتیجه گیری به دست آورد، چون فقط دکتر شریعتی می‌گوید باید بپذیرد.
4 صفحه انتهای کتاب انگار تازه نویسنده مسیر اصلی دستش آمده اما حیف که دیر است و کتاب به آخر می‌رسد.
        

0

          تو گزارشات هر چی به ذهنم رسیده رو گفتم.
تا سخنرانی آخر خیلی شاکی بودم از شریعتی. شایدم مشکل این بود که من نباید سال ۱۴۰۳ سخنرانی های سال ۱۳۴۵ یا ۵۰ رو بخونم!
آخه مثلا داشت زن رو مدح می کرد؛ ولی توضیح نمی داد چطوری. نمی تونست بگه؛ کلمه نداشت یا نمی شناختش رو نمی دونم!

فاطمه در «فاطمه فاطمه است» که همش ضعیف بودنش تاکید می شد و احساسی بودنش. در خصوص زندگی شون هم داستان های تکراری بچگیام بود و بس.
حرف های آقای شریعتی در فاطمه فاطمه است نیاز به تمیز کردن دارن؛ یعنی اگه خیلی پیگیر باشی می نشینی سر وقت حرفا و جدا می کنی چی به درد الان می خوره چی نه.

سخنرانی دوم باز نسبتا بهتر بود. اما همه جای این دو تا سخنرانی؛ زن مثل یک موجود غیر انسان تصور می شد. جنسیت شکاف عظیمیه تو سخنان شریعتی.
«حقوق انسانی زن رو بهش بدین!» مگه زن یه گیاهه؟ یه حیوونه؟ حقوق منو کی می خواد بده؟ مرد مگه صاحب منه که بخواد حقوقم رو بهم «بده»؟ 
مرد حق داره احترام بذاره بهش و حق که نه؛ باید بذاره!
اینه که کلمات بار خودشونو بیشتر از معنای نهاییشون به نمایش می ذارن!

سخنرانی سوم بدک نبود. جز اینکه من باید از مرد تمکین کنم و غریبه بی اجازه آقا راه ندم خونه و توضیح هم داده نمی شه که چرا من باید تمکین کنم و اصلا تمکین شریعتی یعنی چی. و خب نه دیگه. واقعا پیاده شه با هم بریم.

اما آخری!
خیلی حال کردم جدی با این یکی. با روشی که درست توضیح داده. 
اسم سخنرانی حجابه؛ و حرفای شریعتی جز یکسری جاها خیلی خوبه. خیلی قشنگه.
در جا انداختن هر مطلبی روش درستش رو باید پیدا کرد؛ و اون روش قطع به یقین نه زوره؛ نه محروم کردن؛ نه حتی تذکر رو مخ کلامی!
اگر واقعا مسئله ست برای آقایون بالایی؛ روش درستش رو اول یاد بگیرن؛ بعد تلاش کنن پیاده کنند. همین طوری نمی شه.
به خاطر همون آخری نیم ستاره بیشتر می دم و خلاصه که آخر کار فیلم کل فیلم رو جمع کرد.
عزت زیاد.
        

1