جندی مکلف: گزیده ای از خاطرات اسارت یک محافظ

جندی مکلف: گزیده ای از خاطرات اسارت یک محافظ

جندی مکلف: گزیده ای از خاطرات اسارت یک محافظ

3.8
17 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

44

خواهم خواند

6

شابک
9786008460442
تعداد صفحات
294
تاریخ انتشار
1398/6/10

توضیحات

کتاب جندی مکلف: گزیده ای از خاطرات اسارت یک محافظ، گردآورنده محسن صالحی خواه.

یادداشت‌ها

عین راء

عین راء

1403/7/16

          حسین اصغری، محافظ سران سه قوه بوده و به بیت امام ره رفت و آمد داشته. پس از شهادت دوستانش تصمیم میگیرد که بر شرکت در جنگ اصرار کند و بالاخره فرمانده واحد خودش را راضی می کند که یک بار به منطقه برود. از قضا در همان یک دفعه هم به اسارت در می آید. شخصیت مهمی مثل او، تمام سعی خود را در جهت مخفی ماندن هویتش انجام می دهد. این کتاب، روایت سختی های اسارت اوست.

هر چه از اسارت بیشتر می خوانم، بیشتر می فهمم که چقدر اسارت سخت گذشته است. گاهی نویسنده های خوش ذوق، اسارت را فقط در قالب سختی تصویر نمی کنند و داستان ها و وقایع مختلفی را به نمایش می گذارند ولی در این کتاب، سختی ها پررنگ است که گویا راوی داستان بعد از این همه سال، فقط سختی ها را در یاد دارد. 

کتاب با قلم خوبی نوشته شده و چندان طولانی نیست. روایت داستان هم جوری نیست که انسان را خسته کند. من دوستش داشتم. بنظرم انسان را کمی با سختی هایی که برای محافظت از این نظام و کشور کشیده شده است آشنا می کند. 

خواندنش محدودیت سنی ندارد.
        

2

          عنوان کتاب: جندی مکلّف
مولف:محسن صالحی خواه 
موضوع: گزیده ای از خاطرات اسارت یک محافظ
ساختار:دارای ۳بخش است ،بخش اول به خاطرات ورود به سپاه و مبارزه درمیدان جنگ می‌پردازد  و بخش دوم درباره خاطرات دوران اسارت و بخش سوم خاطرات آزادی و مبادله با اسرای عراقی 
مفاهیم کلیدی: اسارت ، محافظ سیاسی، ترس از افشای هویت،استخبارات عراق
جمله بیان گر هدف مولف:به تحریر درآوردن بخشی از زندگی یک محافظ که بیش از چهارسال با هویتی جعلی در اردوگاه اسرا در خاک عراق زندگی کرد.
جملات کلیدی میانی:
تولد در تهران:۱۳۴۳ ؛ ورود به سپاه :بهمن۱۳۶۰ ؛ورود به بخش حفاظت:۱۳۶۲ ؛اعزام به جبهه جنوب:بهمن۱۳۶۴ ؛اسارت در منطقه عملیاتی فکه:اردیبهشت ۱۳۶۵ ؛بازگشت به ایران:مرداد۱۳۶۹؛ورود به سپاه ولی امر:۱۳۷۰
نیمه جان ته گودال افتاده بود. حرف های فرمانده اش در گوشش زنگ میزد؛ اگر اسیر شدی چه؟جلسات دولت و مجلس،ملاقات های نخست وزیر و دیدار های امام در خانه کوچک جماران روی دور تند از جلوی چشمش گذشت. آنقدر اطلاعات داشت که استخبارات عراق برای به دست اوردنش،شیره جانش را هم بکشند.
خلاصه داستان: داستان کتاب درباره حاج حسین اصغری از سرتیم های شخصیت هایی همچون ریاست جمهوری، رئیس مجلس و... است. حاج حسین بعد به سپاه پاسداران می‌پیوندد و پس از مدتی در بخش حفاظت از اشخاص مشغول به کار می‌شود؛باشروع جنگ همیشه این موضوع که چگونه می‌تواند به خط مقدم برود و همچون سایر رزمندگان در مقابل دشمن از آب و خاک خود دفاع کند همیشه ذهنش را مشغول میکنم و هربار که با مافوق خود این موضوع رو مطرح می‌کند به علت حساسیت و موقعیت شغلی اش با جواب منفی رو برو می‌شود، در انتها دل را به دریا می‌زند و به موفقش می‌گوید که هرطور شده حتی برای یک مدت کوتاه هم باید عازم جبهه شود و آن محیط را درک کند و تمام مسئولیت اتفاقات احتمالی را به گردن می‌گیرد،با ورود به جبهه در پشت خط به رزمندگان اموزش نظامی می‌دهد و در چند عملیات شرکت می‌کند و نهایتا در عملیاتی در فکه مجروح و سرانجام به دست عراقی ها اسیر می‌شود. با هزار و یک مکافات برای خود هویت جعلی درست می‌کند و هویت اصلی خود را که یک پاسدار و یک محافظ شخصیت اصلی نظام بوده را مخفی می‌کند. در طول اسارت هر روز و هرشب را با این ترس که مبادا که هویتش افشا شود سر می‌کند. و سرانجام پس ۴ سال ۳ماه اسارت به وطن باز می‌گردد.
توصیه و نتیجه: این کتاب به خوبی سختی هایی را که یک فرد با سطح دسترسی اطلاعاتی بالا در دوران اسارت می‌تواند تحمل کند را به تحریر در آورده است ،اما جاداشت که نویسنده کتاب کمی بیشتر به جزئیات خاطرات می‌پرداخت و آب و تاب دادان به خاطرات محیطی را فراهم می آورد که درک فرد مطالعه کننده از ماجرا ها افزایش یابد.
        

1