معرفی کتاب شیر سیاه اثر الیف شفق مترجم رویا منجم

شیر سیاه

شیر سیاه

الیف شفق و 2 نفر دیگر
3.1
21 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

50

خواهم خواند

17

ناشر
علم
شابک
9789642248995
تعداد صفحات
348
تاریخ انتشار
1398/2/22

توضیحات

        این کتاب با شیر سیاه و جوهر سفید نوشته شده ـ معجونی از قصه گویی، مادرانگی، عشق به سفر و افسردگی که چند ماهی در دمای اتاق تقطیر شده است. الیف شافاک (الف شفق) نویسنده پیشرو ترکیه با دنیا آمدن نخستین فرزندش گرفتار بحران روانی ژرفی می شود. طاعون احساس گناه و دلهره و اضطراب و سردرگمی درباره نقش تازه مادری به جانش می افتد و برای نخستین بار در زندگی دیگر نمی تواند دست به قلم ببرد. با فرو رفتن و غوطه وری در افسردگی شدید پس از زایمان، برای یافتن راه  برون رفت از ناسازگاری میان مادرانگی و آفرینش هنری در جامعه ای مردسالارانه، نگاهی به تجربه های دیگر نویسندگان برجسته زن در دنیا می اندازد، زنانی همچون سیلویا پلت؛ ویرجینیا وولف، سیمون دو بووار، و آلیس والکر. شیر سیاه با صداقت و راستگویی و شیوایی سوزاننده و طنز نامنتظره خود، کتابی اندیشه برانگیز و برنده درباره ادبیات، مادرانگی و نیک بود معنوی است.
      

پست‌های مرتبط به شیر سیاه

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتاب صوتی شیر سیاه 
نوشته‌ی الیف شافاک
(که با ترجمه‌ و گویندگی متفاوت به اسم بعد از عشق هم موجوده)


نویسنده داره خاطرات و چالش‌های زندگی خودش رو در دوران مجردی و بعدش نسبت به نقشهای خانوادگی مطرح می‌کنه.

اول داستان، دختر مجرد ۳۰ ساله ایه که با ازدواج و فرزند دار شدن کاملا مخالفه و حتی بیانیه می‌نویسه و مصاحبه می‌کنه میگه من نمی‌خوام ازدواج کنم.

درباره‌ی صداهای متفاوت درونش به صورت داستانی و با زبان کمی طنز صحبت می‌کنه.
زن‌های انگشتی که توی ذهنش نماینده‌ی بخشی از افکار و ابعاد وجودش هستن 

خانوم صوفی (که حرفاش شبیه عرفاست و بعضاً ترجمه آیات قرآن رو هم میگه وسط حرفاش)
خانوم عقل کل
خانوم بلندپرواز خوره‌ی کار
خانوم روشنفکر‌ بدبین
خانوم کدبانو
و خانوم بلو بلی بواری ( نماینده‌ی بعد زنانه و عشوه گر و شیک پوش )

اول داستان بعد همسرداری و خانه داری سرکوب شده
ولی کم کم الیف عاشق ایوب میشه و تصمیم به ازدواج و بعدش تصمیم به مادر شدن میگیره.

اوایل بارداری به شدت به بعد مادری اهمیت میده 
بعد بارداری به خاطر سختی های بچه داری و دوری شوهرش، دچار افسردگی میشه و همه ابعاد وجودش رو فراموش می‌کنه

بعد به مرور و با گذشت زمان از افسردگی رها میشه و به توازن نقش ها میرسه

وسطای داستان زندگی خودش ،از زندگی نویسندگان زن و حتی همسران نویسندگان کرد معروف صحبت می‌کنه (این بخش کتاب شاید حدود ۶۰ درصد یا بیشتر از حجم کتاب رو تشکیل بده)

نکات جالبی میگه
واسه من بخشای مربوط به سونیا همسر تولستوی و زلدا همسر اسکات فیتز جرالد جالب بود (صرفا به خاطر آشنایی با نویسنده ها برام جالب بود از وضعیت زندگی خانوادگی شون اطلاعاتی داشته باشم 
و از تولستوی نا امید شدم. زندگی خانوادگی تلخی داشته اون اواخر...)
مطالب مربوط به نویسنده های زن هم مخصوصا اونایی که میشناختمشون جالب بود( جین آستین. لوییزا می آلکوت و جورج الیوت)
و البته بقیه نویسنده ها برام خیلی جالب نبود و خسته کننده بود


خلاصه
اونقدری که از اسمش و اوایل کتاب توقع داشتم، مفید نبود
خیلی نتونسته بود توضیح بده که چطور با نقشهای جدیدش کنار اومده
انگار که گذر زمان باعث شده بپذیره و خودش هم تغییر کنه

درگیری های ذهنیش هم جالب بود
ولی ساده سازی شده بود به نظرم
شایدم مثلا ما به عنوان زن مسلمان ایرانی با مسایل پیچیده تری مواجهیم نسبت به اونا

اگر بخوام واقعی امتیاز بدم ۳.۵ یا شاید ۴ از ۵ باشه
از شنیدنش پشیمون نیستم
ولی اونقدری هم توقع داشتم مفید نبود

«شیر سیاه» را از طاقچه دریافت کنید
https://taaghche.com/audiobook/130066
        

0

دریا

دریا

1404/6/19

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          یادداشت سال ۱۴۰۱:

بعد از عشقو جمعه شروع کردم و امروز، یکشنبه، تموم. به شدت برام کشش داشت. تو هر موقعیتی به محض اینکه چند ثانیه وقت گیر میاوردم کتابم دستم بود و می‌بلعیدمش.
اسم ترکی‌ش شیر سیاهه. شاید با ترجمه‌های دیگه دیده باشیدش. این همونه.
برای چندمین بار عاشق شدم. عاشق الیف به طور خاص. عاشق افکارش‌. عاشق اینکه هرچی می‌گه به نظرم خودِ خودِ حقیقته. بی‌نهایت عاشق کتاباشم و به طور خاص (فعلا) عاشق این کتاب.
من از اون آدمایی‌م که به شدت عصبانی می‌شم وقتی کسی از تفاوت‌های زن و مرد حرف می‌زنه و یه سری خصوصیت رو به زن‌ها و یه سری خصوصیت رو به مردها نسبت می‌ده. اینا خیلیاشون به نظرم اکتسابیه نه ذاتی. نتیجه‌ی فرهنگه وگرنه اگه بچه بدون هیچ دخالتی از پدر و مادر و مدرسه و رسانه‌ها و جامعه و... بزرگ شه، معلوم نیست همچنان همونجوری باشه که ما از زن یا مرد توی ذهنمون داریم.
اما این کتاب درباره‌ی زنانه. و همین‌طور زنانگی. آخرش خود الیف می‌گه که آدما تک تکشون با هم متفاوتن و تجربیات و راه‌حل‌هاشون هم با هم خیلی فرق داره. من هم باهاش موافقم. مثل همیشه. ولی با تک‌تک کلماتش و ذره ذره‌ی شخصیتای کتابش هم موافقم. همه‌شونو موقع خوندن پذیرفتم. خیلی جاها بلندبلند خندیدم و یه جاهایی یه لبخند ریزی زدم که یعنی: نگاه کنا! همونیه که هیچ‌وقت ندیده بودمش. همون بخش وجود خودم.
این کتاب کلش قسمت‌هایی از زندگی الیف شافاکه و کاملا تخیلی نیست اما از اونجایی که زندگی یه نویسنده هم با تخیلش گره خورده، کاملا هم براساس واقعیت نیست. فراواقع‌گرایانه‌ست درواقع. برای همین با این‌که اولش فکر می‌کردم با یه کتاب خسته‌کننده درباره‌ی مادر شدن طرفم و همون احساسات تکراری که اونایی که مادر می‌شن درباره‌ش حرف می‌زننو قراره از زبون یه نویسنده بخونم، الیف جانم مثل همیشه سوپرایزم کرد. از کشمکش‌های زنان درونش حرف زد سر اینکه واقعا چی می‌خواد از زندگی؟ می‌خواد چجوری زندگی کنه و تصمیماتی که گرفت.
در تمام طول کتاب زندگی آدمای زیادی رو بررسی کرد. بیشتر نویسنده‌ها. از جودیت (خواهر نداشته‌ی شکسپیر) و فیروزه (خواهر نداشته‌ی فضولی) و زندگی‌های فرضی‌شون و زندگی‌های زنان همتا و هم‌نسلشون گرفته تا زنان مدرن‌تر ویرجینیا وولف و سیمون دوبوار و زلدا فیتزجرالد و زن تولستوی (سوفیا) و یه عالمه زن دیگه که یا نویسنده بودن یا زن یه نویسنده و یا تصمیم گرفتن بچه نداشته باشن یا بچه‌دار شدن و یا در مادری موفق بودن یا مشکلاتی داشتن، یا اصلا حق تصمیم‌گیری نداشتن.
خلاصه که کتاب بسیار بسیار برام جذاب و خوندنی بود. مخصوص خانم‌ها هم نیست. مترجمش یکی از بهترین آقایون مترجمیه که می‌شناسم. ارسلان فصیحی. این ترجمه هم فوق‌العاده بود مثل همیشه. بنابراین همه باید این کتابو بخونن.
از نشرش هم واقعا ممنونم. با اینکه نشر شناخته‌شده‌ای نبود برام. اسمشونو نشنیده بودم. نشر کتابسرای نیک. رفت نشست توی جایگاه اول ناشرای موردعلاقه‌م. قضیه از این قراره که داشتم با لذت کتابو می‌خوندم و اصلا حواسم به عیب و ایراداش نبود (چون چشم و ذهنم به عیب و ایراد خیلی حساسه) و یهو رسیدم به یه اشکال تایپی کوچولو و یهو متوجه شدم تا اینجای کتاب حتی یه اشکال هم وجود نداشته و دچار شعف شدید باورنکردنی‌ای شدم. واقعا لذت‌بخش بود خوندن کتابی این‌قدر صحیح و درست. اسم ویراستار نیومده چون آقای فصیحی خودشون ویراستار هم هستن، حتما ویرایششو هم خودشون انجام دادن.
شدیدا پیشنهاد می‌‌کنم بخونیدش.
خیلی جاهاشو که می‌خوندم دلم می‌خواست بنویسم. به خودم که اومدم دیدم دلم می‌خواد نه فقط یکی دو پاراگراف که صفحات متوالی‌شو برای خودم یادداشت کنم. آخرش به یکی دو قسمت کوتاه بسنده کردم و خودمو آروم کردم که کتاب همیشه توی کتابخونه‌م هست. هروقت خواستمش دوباره می‌خونم.
        

2