معرفی کتاب روایت های تنهایی اثر ناتالی ایوگرت مترجم اسد ناصحی

روایت های تنهایی

روایت های تنهایی

ناتالی ایوگرت و 1 نفر دیگر
3.0
5 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

11

ناشر
سفیر
شابک
9786227073126
تعداد صفحات
280
تاریخ انتشار
1400/10/11

توضیحات

        روایتهای تنهایی طیفی از نوشتهها و جستارهایی را در اختیار خواننده میگذارد که دست بر موضوعاتی از قبیل تنهایی، جنسیت، تمایل جنسی، اعتیاد، مهاجرت، عدم اعتمادبه نفس و بیماری میگذارند. جستارهایی با مضامین دردناک که به رغم تجربهی زیستهمان میتوان با آنها ارتباط گرفت. زنان بیشتر از مردان نوشتند، به همین خاطر کتاب حاضر بیشتر نقطه نظرات آنها را در بر گرفته است. جامعهی ما از زن انتظار دارد تا کانون نگهدارندهی همهکس و همه چیز در کنار هم باشد؛ چه از نظر اجتماعی، چه عاطفی. زنانی که از تنهایی لذت میبرند ساحرگاناند، وصلههای ناجور. پس بهتر بود که جای بیشتری برای زنان باز شود تا شکل تنهاییشان را بررسی کنند و ارج نهند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به روایت های تنهایی

یادداشت‌ها

زهرا ساعدی

زهرا ساعدی

5 روز پیش

          یک جمعه صبح که احساس تنهایی می‌کردم و در کتابخانه دنبال کتابی برای خواندن بودم کتاب به چشمم خورد و احساس کردم برای حال و هوایم بهترین کتاب است. روایت‌های این کتاب از نویسندگان مختلف که بعضی برایم شناخته شده بودند و برخی نه با موضوع تنهایی گردآوری شده‌اند. اگر اشتباه نکنم در تمام روایت‌ها تنهایی حسی پذیرفته شده است و حداقل در زمان نگارش نویسنده با این حس مشکلی ندارد. دو مورد از روایت‌ها هم به کووید ۱۹، قرنطینه و تنهایی آن زمان پرداخته بود که به نظرم کمی سردستی بود.
حس کلی‌ام درمورد کتاب این بود که دوستش نداشتم. اولین چیزی که بیشترین دافعه را برایم ایجاد کرد ترجمه بود. ترجمه به نظرم اصلا خوب نبود و فارغ از درست یا غلط بودن روی متن‌ها ننشسته بود. یکی از عباراتی که مترجم زیاد از آن استفاده کرده بود«غلط نکنم» بود که این عبارت را من فقط در داستان‌های دهه‌ی چهل و پنجاه ایرانی دیده‌ام و برای من استفاده از این عبارت تداعی دیگری داشت که به هیچ وجه روی کتاب نمی‌نشست.
به نظرم ترجمه‌ی بد بسیاری از روایت‌های کتاب را کشته بود و انگار باز اصلی‌شان را از دست داده بودند. البته از حق نگذریم تمامی تقصیر به گردن ترجمه نبود و بعضی روایت‌ها واقعا خوب نبودند. مثلا روایت «من هم بازی‌ام» از آنتونی دوئر انگار هیچ ربطی به تنهایی نداشت و بیشتر درمورد اینترنت و استفاده از تلفن همراه بود و بی‌دلیل در کتاب چپانده بودند. روایت «گفتن ندارد، من اما دل می‌زنم به دریا» از یی یون لی به نظرم چندان به تنهایی ربط نداشت اما روایت درخشان و منسجمی بود. 
من روایت‌های «مردی از ایالت مین» از لو گراسمن که اسمش را شنیده بودم و احتمالا ازش چیزی هم خوانده باشم، «گفتن ندارد، من اما دل می‌زنم به دریا» از یی یون لی که او را هم می‌شناختم، «لذتی عجیب و مشکل» از هلنا فیتزجرالد که نمی‌شناختم، «راز بدن» از آیا گابه که نمی‌شناختم و «قصه‌های تجاری» از جومپا لاهیری که می‌شناختم را دوست داشتم.
دو روایت در کتاب هم بود که دوست دارم جداگانه بهشان اشاره کنم: برای خواندن «هم باشی هم نباشی» باید به پیشتازان فضا تسلط کامل داشته باشید که به نظرم این ضعف متن است و متن‌های جهان‌شمولی که همه ازشان سر دربیاورند را بیشتر می‌پسندم. نویسنده‌ای ایرانی هم جزو نویسندگان متن بود که برایم جالب بود، دینا نیری زاده‌ی اصفهان و در حال حاضر ساکت اسکاتلند.
        

0

          "روایت های تنهایی" یه مجموعه‌ی حدودا ۲۱ قسمتی بود از روایت‌های شخصیِ نویسنده‌هایی که با اتفاقات مختلف توی زندگی شخصی‌شون ، حس #تنهایی رو چشیدن ، درک کردن و زندگیش کردن ...
اتفاقاتی مثل مهاجرت ، بیماری ، مرگ ، عدم اعتماد به نفس و یا حتی گاهاََ تجربه‌ی تنهایی به میل و اراده و سلقیه‌ی شخص ...

روایت‌های تنهایی ، شبیه تجربه‌ی ۲۱ قرار با ۲۱ نفر آدم مختلف بود!
حسِ نشستن پشت میز یه کافه ، نوشیدن یه لیوان چای عسل و لیمو ، شنیدن دردودل‌های آدمهایی که یا از تنها بودن مینالن ، یا از تنها نبودن!
آدمهایی که گاهی تنهایی بهشون تحمیل شده ، یا تنهایی ازشون گرفته شده ...
‌
بعد از خوندن این روایتها ، فهمیدم خیلی از اتفاقاتی که توی زندگی ممکنه بیفته ، چقدر ترکیبش با تنهایی ، میتونه زجر‌آور باشه ...
یا برعکس! تنها بودن توی بعضی لحظه‌ها میتونه چقدر ناب و دوست‌داشتنی باشه ...
‌
مثل قصه‌ی "راز بدن" از آیا گابه ، تجربه‌ی تلخ از درد به خصوصی که ممکنه زن‌ها تجربش کنن و چیزیه که انگار نمیشه حس و دردش رو به اشتراک گذاشت ... از دست دادن فرزند ...
‌
یا تجربه‌ای مثل قصه‌ی "لذتی عجیب و مشکل" از هلنا فیتزجرالد ، لذت صاحب شدن چیزهایی که مشترکن ، به طور فردی ، اونم هر چند وقت یک بار و برای یکم مدت کوتاه! [باید بخونیدش تا درک کنین چی میگم ... ]
‌
در کل ، تجربه‌ی جستارخوانی از نشر سفیر ، تجربه‌ی خیلی قشنگی بود و امیدوارم چنین کتابهایی ، در موضوعات دیگه ، بیشتر چاپ بشه .
‌
فکر میکنم خوبه به این موضوع هم یه اشاره‌ی مستقیم بکنم :
روایت‌های این کتاب دنیای "زنانه" واقعی‌ای داره ...
‌
اگر زنی رو میشناسید که احساس تنهایی میکنه
اگر دختری رو میشناسید که فکر میکنه با تمام کارهایی که انجام میده ، به چشم نمیاد
یا اگر آدمی هستید ، که تنهاییش براش یه اتفاقِ مقدسه ،
این کتاب انتخاب خوبیه ...
        

0