یادداشت زهرا ساعدی
6 روز پیش
یک جمعه صبح که احساس تنهایی میکردم و در کتابخانه دنبال کتابی برای خواندن بودم کتاب به چشمم خورد و احساس کردم برای حال و هوایم بهترین کتاب است. روایتهای این کتاب از نویسندگان مختلف که بعضی برایم شناخته شده بودند و برخی نه با موضوع تنهایی گردآوری شدهاند. اگر اشتباه نکنم در تمام روایتها تنهایی حسی پذیرفته شده است و حداقل در زمان نگارش نویسنده با این حس مشکلی ندارد. دو مورد از روایتها هم به کووید ۱۹، قرنطینه و تنهایی آن زمان پرداخته بود که به نظرم کمی سردستی بود. حس کلیام درمورد کتاب این بود که دوستش نداشتم. اولین چیزی که بیشترین دافعه را برایم ایجاد کرد ترجمه بود. ترجمه به نظرم اصلا خوب نبود و فارغ از درست یا غلط بودن روی متنها ننشسته بود. یکی از عباراتی که مترجم زیاد از آن استفاده کرده بود«غلط نکنم» بود که این عبارت را من فقط در داستانهای دههی چهل و پنجاه ایرانی دیدهام و برای من استفاده از این عبارت تداعی دیگری داشت که به هیچ وجه روی کتاب نمینشست. به نظرم ترجمهی بد بسیاری از روایتهای کتاب را کشته بود و انگار باز اصلیشان را از دست داده بودند. البته از حق نگذریم تمامی تقصیر به گردن ترجمه نبود و بعضی روایتها واقعا خوب نبودند. مثلا روایت «من هم بازیام» از آنتونی دوئر انگار هیچ ربطی به تنهایی نداشت و بیشتر درمورد اینترنت و استفاده از تلفن همراه بود و بیدلیل در کتاب چپانده بودند. روایت «گفتن ندارد، من اما دل میزنم به دریا» از یی یون لی به نظرم چندان به تنهایی ربط نداشت اما روایت درخشان و منسجمی بود. من روایتهای «مردی از ایالت مین» از لو گراسمن که اسمش را شنیده بودم و احتمالا ازش چیزی هم خوانده باشم، «گفتن ندارد، من اما دل میزنم به دریا» از یی یون لی که او را هم میشناختم، «لذتی عجیب و مشکل» از هلنا فیتزجرالد که نمیشناختم، «راز بدن» از آیا گابه که نمیشناختم و «قصههای تجاری» از جومپا لاهیری که میشناختم را دوست داشتم. دو روایت در کتاب هم بود که دوست دارم جداگانه بهشان اشاره کنم: برای خواندن «هم باشی هم نباشی» باید به پیشتازان فضا تسلط کامل داشته باشید که به نظرم این ضعف متن است و متنهای جهانشمولی که همه ازشان سر دربیاورند را بیشتر میپسندم. نویسندهای ایرانی هم جزو نویسندگان متن بود که برایم جالب بود، دینا نیری زادهی اصفهان و در حال حاضر ساکت اسکاتلند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.