معرفی کتاب خانه مغایرت اثر محمدعلی جعفری

خانه مغایرت

خانه مغایرت

3.7
24 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

45

خواهم خواند

7

شابک
9786008145424
تعداد صفحات
152
تاریخ انتشار
1397/2/15

توضیحات

        رمان حاضر، ماجرای جوان دانشجویی است به نام «سعید» که مدتی است با «سحر» عقد کرده و از خانه  خودشان که در آن تک فرزند و تنهاست، گریزان شده و بیشتر وقتش را در خانه  پدرزنش، که با پنج بچه شلوغ و پرماجراست و او لقب «خانه  مغایرت» را به آن داده، سپری می کند. پدرزن «سعید» در تصادفی با موتور ناکار و خانه نشین شده و مغازه بستنی فروشی اش را به ناچار تعطیل کرده است. «سعید» که نمی خواهد «پسرعمه نوبر» اداره بستنی فروشی را در دست بگیرد، ریسک کرده و قبول می کند تا سلامتی مجدد پدرزنش بستنی فروشی را باز نگه دارد.
      

لیست‌های مرتبط به خانه مغایرت

یادداشت‌ها

محدثه ز

محدثه ز

1404/4/11

          "خولیسم خولیسم است دیگر؛ چه خواب باشه چه بیدار."
خانه مغایرت یه کلیشه برعکس در قالب طنزه! 
اغلب کتاب‌ها، فیلم‌ها و جوک‌های ما در مورد عروس و خانواده شوهر است و این‌بار تو این کتاب از گله‌ها و سختی‌های تازه داماد یزدی میخوانیم!
پسری از خانواده امروزی‌تر که وارد یه خانواده شلوغ سنتی میشه و تقابل مدرنیته و سنت رو میشد به خوبی تو فضای دوتا خانواده حس کرد.
خانه مغایرت ملغمه‌ای از کتاب‌های مورد علاقه منه، صفا و صمیمیت آب‌نبات هل دار، سبک نگارشی مشابه قصه‌های امیرعلی و البته تکرار به‌جای یک‌سری کلمات که منو یاد سال بلوای عباس معروفی مینداخت (هرچند محتوای این دوتا کتاب هیچ ربطی بهم نداره)
من کلا کتاب رو خیلی دوست داشتم، چون خیلی از خاطرات و یا ایده‌هایی که تو کتاب مطرح میشد رو تجربه کردم :))
اما فصل آخر! احساس کردم خیلی یهو کتاب تموم شد، یعنی دوست داشتم کتاب حجیم‌تر می‌بود و بین فصل آخر و ماقبلش یه فصل بود تا بیشتر در مورد فراز و فرود‌های عملی کردن ایدش میخوندم. اما با این‌حال از لحاظ جمع کردن داستان، پایان درستی داشت.
چوب بستنی‌های طرح جلد و کلا طراحی جلد و خط خوب کتاب رو خیلی دوست داشتم، فقط کاش سفید نبود کثیف میشه خب :)))
        

1

          خانه ای مغایر با فرزند کمتر زندگی بهتر
خانه مغایرت رمانی طنز از محمد علی جعفری ست.
پیش از این از این‌ نویسنده کتاب های تاوان عاشقی، سربلند، عمار جلب، آرام جان، جاده یوتیوب و شغل شریف را خوانده بودم.
در بین این ها، بعد از سربلند که درمورد شهید حججی بود، این‌ خانه از نظر جذابیت برای من دوم بود.
داستان در مورد پسری به نام سعید است که هم تک فرزند است، هم دانشجو، هم بی هنر و هم عاشق سحر.
سحر، نامزد سعید، در خانواده ای شلوغ و سنتی رشد کرده است.
برادران و خواهران او عبارتند از : مرتضی، مجتبی و سمانه و سمیه که دوقلو هستند.
داستان از ماه عسل نیمه کاره سعید و سحر به شیراز آغاز می‌شود. پدر بستنی فروش سحر با موتور تصادف کرده و خانه نشین شده است. با خانه نشین شدن پدرخانم سعید، پیشنهاد اداره بستنی فروشی توسط سعید مطرح می‌شود.
سعیدی که دست و پا چلفتی ست و به محض دست زدن به هویج بدنش مور مور می‌شود.
مقایسه زندگی خانوادگی خانواده ی خلوت سعید با خانواده شلوغ سحر از نقاط قوت کتاب است.
سرزندگی، شادی، خنده، احترام، عشق و محبتی که در خانه سعید به ندرت يافت می‌شود در خانه سحر به وفور در دسترس همگان است.
در این بین خبر بارداری مادر سحر، سعید را متعجب می‌کند که......
داستان به حداقل یکبار خواندنش می‌ارزد.
نسخه ی صوتی کتاب با لهجه شیرین یزدی هم موجود است که لذت کتاب را دوچندان می‌کند. 
        

3