یادداشت محدثه ز
1404/4/11
"خولیسم خولیسم است دیگر؛ چه خواب باشه چه بیدار." خانه مغایرت یه کلیشه برعکس در قالب طنزه! اغلب کتابها، فیلمها و جوکهای ما در مورد عروس و خانواده شوهر است و اینبار تو این کتاب از گلهها و سختیهای تازه داماد یزدی میخوانیم! پسری از خانواده امروزیتر که وارد یه خانواده شلوغ سنتی میشه و تقابل مدرنیته و سنت رو میشد به خوبی تو فضای دوتا خانواده حس کرد. خانه مغایرت ملغمهای از کتابهای مورد علاقه منه، صفا و صمیمیت آبنبات هل دار، سبک نگارشی مشابه قصههای امیرعلی و البته تکرار بهجای یکسری کلمات که منو یاد سال بلوای عباس معروفی مینداخت (هرچند محتوای این دوتا کتاب هیچ ربطی بهم نداره) من کلا کتاب رو خیلی دوست داشتم، چون خیلی از خاطرات و یا ایدههایی که تو کتاب مطرح میشد رو تجربه کردم :)) اما فصل آخر! احساس کردم خیلی یهو کتاب تموم شد، یعنی دوست داشتم کتاب حجیمتر میبود و بین فصل آخر و ماقبلش یه فصل بود تا بیشتر در مورد فراز و فرودهای عملی کردن ایدش میخوندم. اما با اینحال از لحاظ جمع کردن داستان، پایان درستی داشت. چوب بستنیهای طرح جلد و کلا طراحی جلد و خط خوب کتاب رو خیلی دوست داشتم، فقط کاش سفید نبود کثیف میشه خب :)))
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.