معرفی کتاب روزهای پیام‌بری اثر روح الله شریفی

 روزهای پیام‌بری

روزهای پیام‌بری

4.2
14 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

16

خواهم خواند

4

شابک
9786000352554
تعداد صفحات
330
تاریخ انتشار
1401/1/1

توضیحات

        روایتی از زندگی غلامحسن حدادزادگان پیام‌رسان و راننده پیکر شهدا
      

لیست‌های مرتبط به روزهای پیام‌بری

یادداشت‌ها

          بسم‌الله...

ماجرا از این قرار است؛ برای آنها که فرزندانشان را در راه خدا و برای خدا از دست داده اند پیام می‌بری تا بگویی خداوند امانتش را در پاک‌ترین حالت پس گرفته.
می‌توانی؟!
بسم‌الله، این تو و این دل مادر داغدیده...

روزهای پیام‌بری داستان غلامحسن حداد را روایت می‌کند که در روزهای سخت جنگ کار طاقت فرسای پیام‌بری را انجام می‌داد و البته ماشینش و خودش برای ساعاتی میزبان پیکر شهدا بودند، شاید بهتر است بگویم یکی از کارهای روی زمین مانده‌ی جنگ را به دوش کشید.
زمان داستان در حال و گذشته در رفت و آمد است.
 نویسنده گاهی به روز های کودکی راوی برمی‌گردد و از خاطراتش تعریف می‌کند که خواندنشان خالی از لطف نیست.
کتاب از زبان اول شخص یعنی غلامحسن حداد روایت می‌شود. زبان راوی سخت نیست و همین سخت نبودن و عامیانه سخن گفتن در کنار استفاده از اصطلاحات و گاهی لهجه‌ی  قزوینی لذت خواندن را برای شما بیشتر می‌کند.
کتاب توصیفات فراوان دارد و راوی به راحتی از کنار اتفاقات رد نمی‌شود، با تمام اینها خواندن توصیفات جز یک یا دو قسمتی از داستان خسته کننده نیست.
کتاب روزهای پیام‌بری، داستان متفاوتی از روزهای جنگ را تعریف می‌کند. لحظاتی در دوران دفاع مقدس که کمتر شنیده و تعریف شده‌اند و زحمات افرادی چون غلامحسن حداد که مغفول مانده‌اند.
اگر به کتاب‌های دفاع مقدس علاقمندید پیشنهاد می‌کنم روزهای پیام‌بری را بخوانید و روایت‌های متفاوتش از دوران جنگ را از دست ندهید.


        

1

          روایت پشتِ جبهه‌هایِ جنگ. یک رانندهٔ پیکر شهدا و یک پیام‌رسان.
نویسنده سعی کرده روایت‌ها رو طوری پشت سر هم بچینه که خواننده خسته نشه و یک خط سیر با تسامح داستانی ایجاد کنه. گاهی هم بنظرم موفق نبوده و البته جاهایی فراتر رفته. اما نوعِ پرداخت، بن‌مایه‌های طنز و ناشناخته و گاهی بهت‌آور بودن جنس این پیامبری، حتما شما رو ترغیب می‌کنه تا کتاب رو به پایان برسونید.
سوای فضای احساسی کتاب، که بارها توان این رو داره که اشک‌تون رو دربیاره ناخودآگاه به این سوال پاسخ می‌ده که اساسا کارکرد بنیاد شهید چی بوده و شاید حتی الان چی هست.
ماجرای رسوندن خبر رخت بربستن یک عزیز خانواده از این دنیا، توی این کتاب با روایت غالب توی ذهن‌ها متفاوته. هر خانواده‌ای پذیرای گرم این سعادت نبوده اساسا و صادقانه انعکاس دادن این تکثر، اعتماد شما رو جلب می‌کنه که با متن ارتباط بهتری بگیرید و دنبالش کنید.
«جایی که من می‌ایستادم شروع یک درد عمیق بود، شروع بُهت، شروع کَندن، شروع طوفانی که همه چیز را از بنیان می‌کَند. شروع لحظاتی که انسان‌ها از خود بیخود می‌شوند و تا چندین روز نمی‌توانند خودشان را جمع‌و‌جور کنند...» از متن کتاب.
        

12

          روزهای پیام‌بری روایت خاطرات غلامحسین حدادزادگان، از روزهای فعالیتش در بنیاد شهید به عنوان پیام‌رسان خبر شهادت رزمندگان به خانواده‌هایشان و راننده پیکر شهدا ست. 
حدادزادگان خاطرات خود را از فعالیتش به عنوان زندانبان در روزهای اول انقلاب شروع می‌کند. پس از درگیری که در غیاب او در زندان رخ می‌دهد، تصمیم به ترک این شغل می‌گیرد. پس از یک دوره کار به عنوان گچ کار، به دعوت دوستان در بنیاد شهید قزوین به عنوان راننده پیکر شهدا مشغول می‌شود. 
نقطه‌ی سخت این مسئولیت خاطره وحشت راوی از برخوردش با مردگان در کودکی و ترس او از آن‌هاست. این ترس در کنار مسئولیت روزهای پر چالشی برای او می‌سازد. چالش دیگر روبرویی او با خانواده‌ی شهدا و چگونگی رساندن خبر شهادت فرزندانشان به آنهاست‌، روبرو شدن با شکسته شدن قامت پدران و مادران آنها، و تبدیل شدن ماشین او با آرم بنیاد شهید به پیک اخبار غم‌بار! 
در این روایت در کنار کشمکش‌های درونی راوی با شغلش، با چالش‌هایش با خانواده و اطرافیان و خانواده شهدا به خاطر این مسئولیت روبرو می‌شویم و در گوشه کنار روایت با آدم‌هایی از میان شهدا، خانواده‌هایشان ، دوستان و همشهری‌هایشان آشنا می‌شویم.
در لابه‌لای صفحات کتاب، تصاویری که توصیفات راوی از خلطراتش را رنگ و تصویر ببخشند وجود دارد که. این روایت را زنده تر می‌کند.
این روایت متفاوت از موقعیتی متفاوت به کوشش روح‌اللّه شریفی نوشته شده و توسط انتشارات سوره مهر چاپ شده است.
        

9