خانه خاموش

خانه خاموش

خانه خاموش

اورهان پاموک و 1 نفر دیگر
3.0
7 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

10

خواهم خواند

4

عجیب نیست اگر شاعران، با آن روح لطیفشان عاشق پیشه و شیدا باشند! هوگو هفده ساله بود که به دام عشق افتاد و شوریده شد. قلم به دست می گرفت و برای معشوقه اش نامه می نوشت. عشق هوگو و رسیدن به دختر مورد علاقه اش و پیچ و خم و دردسر داشت. جذاب ترین حقیقتی که از خلال این نامه ها بر خواننده مکشوف می گردد امیدواری همیشگی هوگو حتی در اوج پریشانی و شوربختی است. «شواهد فراوانی از عشق و دلبستگی می تواند با سخاوتی ساده پدید آید و این سخاوت در موضوعات بی اهمیتی همچون کلمات و نگاه هایی دیده می شود که خود عشق آشکار می کند. قوی ترین شواهد عشق در تعداد کثیری از چیزهای بی اهمیتی است که برای همه به جز معشوق غیر قابل درک هستند.»

یادداشت‌های مرتبط به خانه خاموش

          چی بگم از چیزی که معلوم هست؟ چطور میتونم درباره‌ی چیزی حرف بزنم که با خوندنش میتونم به حالت درونیش پی برمب؟
چی بگم درباره ی خاندان «داروین اوغلو»؟

خاندانی که زیادی حقیقی بودن، زیادی واقعی بودن و زیادی آشنا بودن. خاندانی که طلسم شده بودند. طلسمی که از «صلاح‌الدین» و دایره‌المعارفش به جا موند و همه رو درگیر خودش کرد.
و شخصیت‌هایی که یکی یکی اومدند و یکی یکی رفتند و «فاطمه» رو تنها گذاشتند. «فاطمه»ای که به تنهایی مجکوم بود. کسی که یکی از عجیب‌ترین شخصی‌های داستان بود. مغرورترین آدم حتی دز 80سالگی. کسی که کوتاه نمیومد، قبول نمی‌کرد، باور نمی‌کرد. کسی که شاید زیادی به خودش معتقد بود.
در مقابل «فاطمه» بقیه‌ شخصیت‌ها قرار میگیرند.
شخصیت‌هایی که به وضعیت وحشتناک ترکیه اون زمان شبیه بودن. گیج!
!
شخصیت‌ها یا به یاد گذشته مینوشیدند، یا به یاد آینده‌ای که خودشون رو براش لایق نمیدونستند.
و ترسی
 که همه داشتند. ترس طرد شدن، ترس از دست دادن، باختن . مرگ!
ولی بلخره یکجا هست که تو تسلیم میشی. وچه تسلیمی بهتر از پایان  دردکشیدن؟
        

0