معرفی کتاب خانه خاموش اثر اورهان پاموک مترجم مرضیه خسروی

خانه خاموش

خانه خاموش

اورهان پاموک و 1 نفر دیگر
3.1
8 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

14

خواهم خواند

8

ناشر
نگاه
شابک
9789643519704
تعداد صفحات
440
تاریخ انتشار
1394/12/26

توضیحات

        
ارهان پاموک در سال 1952 در مجله نیشان ناشی استانبول دیده به جهان گشود. در کتاب استانبول که به نوعی زندگینامه خود نوشت نویسنده است آورده که تحصیلات خود را با گرایش نقاشی در کالج آمریکایی روبرت در محل سکونت خود طی کرده است. بعد وارد رشته معماری در دانشگاه پلی تکنیک استانبول شده، پس از سه سال این رشته را رها کرده و در همان دانشگاه وارد رشته روزنامه نگاری شده و آن را به پایان رسانده است. نخستین رمانش آقای جودت و پسران را در 1982 نوشت که چند جایزه ادبی نصیبش کرد. دومین رمانش خانه خاموش جایزه ادبی دیگری گرفت.در سال های اخیر پاموک تقریبا تمام جوایز مهم ادبی را در جهان کسب کرده است که مهم ترین آن در سال 2006 جایزه ادبی نوبل است که به او تعلق گرفت، آخرین اثر مهم پاموک در زمینه داستان نویسی «موزه معصومیت» است که در سال 2008 به چاپ رسیده است.کتاب حاضر، رمانی ترکی است که به شیوه جریان سیال ذهن نوشته شده که ماجرای سه نسل در یک خانواده است که هرکدام از طریق تک گویی ماجرای زندگی و گذشته خود را بیان می کنند. تک گویی ها مانند حلقه های زنجیر به یکدیگر پیوند می خورند و ساختار اصلی رمان را تشکیل می دهند. پنج شخصیت اصلی در این رمان به روایت های جداگانه ای می پردازند اما این روایت ها در عین مستقل بودن با یکدیگر هم پوشانی داشته و در هم می آمیزند و به نوعی کامل کننده یکدیگر هستند. این رمان روایتگر زندگی 30 ساله افراد خانواده ای در ترکیه است. مادربزرگ خانواده به مرور خاطرات 90 ساله اش می پردازد و پدربزرگ هم رساله ای منتشر کرده که به روایت آشنایان این خانواده اختصاص دارد.
      

لیست‌های مرتبط به خانه خاموش

یادداشت‌ها

          چی بگم از چیزی که معلوم هست؟ چطور میتونم درباره‌ی چیزی حرف بزنم که با خوندنش میتونم به حالت درونیش پی برمب؟
چی بگم درباره ی خاندان «داروین اوغلو»؟

خاندانی که زیادی حقیقی بودن، زیادی واقعی بودن و زیادی آشنا بودن. خاندانی که طلسم شده بودند. طلسمی که از «صلاح‌الدین» و دایره‌المعارفش به جا موند و همه رو درگیر خودش کرد.
و شخصیت‌هایی که یکی یکی اومدند و یکی یکی رفتند و «فاطمه» رو تنها گذاشتند. «فاطمه»ای که به تنهایی مجکوم بود. کسی که یکی از عجیب‌ترین شخصی‌های داستان بود. مغرورترین آدم حتی دز 80سالگی. کسی که کوتاه نمیومد، قبول نمی‌کرد، باور نمی‌کرد. کسی که شاید زیادی به خودش معتقد بود.
در مقابل «فاطمه» بقیه‌ شخصیت‌ها قرار میگیرند.
شخصیت‌هایی که به وضعیت وحشتناک ترکیه اون زمان شبیه بودن. گیج!
!
شخصیت‌ها یا به یاد گذشته مینوشیدند، یا به یاد آینده‌ای که خودشون رو براش لایق نمیدونستند.
و ترسی
 که همه داشتند. ترس طرد شدن، ترس از دست دادن، باختن . مرگ!
ولی بلخره یکجا هست که تو تسلیم میشی. وچه تسلیمی بهتر از پایان  دردکشیدن؟
        

0