زمستان آلیسا

زمستان آلیسا

زمستان آلیسا

زوران درون کار و 2 نفر دیگر
3.4
7 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

11

خواهم خواند

3

کتاب زمستان آلیسا، نویسنده زوران درون کار.

یادداشت‌های مرتبط به زمستان آلیسا

        من این اواخر خیلی به مرگ فکر میکنم. به از دست دادن. آلیسا داشت یخ می‌زد و وقتی دلیلش رو فهمیدم کاملا درکش کردم. چند روز پیش خواب می‌دیدم مامانم مرده و توی اون خواب طولانی لعنتی من به تنها چیزی که فکر می‌کردم این بود که می‌خوام منم زودتر بمیرم چون واقعا نمی‌تونم دنیایی که مامانم توش نباشه رو تحمل کنم. در اصل نمی‌خوامش. به قول خودش پدر آلیسا توی قلبش زنده بود. می‌گفت آدم‌ها فقط وقتی می‌میرن که از یاد برن ولی این حرف‌ها با وجود قشنگ بودن روی من حداقل جواب نمی‌دن. اگه یه روز مامان و بابام نباشن دیگه نیستن. حالا من هر چه قدرم که ازشون یاد کنم و توی قلبم داشته باشمشون ولی اونا دیگه نیستن. نیستن که بغلشون کنم یا باهاشون حرف بزنم. که با هم چرت و پرت بگیم و بخندیم. یا حتی با هم دعوا کنیم و روی مخ همدیگه بریم. مرده، مرده است. شاید بچگانه باشه ولی من اینطوریم. این کتاب ملموس بود و افکار و زندگی آلیسا برای منِ بزرگ سال قابل درک بود ولی  راستش آروم کننده نبود. آخرش آلیسا دیگه نمی‌خواست بمیره تا بره پیش باباش ولی من اگه مامان بابام نباشن دلم نمی‌خواد یه لحظه دیگه هم بعدش وجود داشته باشم.
کلا کتاب‌های کودک و نوجوان یه سادگی قشنگی دارن و یهو وسطشون حرف‌های قشنگی می‌زنن و در کل حال و هوای خاصی دارن که دوست دارم گهگداری وارد دنیاشون بشم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0