معرفی کتاب سرینیتی اثر گوردون ام. کورمن مترجم عادله قلی پور

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
53
خواهم خواند
9
نسخههای دیگر
توضیحات
کتاب حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و روان برای کودکان نگاشته شده است. در این داستان الی عقل کل، آمبرِ پرتلاش، توری هنرمند، مالیکِ قلدر و هکتور جغله مردنی که همه اش تکالیف مالیک را انجام می دهد، کل زندگی شان را در سرینیتی، یک شهر کوچک وسط ناکجاآباد، زندگی کرده اند. به غیر از مالیک که دل توی دلش نیست یک روزی به نیویورک برود، بقیه خیلی دلشان نمی خواهد شهر را ترک کنند. اما یک سری اتفاقات وحشتناک و غیرمنتظره همه چیز را تغییر می دهد. آن ها یکی پس از دیگری سرنخ های تکان دهنده ای پیدا می کنند و به این نتیجه می رسند که هر طوری شده باید از این شهر مرموز فرار کنند و به جایی بروند که هرگز پایشان را آنجا نگذاشته اند.
یادداشتها
1402/6/3
بدون تعارف بگم، سرینیتی خیلی کتاب پشم ریزونیه!! نمیتونی ازش دل بکنی! من این کتاب رو از دوستم گرفتم اون هم توی ماه رمضون دوستم بهم هشدار داد که این کتاب رو شب نخووووون!!!! چقدر هم که من گوش کردم! ساعت 12 شب شروع کردم به خوندنش. هیچی دیگه، تا 3 صبح با چراغ مطالعه ام نشستیم سرینیتی خوندیم. کتاب خیلی جالب شروع شد، یه شهر عادی و منظم و مرتب و حوصله سر بر. تقریبا مطمئن بودی که اوج اتفاقی که ممکنه بیافته عطسه کردن یک نفره. ولی بعد هی ماجرا جالب تر شد. وقتی الی بیرون شهر حالش بد شد،خیلی گیج شدم. با خودم گفتم خدایا! بچه چشه؟ نکنه قراره بقیه ی داستان در مورد مریضی این پسر بد بخت باشه؟ولی هرچی جلو می رفت نویسنده بیشتر و بیشتر غافلگیرم می کرد، تا وقتی که... حقیقت رو فهمیدن. البته هنوز داستانش یه ابهامی داره، یا اینکه این فقط ابهام منه نمیدونم، رندی تا حدودی از ماجرا با خبر بود. پس بقیه ی بچه های سرینیتی که شبیه سازی نشده بودند از ماجرا خبر داشتن یا نه؟ اگه خبر داشتن چقدر؟ توصیفات کتاب خوب بودن. راحت می تونستی خودتو همه جا تصور کنی. مثل وقتی که توری از پشت کامیون حمل مخروط سرینیتی پرید. واقعا پیشنهادش میکنم *این یادداشت رو خواهر 14ساله م نوشته
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1402/10/27
1403/10/15
1402/10/1