معرفی کتاب درنده باسکرویل اثر آرتور کانن دویل مترجم تینا خواجوی

درنده باسکرویل

درنده باسکرویل

آرتور کانن دویل و 1 نفر دیگر
4.2
52 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

114

خواهم خواند

23

ناشر
بهنود
شابک
9786007511510
تعداد صفحات
152
تاریخ انتشار
1398/11/21

توضیحات

        «سر چارلز باسکرویل» یکی از افراد سرشناس «دارتمور» به طرز مشکوکی می میرد. افراد محلی مرگ او را به یکی از داستان های خرافی نسبت می دهند که به نظر آن ها سگ تازی غول پیکری با ظاهر ترسناک او را کشته است و نفرین، خانواده باسکرویل را گرفتار کرده است، وارث سر چارلز از امریکای شمالی به زودی به انگلستان می آید، ولی دکتر «مورتیمور» دوست سر چالز و همسایه او نگران آن است که آن داستان های ترسناک «سر هنری» را از آنجا دور سازد. برای همین به لندن پیش «شرلوک هلمز» می رود و داستان را برای او تعریف می کند و از او می خواهد که این پرونده را برعهده بگیرد و او را کمک کند، ولی شرلوک هلمز آن داستان را باور نمی کند و به نظر او خرافاتی بیش نیست اما... .
      

پست‌های مرتبط به درنده باسکرویل

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

1

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

عمارت باسک
          عمارت باسکرویل رو جلوی چشمم میبینم، نمیخوام قبول کنم ماجراجویی اونجا تموم شد و باید باهاش خداحافظی کنم.
امروز درنده‌ی باسکرویل رو با حداکثر توقع شروع کردم. این توقع دوتا دلیل داشت: تعریفِ تاپنس (یکی از شخصیت‌های خیالی آگاتا کریستی) از درنده‌ی باسکرویل تو کتاب شرکای جرم و توضیحِ مترجم تو صفحات اول که خیلی از خواننده‌ها این رمان رو بهترین رمانِ آرتور کانن دویل میدونن.
حدودا پنجاه صفحه‌ی اول رو که خوندم یه‌کم ناامید شدم چون تا حدی ماجرا به عجیبی بعضی داستان کوتاه های دیگه بود و فکر نمیکردم خیلی خاص‌تر باشه. سعی کردم زود قضاوت نکنم و بدون وقفه خوندم تا الان که تموم شد و قطعا میگم این یه شاهکاره و برای فهمیدن این باید قبلش جنایی خونده باشین.

امروز با تمام وجودم تو عمارت باسکرویل بودم و هفتاد صفحه‌ی آخر جوری بود که یک‌لحظه هم نمیشد کتاب رو پایین بزارم. این اعتراف هم باید بکنم که چندجا داشتم از ترس قالب‌تهی میکردم. اینقدر سریع خوندم که وقت نشد حدس بزنم و از این بابت خیلی خوشحالم چون مزه‌ی این کتاب به تند خوندنش بود. اینم بگم که فکر میکردم این نبودِ شرلوک هلمز در اکثر فصل‌ها تاثیر زیادی تو هیجان و جذابیت کتاب داشته باشه، ولی من با واتسن همراه شدم و واقعا سکته کردم. فکرایی که میکردم رو واتسن می‌نوشت و حدسیاتم هم همش با اون یکی بود، پس هرجا وحشت می‌کرد دست و پای منم یخ می‌کرد و جیغم در میومد🤝
قبلا هم گفتم این کتاب شاهکار بود، ولی نمیتونم بگم بهترین کتابِ کانن دویل بود. من اتود در قرمز لاکی و نشانه چهار رو هم‌سطح با این کتاب میبینم و بنظرم تعیین اینکه کدوم بهتره خیلی به سلیقه خواننده بستگی داره. 
در پایان اینکه این کتاب رو بخونین اما بعد اینکه چندتا جناییِ درست درمون خوندین تا بتونین بفهمین با چه شاهکاری طرفین 💘
        

4

Soli

Soli

دیروز

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          درنده باسکرویل در قلب و ذهن من جای مخصوصی داشت. یک روزی که کلاس پنجم یا ششم بودم، تلویزیون رو روشن کردم و این قسمت از مجموعه شرلوکِ بی‌بی‌سی داشت پخش می‌شد و من از همون ثانیه اول، عاشقش شدم تا همین حالا. 
بعدها قسمت‌های دیگر سریال رو دیدم، هرکدوم بارها و بارها در طی سال‌های مختلف و این قسمتِ به‌خصوص برام رنگ باخت. دست سرنوشت بود که اولین کتابی که از این مجموعه می‌خوندم هم همین باشه تا اون خاطرات رو برام زنده کنه.
عاشقش شدم.
اولش یه ذره طول کشید تا درگیر بشم، ولی دفعه سوم که گرفتم دستم دیگه نتونستم بذارمش زمین. واقعا یادم نمیاد آخرین بار کی یه کتابی من رو مجبور کرده شب تا دیر وقت بیدار بمونم فقط برای این‌که ببینم آخرش چی می‌شه؛ اون هم تو این اوضاع مزخرف این روزهام.
داستان خیلی هوشمندانه و خیلی جذاب بود، همون‌طور که انتظار داشتم. اللبته که نظر من سوگیری داره و معمولا مجذوب هرچیزی که ربطی به شرلوک داشته باشه می‌شم (البته به جز اون نسخه‌ای از فیلمش که رابرت داونی و هنری کویل بازی کرده‌ن) ولی فقط من یه نفر نیستم که می‌گم این کتاب خیلی خیلی عالی بوده.
حس می‌کنم بیشتر از کتاب، درباره زمین و زمان حرف زدم.
به هر حال، ممنونم جناب کانن دویل. شما مسئول بخش عظیمی از خاطرات و شور و شعف من در زندگی کوچکم بوده‌اید.
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

5