《چتر بودن》، عبارت شیرینی است.
        

          چقدر لطیف و مهربان بود!
+ نسخهٔ طاقچه ایراد داشت. یک جایی وسط‌های کتاب دوباره جلد را انداخته بود. :|
        

          اسم کتاب چتر بزرگه، چرا شهر آفتابی ترجمه شده؟ اصلا با داستان همخوانی نداره آخه :(
این قصه چتر مهربونیه که همه رو دوس داره و به همه جا میده. براش فرقی نداره کی و چی باشن، اون توی دلش برای همه جا داره. 
این چتر میتونه استعاره ای قلب آدما باشه، خب قرمزم هست =))
        

          کاش همه جا مثل شهر آفتابی بود...
        

          داستان کتاب از یک روز بارانی شروع می شود و چتری  بزرگ و مهربان که دوست دارد به بقیه و نه فقط صاحبش کمک کند.
کمکی از راه باز کردن اغوش و ایجاد سرپناه، پناهی که همه را دور هم جمع کند
دلم خواست من هم برای اطرافیانم این چتر باشم. شما چطور؟

(چرا عنوان کتاب شهر افتابی‌ست و نه چتر بزرگ که ترجمه دقیق تیتر اصلی کتاب است؟!)