معرفی کتاب میزری اثر استیون کینگ مترجم مجتبی مینایی

میزری

میزری

استیون کینگ و 2 نفر دیگر
4.1
7 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

7

خواهم خواند

16

شابک
0000000055334
تعداد صفحات
528
تاریخ انتشار
1372/5/1

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        پُل شلدون، نویسنده‌‌ی مشهور رمان‌های عاشقانه‌، تصور می‌کند که از کابوس میزری چستین رهایی یافته است. او با جسارت تمام، میزری، محبوب‌ترین شخصیت داستان‌هایش را به قتل می‌رساند، به این امید که مسیر جدیدی را در پهنه‌ی ادبیات و حرفه‌ی نویسندگی در پیش بگیرد؛ اما این جسارت، بهای سنگینی دارد. پس از تصادفی هولناک در نزدیکی شهر کوچک و دورافتاده‌ای در کلرادو، پُل با مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کند تا اینکه آنی ویلکس، طرفدار شماره یک رمان‌هایش، جان او را نجات می‌دهد؛ اما علاقه‌ی شدید و وسواس‌گونه‌ی آنی چیزی جز جنون نیست… و این تازه شروع کابوس‌های پُل شلدون است.
      

لیست‌های مرتبط به میزری

یادداشت‌ها

آزاد

آزاد

1404/2/14

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

10

Elias

Elias

1404/2/8

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          نام کتاب: میزری 
نویسنده: استیون کینگ
مترجم: امیرحسین قاضی 
ژانر: ترسناک 
تعدادصفحات: ۳۹۰
خلاصه داستان: 
پل شلدون، نویسنده به نام مجموعه کتاب‌های میزری، برحسب تصادفی مرگبار با طرفدار شماره یک خودش رو به رو میشه و...

بررسی:
کتاب میزری با روایت سوم شخص از دید پل شلدون نوشته شده.
داستانی از عشق و نفرت، عشقی افراطی و نفرتی بی پایان.
طبق معمول خب شخصیت پردازی کینگ واقعا خوب بود. 
درگیری‌های ذهنی و روانی شخصی که زندانی شده و افکاری که اصلا قابل کنترل نیست؛ گاه دیوانه‌وار میشه و گاه خنده‌دار در کنار زنی دیوانه که در ظاهری اروم و با خدا و وسط زندگی‌ای ترد شده دست و پا میزنه، تا تنها چیزی که دلخوشش می‌کنه رو حفظ کنه.
شخصیت انی درواقع از رابطه ناسالم بین افراد معروف و طرفدارهای سمیشون میگه، از افرادی که انقدر درگیر کاری میشن که گاه حتی از خالق اون اثر بیشتر خودشون رو مالک می‌دونن.
و پل نویسنده‌ای که نه تنها الان اسیر شده بلکه از قبل هم اسیر کاراکتری بود که خودش خلقش کرده، شخصیتی به اسم میزری (مصیبت / فلاکت) که حتی اسمی هم که روی شخصیتش گذاشته درواقع از حال خودش و حسی که نسبت بهش داره میاد و حالا که زندانی شده همچنان به خاطر همین شخصیت میزری هستش که باز هم مصیبتی به همراه آورده.
کل کتاب داخل خونه‌ی انی روایت میشه. نوع روایت و فضا سازی دقیقاااا همون حس خفگی و زندانی بودن پل رو به مخاطب القا می‌کنه. 
حسی که پل داره باخودش مدام چیزهایی رو میگه و داخل ذهنش عقب جلو میشه در این حین ما از گذشته پل خبر دار می‌شیم از ذهنی که دنبال راه فرار می‌گرده، از بقای زنده موندن و دست و پا زدن‌های انسان برای زندگی. 
نوع روایت کینگ از ذهنیت دوتا کاراکتر عالی بود، درحالی که از طریق دیالوگ یکی از کاراکترها رو میگه در همون زمان با ذهنیت یکی دیگه می‌فهمیم تو ذهنش چه خبره و هردو در یک لحظه، عالی بود. 

اسم کتاب، میزری به معنای فلاکت و مصیبت هستش و خب اسم شخصیت داستانی نویسنده‌اش هم هست. 
در این بین کلیت داستان و اتفاقی که برای پل میوفته هم به نوعی مصیبتی هستش برای پل که باز هم مربوط به کاراکتر کتابه و این انگار کلا همراشه 
در کل اسم کتاب کلا به تک تک قسمت‌های کتاب اشاره داره و به شدت حرفه‌ای انتخاب شده.
در این بین ما درس‌هایی از نویسندگی و افکار نویسنده‌ها هم داخل کتاب داریم. 
قسمت‌هایی که پل مجبور به نوشتن کتاب میزری میشه و ما قسمت‌هاییش رو می‌خونیم.
        

20

joiboy

joiboy

2 روز پیش

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

📚میزری، د
          📚میزری، دوازدهمین کتاب امسال من📚

این کتاب بهم نشون داد که حتی تو اوج محدودیت هم می‌تونی یه داستان نفس‌گیر بخونی. یعنی چی؟ یعنی کل کتاب فقط دوتا شخصیت داره و تقریباً همه‌ش توی یه اتاق توی یه خونه می‌گذره. ظاهرش خیلی ساده‌ست، ولی استیون کینگ جوری اذیتت می‌کنه و هیجانتو می‌بره بالا، که خیلی از کتابای پرادعای دیگه نمی‌تونن به گرد پاش هم برسن.

خلاصه‌ش اینه: این کتاب یه جور رزومه‌ست از نویسنده‌ای که تکرارشدنی نیست؛ کسی که نشون می‌ده کتاب لازم نیست داد بزنه تا خوب باشه، باید عمل کنه.


---

1️⃣:داستان کتاب

پل، یه نویسنده معروفه با کتاب‌هایی که همیشه جزو پرفروش‌هاست. بعد از یه تصادف شدید، پاهاش له می‌شن و دیگه نمی‌تونه حرکت کنه. یه پرستار پیداش می‌کنه؛ زنی که از قضا، طرفدار پروپاقرصشه. می‌بردش خونه خودش تا ازش مراقبت کنه.

اما ای کاش فقط همین بود...

این پرستار، فرشته نجات نیست. بیشتر شبیه یه کابوس متحرکه. همون‌جا توی اون خونه، توی اون اتاق، داستانی شکل می‌گیره که مخلوطیه از وحشت، محدودیت، جنون و امید.


پل رسماً یه آدم فلج شده که حتی نمی‌تونه از تختش پایین بیاد. با یه زن روانی توی خونه‌ای دورافتاده گیر افتاده، و هیچ‌کس خبر نداره اون کجاست. ولی با این حال، استیون جوری می‌نویسه که تو یه لحظه نمی‌تونی کتابو زمین بذاری.

بر خلاف خیلی از کارهای دیگه‌ش، این‌یکی اصلاً روند کندی نداره. هیجان پشت هیجان، شوک پشت شوک. باید کمربندتو ببندی چون قراره با سرعت بری تهِ جهنمِ آنی!


---

2️⃣:روایت

کل داستان از زاویه دید پل تعریف می‌شه، با یه نکته جذاب: بخش‌هایی از داستان‌هایی که پل می‌نویسه رو هم می‌خونیم. این ساختار روایی، هم حس خفگی رو بیشتر می‌کنه، هم عمق شخصیت رو زیادتر.


---

3️⃣:شخصیت‌پردازی

کینگ استاد شخصیت‌پردازیه. آنی، شخصیت مقابل پل، یکی از خاص‌ترین و ترسناک‌ترین شخصیت‌های دنیای ادبیاته. جوری توصیفش می‌کنه که با همه ترسناک‌بودنش، درکش می‌کنی. کینگ نمی‌ذاره هیچ‌کدوم از شخصیت‌هاش سیاه یا سفید باشن؛ همه خاکستری‌ان، با گذشته، با دلیل، با روانی که شکل گرفته.
به قول خودش تو یه مصاحبه: «اگه قراره خواننده از کسی بترسه، اول باید اونو بشناسه.»


---

4️⃣:توصیف‌ها

تو کتابی با این حجم محدودیت، چیزی که نجاتت می‌ده، توصیفه. توصیف‌هایی که نه فقط واضحن، بلکه مو به تنت سیخ می‌کنن. مخصوصاً صحنه‌های خشنش؛ طوری نوشته شدن که نمی‌تونی راحت از کنارشون رد بشی. من خودم هنوز بعضی از اون صحنه‌ها رو مثل فیلم یادمه. به‌جرئت می‌گم بعضی لحظه‌ها از دیدن یه فیلم ترسناک هم واقعی‌تر بود.


---

5️⃣:تعلیق

کتاب با اینکه خیلی شخصیت و مکان نداره، ولی اون‌قدر ضرباهنگ و تعلیق داره که حتی نمی‌تونی یه لحظه رهاش کنی. مثلاً آروم‌آروم جلو می‌ره، بعد یهو یه اتفاق می‌افته که شوک‌ت می‌کنه. دقیقاً مثل لحن نورالدین خانزاده تو "نون خ": شوک های ریز و درشت زیادی بهتون وارد می‌کنه.

کینگ می‌دونه کجا پاتو سفت کنه، کجا ولت کنه تو هوا. و این باعث می‌شه همیشه یه قدم جلوتر ازت باشه. هر لحظه ممکنه یه بلای تازه سرت بیاد.


---

6️⃣:پیشنهاد من

اگه می‌خوای با استیون کینگ آشنا بشی و نمی‌دونی از کجا شروع کنی، "میزری" یکی از بهترین انتخاب‌هاست. ترسناکه، هیجان انگیزه، عمق های روانشناسی و خلاصه همه‌چی داره.

___

7️⃣:ترجمه و خود کتاب

آقای قاضی همون طور که همه جا گفتم یکی از بهترین مترجم هایی هست که تا الان من ازشون کتاب خوندم. تسلطی که رو استیون کینگ و کار هاش داره بی‌نظیره. لحن کینگ رو هم به بهترین شکل درمیاره. مخصوصا، مخصوصا من عاشق پا نویس هاشم. 
و خود کتاب هم که معرکست. هم خیلی خوش خوانه، هم خیلی تو دست راحته. طرح جلد و جکت و لوگو تایپ به شدت زیبایی داره. از فونت و صفحات کتاب هم خیلی راضی بودم. و همین کیفیت بالای کتاب باعث میشه موقع خوندن کتاب حس بهتری بگیرید. و این نشان دهنده احترام به مخاطبه که خیلی مهمه.🔥


---

⭕جمع‌بندی⭕

🔻من خودم نفهمیدم کی شروع کردم، کی تموم. فقط یادمه هر روز از حجم محدودیتی که برای خودم تعیین کرده بودم بیشتر خوندم. چون این کتاب می‌کِشه‌ت تو خودش. از همون کلمه اول می‌ری توی دنیای داستان. و وقتی برمی‌گردی بیرون، دلت برای اون خونه و اون کابوس تنگ می‌شه.
یه تجربه فراموش‌نشدنی دیگه به کتاب‌خونی‌م اضافه شد. و خوشحالم که یه شاهکار دیگه از این نویسنده افسانه‌ای رو خوندم.🔻


🟦⚪با نظراتم موافقی؟⚪🟦
        

21