شب ظلمانی یلدا

شب ظلمانی یلدا

شب ظلمانی یلدا

3.4
8 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

15

خواهم خواند

10

رضا جولایی نویسنده ی نام آشنا و صاحب سبکِ روزگارِ ماست. رمان ها و داستان های او در بیش از سی سال از کارِ نویسند گی اش بیانگر نگاه خاص و منحصربه فردش به تاریخ و روایت در ادبیات ایران بوده است. رمانِ شب ظلمانی یلدا یکی از همین رمان هاست که برای نخستین بار سالِ 1372 منتشر شد. رمانی که نشرچشمه بعدِ تجدیدچاپِ اثرِ درخشانِ جولایی یعنی سوءقصد به ذات همایونی، از نو چاپش کرده است. رمان داستان چند شخصیت است. از سربازِ مجروحی گرفته که در جنگ با روس ها زخم برداشته تا جوانی مسیحی با دغدغه های عجیبش. این دو کلان روایت درهم ترکیب می شوند و ماجرایی رقم می زنند از اتفاق هایی در دلِ تاریخ که قرار است رفتارهایی عاشقانه، سیاسی و بیش از آن انسانی بسازند. فضای نوِ رمان و توجه نویسنده به عناصری متفاوت در دلِ این تاریخ است که شبِ ظلمانی یلدا را به رمانی خواندنی و تأثیرگذار تبدیل می کند. جولایی در اکنافِ تاریخِ غیررسمی اش آدم هایی را می سازد که در حالِ تجربه ی هراس ها و بیم هایی اند که در نهایت هویت شان را رقم می زند. جهانی که در آن ماجرا گاه از تصویرِ شمایلِ مسیح بر پارچه شروع می شود... جولایی نویسنده ی تکه های پُرغبارِ است. ذهنی داستان گو که می خواهد زمانِ ازدست رفته را احضار کند.

یادداشت‌های مرتبط به شب ظلمانی یلدا

            به تاریخ علاقه دارم ،  آقای جولایی بین اهالی ادبیات معروف است ، دوستم کتاب را داشت و نیاز به خریدش نبود.
نتیجه منطقی : شروع کردم به خواندنش . !
خودم یک نیمچه مرضی دارم که باید آثار نویسنده ای را از اول شروع کنم .خب این هم بعد از دو _سه کتابِ چاپ تمام ، می شود اولین اثر رضا جولایی. 
مسئله ای که خیلی برایم مهم است دقت در متن کتاب است ، وقتی شروع به خواندن کردم نثر تاریخی کتاب مرا گرفت.  خوبی اش هم این است که یکدست تاریخی ست، نه بعضی جاها .تاریخی بودن نثر کتاب باعث می شود مخاطب در دل داستان فرو برود . نثر و محتوا با هم متناسب اند . نویسنده از کلمات قدیمی استفاده کرده ، در حدی که  بعضی جاها باید به فرهنگ لغتی چیزی مراجعه کرد تا فهمید که این کلمه یعنی چه . اگر هم حوصله اش نبود ، در طول داستان معمولا مشخص می شود که این کلمه به چه معناست. البته اگر پاورقی می داشت خیلی خوب بود 
. 
سوای از نثر ، کتاب یکجور سنگینی دارد که برایم خوشایند بود . مثلا وقتی که درباره اسب سواری توی کوه های برفی می گفت بعد از خواندنش احساس خستگی کردم ( بی اغراق  ).
البته  داستان توی این فضاها نماند و کم کم رفت سمت داستان شخصیت محور و حکایت گونه .
برای همین کمی از دستش ناراحت شدم !

 روایت  به مقدار لازم پیچیده است و شاید وقتی تمام شد کسی نفهمد که قضیه چه  بود . حتی ممکن است بعضی قسمت ها راوی را هم تشخیص ندهیم البته پیچیدگی اش  نمایشی نیست ،کارآمد است . وقتی کتاب تمام شد صفحات آخر را دوباره خواندم و همچنین سری به اواسط کتاب زدم و به مغزم فشار آوردم که فهمیدم جریان چه بود. انصافا خیلی هم حال داد !. 
( اگر می خواهید بفهمید که دقیقا چه اتفاقی می افتد به عبارتی که  نویسنده که قبل از شروع داستان نوشته  هم توجه کنید. فکر کنم آیه ای از قرآن بود )

دو نکته باعث می شود کتاب از من امتیاز کامل نگیرد . 
یکی اینکه زیاد با داستانش ارتباط نگرفتم . خیلی حکایت طور بود . و یه مقدار آدم های غیر قابل باوری داشت که رفتارهای غیر منطقی ای  از خودشان نشان می دادند.
دیگری اینکه تاریخی بودن داستان  کم بود . زیاد حس و حال تاریخ نمی داد . به نظرم در یک رمان تاریخی کامل باید دو وجه رمان بودن و تاریخی بودن توأمان وجود داشته باشد.
آخر سر که قطعا ارزش خواندن را دارد . امیدوارم در آینده بیشتر از جولایی بخوانم و صد البته امیدوارم 
 مثل اشخاص دیگری ناامیدم نکند !.