معرفی کتاب گل اثر دیوید آلموند مترجم شهلا انتظاریان

در حال خواندن
3
خواندهام
55
خواهم خواند
18
توضیحات
کتاب حاضر، رمانی است که با زبانی ساده و روان برای کودکان و نوجوانان نگاشته شده است. در داستان می خوانیم: «صبح یکی از روزهای بسیار سرد و آفتابی فوریه وارد «فلینگ» شد. مربوط به خیلی وقت پیش نیست اما آن روزها، دوره و زمانه فرق داشت. مثل همیشه آن وقت ها، با «گئوردی کرگز» بودم. داشتیم مثل همیشه با غرور راه می رفتیم، لطیفه می گفتیم و می خندیدیم، به هم سیگار می دادیم و می گرفتیم و حلقه های دود را توی هوا می فرستادیم. تازه از محراب آمده بودیم. داشتیم به طرف باغ «بردداک» می رفتیم. در «واتر میل لین» بودیم که یک تاکسی قرمز از کنارمان ویژ گذشت و دود سیاهی توی هوا فرستاد، تابلوی بالای آن نشان می داد که از طرف ساحل آمده است».
بریدۀ کتابهای مرتبط به گل
نمایش همهلیستهای مرتبط به گل
یادداشتها
1402/8/17
1403/10/13
1404/1/4
عجیب، فقط میتوانم همین را بگم و کاش من هم میفهمیدم استفان رز چه شد! واقعا آلموند خیلی هنرمندانه شخصیتهایش را خلق میکند. این فاصله گرفتن دیوی از بقیه، افکار و شک و تردیدهایش، گناههایی که روی وجودش سنگینی میکند و... . یک جورایی حس میکنم انگار دیوی آماده شک و تردید درباره خدا بود استفان این را حس کرده بود و میخواست دیوی را به سمت شرارت ببرد اما در نهایت موفق نشد. هر چند شک و تردید دیوی هم همچنان اثراتش بود اما دست کم با کشیش دربارهاش صحبت کرد و نگذاشت که در تنهایی ذهنش را درگیر کند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/5/9
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
به نام خدا کتاب گل از مجموعه کتاب های دیوید آلموند نظر من رو مثل کتاب اسم من مینا است ( نویسنده این کتاب هم دیوید آلموند هست) جلب کرد این کتاب روایت جالبی رو نشون میده که ما تحت تاثیر دوستانی که انتخاب میکنیم قرار میگیریم و دوران نوجوانی و جوانی و اشتباهاتی که در این دوره مرتکب میشویم رو به خوبی نشان میدهد تنها اشکال کتاب این بود که شخصیت استفان باید بیشتر توضیح داده میشد چون شخصیتی پیچیده و مرموزی رو به خواننده منتقل کرد
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.