معرفی کتاب فرشتگان و شیاطین اثر دن براون مترجم حسین شهرابی
در حال خواندن
5
خواندهام
71
خواهم خواند
25
توضیحات
استاد نماد شناس دانشگاه هاروارد، رابرت لنگدان، را به مرکزی پژوهشی در سوییس فرا می خوانند تا از نمادی رازآلود رمزگشایی کند...نمادی که بر روی سینه ی فیزیک دانی مقتول داغ زده شد. اما لنگدان متوجه می شود اتفاق باورنکردنی رخ داده: ظهور دوباره ی انجمنی کهن و سری... انجمنی که قرن ها خود را سایه های تاریخ پنهان کرده بود و منتظر فرصتی بود تا از بزرگ ترین دشمنش انتقام بگیرد: مسیحیت. لنگدان ناخواسته به درون ماجرایی پیچیده کشیده می شود... . او باید مسیری چهارصد ساله را مثل نقشه ی گنج دنبال کند و نمادهایی باستانی را بیاید وکشف رمز کند و خود را به کنام فراموش شده ی آن اخوت خطرناک برساند؛ اما برای چنین کاری از گورهای لاک و مهرشده و دخمه های خطرناک و کلیساهای متروک سردرمی آورد و حتا گذرش به سری ترین کتاب خانه ی جهان می افتد. پاپ ها و حشاشین و دانشمندان و هنرمندان و حتا شاعران شخصیت های این کتاب هستند.
لیستهای مرتبط به فرشتگان و شیاطین
یادداشتها
1402/3/8
1403/6/14
1403/12/4
1402/6/4
1403/3/19
امتیاز واقعی: سه و نیم اولین آشنایی من با دن براون تو ده سالگی بود که بابام بهم فیلم داوینچی کد و نشون داد (احتمالا چون میدونست علاقه خاصی به تام هنکس دارم.) تو همون سن کوچیک، معما های عجیب غریب دن براون من و به شدت مجذوب خودش کرد حالا هر چند که شاید ۴۰% حرفاشون رو هم متوجه نمیشدم. یادمه رمزگشایی تابلوی شام آخر من و خیلی تحت تاثیر قرار داد و از اون به بعد هرجا این تابلو رو میدیدم برای اطرافیانم تئوری های مختلف پشتش رو برای اطرافیانم توضیح میدادم. سه سال بعد کتابشو خوندم و تازه فهمیدم داوینچی کد چی بوده!( طبق همون قانون نانوشته ای که اکثرا خود کتاب،از فیلم اقتباس شده از اون کتاب خیلی بهتره) الان میدونم دلیل این مجذوبیت من علاقم به تاریخ، هنر، و فلسفه بود و برای همینه که کتاب های براون همیشه جذابیت خاصی برام دارن اما چرا این کتاب سه ونیم امتیاز از من گرفت و داوینچی کد امتیاز کامل؟ ۱: به خاطر یه قانون نانوشته ی ديگه که میگه همیشه اولین ها لذت بیشتری دارن. ۲: میدونید داستان داوینچی کد مثل جستجوی گنج بود. هر مرحله که میرفتی جلوتر، هر سرنخی که پیدا میکردی خودش یه جواهر محسوب میشد. انقدر پیچ در پیچ و مرموز بودن که تا صفحه آخر نفس و تو سينه حبس میکرد اما این کتاب معماهاش خلاصه میشد تو پیدا کردن یه راهی که چهارصد سال پیش تو ایتالیا برای افراد خاصی تعبیه شده بود. درسته اطلاعات سمبل شناسی رابرت لانگدون مثل هميشه به جذابیت داستان کمک کرد ولی اصل داستان اونقدر تکون دهنده نبود. ۳: اینکه کتاب های دن براون هميشه به نوعی با مذهب در ارتباط هستن رو من به شخصه خیلی دوس دارم و این قسمت ها حتی مورد علاقه ترین قسمت های کتاب برای من هستن اما این کتاب تا ۵۰ صفحه ی آخر عقایدی از آدم های مذهبی رو بیان میکرد که من به هیج وجه با اونها کنار نمیومدم و اعصابم رو خورد میکرد. بیان کردن اعتقادات تا جایی که نخوای اونارو به کسی تحمیل کنی و صرفا به عنوان اطلاعات به خواننده برسونی برای من نه تنها اذیت کننده نیست بلکه خیلی هم جذابه ولی تو این کتاب حس میکردم کسی داره من رو موعظه میکنه! و آخرین دلیل که کاملا سلیقه ایه بخشی از پایان داستانه اینکه رابرت در نهایت یه رابطه رو با ویتوریا شروع میکنه. نمیدونم شاید مشکل از منه ولی شخصیت رابرت لانگدون رو به هیچ وجه نمیتونم همراه با کس ديگه ای تصور کنم واسه همین یکم زد تو ذوقم. ولی در نهایت همچنان از خیلی از کتاب های معمایی بهتره و دن براونو کتاباش مثل هميشه من و مجذوب خودشون میکنن حالا یکی بیشتر و یکی کمتر!
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.