معرفی کتاب سفر به انتهای شب اثر لویی فردینان سلین مترجم پیمان خاکسار

سفر به انتهای شب

سفر به انتهای شب

3.6
7 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

15

خواهم خواند

24

شابک
9786220111832
تعداد صفحات
545
تاریخ انتشار
1403/1/1

توضیحات

        خشم و انزجار لویی فردینان سلین از موضوعی که خودش، آن را حماقت و دورویی جامعه می نامد، تقریبا در تمامی صفحات رمان سفر به انتهای شب به چشم می خورد. این رمان که از شیوه ی روایی رک و البته محاوره ای و ملموس بهره می برد، سمفونی ادبی ای است از خشونت، بی رحمی و پوچ گرایی. این کتاب در زمان انتشار در سال 1932، اغلب منتقدان را شوکه کرد و خیلی زود به موفقیت های بزرگی در سراسر اروپا و آمریکا به دست آورد. کتاب، سفرهای ضد قهرمان داستان، خرده بورژوایی به نام باردامو، را از خرابه های به جا مانده از جنگ جهانی اول به جنگلی در آفریقا، نیویورک و دیترویت را روایت می کند و سرانجام زندگی این شخص را به عنوان دکتری شکست خورده در پاریس به تصویر می کشد. سفر به انتهای شب، مخاطبین را وارد دنیایی بی رحم و شوکه کننده می کند و پایان عجیب و پیش بینی ناپذیر آن تا مدت ها در ذهن خوانندگان این اثر باقی خواهد ماند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به سفر به انتهای شب

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به سفر به انتهای شب

خنده سرخسفر به انتهای شبدر جبهه  غرب خبری نیست

ادبیات ضدجنگ

69 کتاب

قرار است وجود خود را بفروشم. قرار است نیست شوم، غرق در شومی و پلیدیِ جنگ. می‌خواهم خود را فدا کنم. از وجودم چیزی نخواهد ماند. نمی‌دانم این کار را چرا انجام می‌دهم، می‌دانم وجودم زخم خواهد دید. شاید زخمش هیچگاه التیام نیابد. اما انجامش می‌دهم. چرا؟ ضروری است؟ برای روحم تحمل این زجرِ مطالعه‌ٔ ادبیات ضدجنگ ضروری شده است. چرا؟ معمولا شرح علتِ امورِ ضروری کارِ سختی است. علتی ندارم برایش. توجه‌ام به آن جلب شده است، قوای ذهن‌ام را اشغال کرده است و وجودم معطوف به آن شده است. پس انجامش می‌دهم و زجر می‌کشم. اینجا لیستِ آثار ادبیات ضدجنگی که پیدا کرده ام را قرار می‌دهم (مشخصا ترجمه‌ها و آثار فارسی را. چون هدفم فهم جامعهٔ ایران است). حتما برای هرکدام از این کتاب‌ها که بخوانم، مرور خواهم نوشت و سعی خواهم کرد تکه تکه تصویرِ کلیِ ادبیات ضدجنگی را که می‌خواهم معطوف به فهمِ جامعهٔ ایران باشد را تکمیل کنم. اصلا ادعا چیه؟ باور دارم که ادبیات تصویری از جامعه را نشان می‌دهد، این بدان معنا نیست که تصویرِ تمام جامعه در ادبیات منعکس می‌شود (هیچ اثر و روایتی نمی‌تواند همه‌چی را به تمامه در خود بازنمایی کند) و این گزاره بدان معنا نیز نیست که ادبیات چیزی جز بازنمایی جامعه نیست، یعنی کارکردهای دیگری نیز برای متنِ ادبی قابل تصور است. در کنار این، باور ندارم که برای فهمِ جامعه نوعی متن‌بسندگیِ ادبیات‌پایه مکفی و از قضی حتی ممکن است؛ یعنی ادبیات مفری برای فکر در باب جامعه است و فهمِ جامعه طبیعتا و قطعا منحصر در متنِ ادبی نیست. پس، متنِ ادبی به فراتر از خود (تاریخ و جامعه) ارجاع دارد و از این حیث منطقی است که برای فهمِ جامعه بتوانیم ادبیات را فراخوانی کنیم. در این لیست، که تا اینجا بدونِ جست‌وجوی روشمند و صرفا با پرسان پرسان گشتن، سرچرخاندن و بُر خوردن میانِ کتاب‌ها تشکیل شده است، سعی کردم به جوانب مختلفِ چیزی که بهش "ادبیات ضدجنگ" می‌گیم توجه داشته باشم. در نهایت هیچ ادعایی ندارم و با تمام وجود گشوده هستم به هر اتفاقی که در این مسیر بیافتد. هیچ چیز را مفروض نخواهم گرفت جز اینکه "جنگ سراسر پلیدی است و چیزی در جنگ پرتویی از روشنایی ندارد." این لیست را بسیار ادیت/ویرایش خواهم کرد. حتما اگه نکته‌ای هست، اثری را جا انداخته ام، اثری را به اشتباه در لیست قرار داده و خلاصه هرچه بود خیلی خوشحالم می‌کنید بهم اطلاع بدید. اگر در این مسیر به هر کدام از کتاب‌ها رسیدم که دوست داشتید همخوانی کنیم، البته باید جدی و ضربتی باشید، بهم خبر بدید. شاید بتونیم هماهنگ کنیم و هم‌فهمی کنیم با کتاب‌ها. جا دارد از همهٔ کسانی که در مورد این دغدغه باهاشون حرف زدم و توی پیدا کردن آثار بهم کمک کردن تشکر کنم. مشخصا از علی آقای عقیلی‌نسب عزیز که واقعا زیادی کمکم کرد. دمت‌گرم مرد 🙏✌️ پی‌نوشت: لیست ابتدایی است و هرچی ایراد است برگردهٔ منه و حتما بهم اطلاع بدید. خوشحال می‌شم.

84

یادداشت‌ها

          خب بالاخره تموم شد! 
 اول از همه که فکر می‌کنم از این کتاباییه که باید توی چهل سالگی خوند، و از اون کتاباییه که اگر انقدر طولانی نبود دوست داشتم به محض تموم کردنش دوباره بخونم. 
بخش ابتدایی داستان، روزمرگی(می‌تونید بخونید روزمَرْگی!) های ذهنی یک سرباز ضد جنگ ایام جنگ جهانی اول، خیلی برای من ملموس بود. تنهایی و انزجار و خستگی شخصیت اصلی رو درک می‌کردم و فهم چرایی کنش های عجیبش دور نبود برام. شبیه غریبه ای بود که دلم می‌خواست بشناسمش.
از یک جایی به بعد اما، شاید به خاطر طولانی بودن داستان و شناختنِ بیشتر این غریبه،  نسبت به شخصیت اصلی(فردینان) احساس هم‌سفری رو داشتم که از تحمل کردن طولانی مدتش خسته شدم و دلم می‌خواد ازش فرار کنم.
صفحه های پایانی هم که تقریبا ازش متنفر  بودم =) 

این نفرت شدید فردینان از عالم انسان‌ها، احتمالا به سبب تجربه‌های همه تلخ! و این حجم از لذت‌گرایی پوچی که دنبالش بود و تقریبا غایت تمام سفر هاش رو رسیدن به این می‌دید-و پیداش نمی‌کرد-، و کلا این بی‌هدفی و سرگردانیش در زندگی برام آزاردهنده شده بود.  
از یک جایی به بعد، نظریاتش درباره انسان و دنیا برام چیزی بیشتر از غر غر های تکراری یه آدم شکست خورده‌ فاسد و بی اخلاق نبود. 
هر چند اینو هم بگم، یک صراحت و رک‌گویی پررنگی نسبت به واقعیتِ شرِ اجتماع انسانی داشت که از شدت بی‌پردگی، هم‌زمان آزاردهنده و جذاب بود. 
در نهایت هم اسم کتاب به همین موضوع اشاره داشت. حکایتِ سفرهای متعدد مردی که به دنبال نهایتِ سیاهی شب می‌گرده و آخرش هم خودش رو «ساکن انتهای شب» معرفی می‌کنه. 
انتهای شب، انتهای سیاهی و پوچی بود. 
اصلی ترین مشکلم، ناقص بودن جهان‌بینی فردینان بود. احساس می‌کردم که از عمد چشمش رو به هر خیر و نیکی ای بسته و حتی یه جاهایی فکر می‌کردم احتمالا وقایع زندگیش رو توهم زده و همچین چیزهایی نبوده. 
در کل پیدا کردن مرز بین خواب و بیداری فردینان و مرز بین خیال‌پردازی های اغراق‌آمیزش با واقعیت گم بود. 
واقعیتِ زندگی رو در ذهنش می‌ساخت و بعد خیال‌پردازی های ذهنیش رو باور می‌کرد و بعد هم توشون غرق می‌شد.
شاید هم آخرش سیاهیِ شب رو در اعماق مغز خودش پیدا کرد.
به نظر من که اینجوری رسید. 
مسئله دیگه‌ای که برام  وجود داشت، حضور زن ها در زندگی فردینان بود. شاید اگر مادر بهتری داشت انقدر جهانش سیاه نبود. 
معدود احساسات شاد فردینان نسبت به دنیا، محدود می‌شد به حضور گاه و بی‌گاه زن‌ها در زندگیش. هر چند اون‌ها هم ناپایدار بودن. 
در نهایت هم این‌که دوست داشتم یه نقد روان‌کاوانه از کتاب پیدا کنم!
        

6