یادداشت پگاه اختردانش
1404/4/9
خب بالاخره تموم شد! اول از همه که فکر میکنم از این کتاباییه که باید توی چهل سالگی خوند، و از اون کتاباییه که اگر انقدر طولانی نبود دوست داشتم به محض تموم کردنش دوباره بخونم. بخش ابتدایی داستان، روزمرگی(میتونید بخونید روزمَرْگی!) های ذهنی یک سرباز ضد جنگ ایام جنگ جهانی اول، خیلی برای من ملموس بود. تنهایی و انزجار و خستگی شخصیت اصلی رو درک میکردم و فهم چرایی کنش های عجیبش دور نبود برام. شبیه غریبه ای بود که دلم میخواست بشناسمش. از یک جایی به بعد اما، شاید به خاطر طولانی بودن داستان و شناختنِ بیشتر این غریبه، نسبت به شخصیت اصلی(فردینان) احساس همسفری رو داشتم که از تحمل کردن طولانی مدتش خسته شدم و دلم میخواد ازش فرار کنم. صفحه های پایانی هم که تقریبا ازش متنفر بودم =) این نفرت شدید فردینان از عالم انسانها، احتمالا به سبب تجربههای همه تلخ! و این حجم از لذتگرایی پوچی که دنبالش بود و تقریبا غایت تمام سفر هاش رو رسیدن به این میدید-و پیداش نمیکرد-، و کلا این بیهدفی و سرگردانیش در زندگی برام آزاردهنده شده بود. از یک جایی به بعد، نظریاتش درباره انسان و دنیا برام چیزی بیشتر از غر غر های تکراری یه آدم شکست خورده فاسد و بی اخلاق نبود. هر چند اینو هم بگم، یک صراحت و رکگویی پررنگی نسبت به واقعیتِ شرِ اجتماع انسانی داشت که از شدت بیپردگی، همزمان آزاردهنده و جذاب بود. در نهایت هم اسم کتاب به همین موضوع اشاره داشت. حکایتِ سفرهای متعدد مردی که به دنبال نهایتِ سیاهی شب میگرده و آخرش هم خودش رو «ساکن انتهای شب» معرفی میکنه. انتهای شب، انتهای سیاهی و پوچی بود. اصلی ترین مشکلم، ناقص بودن جهانبینی فردینان بود. احساس میکردم که از عمد چشمش رو به هر خیر و نیکی ای بسته و حتی یه جاهایی فکر میکردم احتمالا وقایع زندگیش رو توهم زده و همچین چیزهایی نبوده. در کل پیدا کردن مرز بین خواب و بیداری فردینان و مرز بین خیالپردازی های اغراقآمیزش با واقعیت گم بود. واقعیتِ زندگی رو در ذهنش میساخت و بعد خیالپردازی های ذهنیش رو باور میکرد و بعد هم توشون غرق میشد. شاید هم آخرش سیاهیِ شب رو در اعماق مغز خودش پیدا کرد. به نظر من که اینجوری رسید. مسئله دیگهای که برام وجود داشت، حضور زن ها در زندگی فردینان بود. شاید اگر مادر بهتری داشت انقدر جهانش سیاه نبود. معدود احساسات شاد فردینان نسبت به دنیا، محدود میشد به حضور گاه و بیگاه زنها در زندگیش. هر چند اونها هم ناپایدار بودن. در نهایت هم اینکه دوست داشتم یه نقد روانکاوانه از کتاب پیدا کنم!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.