کتابی پر از هیجان و  غافلگیری!
تصور کنید دنیا به آنجا رسیده که ماشین های بدون راننده انتخاب اجباری افراد برای رفت و آمد شده باشند. ماشین هایی که سر هر چهارراه خودشون رو  شارژ می‌کند، ترافیک را از بین برده اند، همه جوره هوشمندند و با یک پیام خود را به شما و شما را به هر جا بخواهید می رسانند. اما این ماشین ها طبیعتا درکی از احساسات و امور اخلاقی ندارند و مشکلاتی هم به وجود آورده ‌اند.
یکی از این مشکلات در تصادف ها و انتخاب هایی که این ماشین ها برای عکس العمل در حوادث دارند،  بروز پیدا کرده و باعث اتفاقات دلخراشی شده.
حالا عده ای از مردم به مخالفان این نوع سیستم ماشینی تبدیل شده‌اند و کارهایی مختلفی در این باره می کنند، از برپایی و تظاهرات و راهپیمایی ها گرفته تا هک کردن سیستم این ماشین ها.
این بار کار این گروه مخالف به جایی رسیده که چند ماشین را انتخاب و ان ها را هک کرده‌اند و به مسافرانش گفته‌اند که تا ۲ ساعت و نیم دیگر در مقصدی مشخص کشته خواهند شد و تصاویر اون مسافرها در همه شبکه های اجتماعی  هم در حال پخش زنده است. حالا همه مردم و گروه قضاوت کننده در مورد تصادفات این ماشین ها، گروهی که از اعضایی محرمانه تشکیل شده، داستان این مسافران رو دنبال می کنند. هر بار با هر مسافر بیشتر و بیشتر اشنا می شویم و قضاوت هامون به چالش کشیده می شوند. انتخاب یک نفر از بین این مسافران برای زنده ماندن هم به گروه قضاوت کننده و رای مردم دنیا سپرده شده؛ انتخابی سخت، نفسگیر و حیاتی!
اخر کتاب هم انقدر داستان نفس گیر می شود که من نتوانستم کتاب رو زمین بگذارم و تا چشمانم همراهی کرد خواندم تا کتاب تمام شد.
          

            کتاب عجیبی بود ، همین و میتونم در وصفش بگم 
نه دلم میخواد ازش بد بگم 
نه ازش خوب بگم 
یجورایی ۵۰/۵۰ ام باهاش
بقیه اش اسپویل میشه میتونید نخونین 
اقا اینکه همیشه یه ویلن بکشن زنده بمونه یه جورایی دیگه تکراری شده 
از وسط کتابم هم حدس زدم نوح جود کار خودشونه 
خیلی واسه جنایی بودن کافی نیود 
هیجان داشت اگر اخرش ماشینا میترکیدن