معرفی کتاب جاده ی لس آنجلس اثر جان فانته مترجم محمدرضا شکاری کتابعمومیداستان جاده ی لس آنجلس جان فانته و 2 نفر دیگر 4.1 13 نفر | 6 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 1 خواندهام 19 خواهم خواند 13 ناشر افق شابک 9786003539365 تعداد صفحات 216 تاریخ انتشار 1400/6/10 توضیحات کتاب جاده ی لس آنجلس، نویسنده جان فانته. لیستهای مرتبط به جاده ی لس آنجلس امید ابد 1403/12/4 کم حجم ۲ 99 کتاب مدتی بود دنبال لیستی بودم از کتابای کم حجمی که بشه هرکدوم رو چند روزه تموم کرد، البته نه بخاطر اینکه هرچیزی بخونم و چوب خط پر کنم که ی چیزی خونده باشم، بلکه انقدر خوب باشن با که تا مدتی ادمو درگیر داستان و موضوعات متفاوت شون بکنن ، این لیست با وسواس انتخاب کردم و هرکدوم اکثرا حجمشون زیر ۳۰۰ صفحه اس و اکثرا بازخورد خوبی تو گودریدز از مخاطبا گرفتن و روان و گیرا روایت شدن 0 31 علی عقیلی نسب 1402/11/15 نوجوانان طغیانگر 6 کتاب هولدن کالفیلد جزو معروفترین نوجوانان ادبیات جهان است. چیزی که تعداد بسیاری را شیفته هولدن کرده است، طغیانگری او است. طغیانی که در آرتورو باندینی و فرنسی برادی، به خاطر وضعیت زمان و مکان و شرایط متفاوتشان بیشتر از هولدن است. هر چند که به اندازه هولدن روحیه مشترک با همه مردم جهان ندارند و بیشتر محدود به کشورهای خودشاناند، باز هم خواندن طغیانگری آن شخصیتها جذابیت بسیاری دارد. شخصیت محوری در ناتوردشت هولدن کالفیلد است، در شاگرد قصاب فرنسی برادیو دیگر کتابها آرتورو باندینی است. پ.ن: آرتورو باندینی در جادهی لس آنجلس هجده، در تا بهار صبر کن دوازده یا چهارده، در از غبار بپرس بیست و در رویاهای بانکرهیل بیست و یک ساله است 2 113 مصطفا جواهری 1402/1/4 کتابهایی که سال ۰۱، میهمانشان بودم! 71 کتاب تصمیم داشتم سال ۱۴۰۱، ۷۵ کتاب بخوانم. نشد. ۷۲ تا خواندم. تا ببینیم امسال چه میشود. 0 38 یادداشتها محبوبترین جدیدترین مصطفا جواهری 1401/2/16 mim.javaheri 0 5 علی عقیلی نسب 1402/11/7 بسم الله الرحمن الرحیم آرتورو باندینی، نوجوان ۱۸سالهای که چندین کار را امتحان میکند و تقریبا از همه آنها استعفا میدهد یا اخراج میشود. او در لس آنجلس، به همراه مادر و خواهرش زندگی میکند و داییای پولدار دارد که هوای خانوادهی آرتورو را دارد. آرتورو شیفته کتاب های فلسفی است. البته او آنها را نمیفهمد و به نظرش ملالآورند، ولی برای اینکه خودش را نابغه جلوه دهد این کتابها را میخواند. جادهی لس آنجلس در سال ۱۹۳۶ نوشته شده است. اولین کتابی است که فانته نوشته است، اما فانته برای انتشارش اقدامی نکرد و این کتاب بعد از مرگ او در میان دستنوشتههایش پیدا شد و در سال ۱۹۸۵ به چاپ رسید. جادهی لس آنجلس از جهت زمان داستان دومین کتاب مجموعه باندینی است. اما چنانچه در یادداشت تا بهار صبر کن باندینی گفتم، این کتابها با هم ارتباطی ندارند. مثلا آرتورو در تا بهار صبر کن با پدر، مادر و دو برادرش در شهر کوچکی در ایالت کلرادو زندگی میکنند ولی در جادهی لس آنجلس پدرش مرده است و با مادر و خواهرش ساکن لس آنجلس است. آرتورو در اینجا همان آرتوروی در تا بهار صبر کن است. همانقدر متنفر از مذهب و مذهبیها_که در این کتاب مادر و خواهرش نماینده آنها هستند_ همانقدر عاشق قدرت و همانقدر بیزار از داییاش که از نظر آرتورو آدم پولدار کودنی است. اما احساسات آرتورو آنقدر که در تا بهار صبر کن متغیر هستند، در اینجا تغییر چندانی ندارند و طبیعتا کمتر واقعیاند. با این حال وقتی احساسات طغیانگرانه و عاصیانه آرتورو با قلم فانته روایت میشوند، شاهد توصیفاتی فوقالعاده از ناامیدی بشر از تمدن هستیم. ناامیدیای که در آثار نیچه و چندین فیلسوف از فلاسفه غرب ظاهر شده و آرتورو به آنها باور دارد و صراحتا آنها را فریاد میزند. البته در برخی موارد و بدون نیاز به آنها برای تحقیر شخص مقابل آنها را میگوید. او حتی جهانبینی هیتلر را میستاید ولی سرانجام متوجه میشود که در این کتابها هیچ چیزی برای روح خستهاش وجود ندارد. او در نهایت به ادبیات رو میآورد و شروع به نوشتن داستان میکند. با توجه به اینکه باندینی شخصیت دوم فانته است، میتوان گفت جادهی لس آنجلس شروع دوره داستاننویسی فانته را روایت میکند. دورهای که همراه با شکستها و ناامیدیها از ضعف داستانهایش همراه است و باندینی را تا مرز سرخوردگی میبرد. با وجود اینکه کتاب جادهی لسآنجلس موضوع جذابتری را دنبال میکند، اما کتاب ضعیفتر از تا بهار صبر کن است. نمیدانم علت اینکه فانته این کتاب را منتشر نکرد چیست، ولی به عنوان اولین رمان به نظرم اصلا کتاب ضعیفی نیست و اتفاقا نشاندهنده نبوغ فانته است. نبوغی که در شخصیت باندینی نیز دو به چشم میخورد. ترجمه کتاب در دو_سه فصل اول گاهی به زبان معیار و گاهی به زبان محاورهای است و باعث ضعف ترجمه شده ولی در ادامه کاملا به زبان معیار ترجمه شده و اشکالات ترجمه اول کتاب دیگر به چشم نمیخورند 0 25 زینب محمدقلیزاد 1401/8/26 آرتورو باندینی دوست داشتنی نیست اما نمیشود پای درددلهایش ننشست یعنی قلم نویسنده اجازهی این کار را نمیدهد. جملات غالبا کوتاه، روان و ریتم مناسب مانع از این است که بعد از شروع کردن کتاب آن را نیمه رها کنید. من ولی میخواهم آرتورو باندینی را نه به چشم یک نوجوان در رویای نویسندگی که به چشم تمدن غرب در آستانهی جوانیاش نگاه کنم. نوجوانی که خود را بالاتر از همه میبیند، درکی از آدمها ندارد و شاکیست که چرا کسی او را درک نمیکند، فحش حتی کادوپیچ شده رفتار غالب اوست. به زن توهین میکند اما موضوعی هم غیر از آن برای عرضه ندارد. در نهایت هم راهحلی جز فاصله گرفتن ندارد. ارزش خواندن دارد. 0 11 яσвεят 1403/11/18 در جلد دوم آرتورو باندینی نوجوان رو داریم که داره با چالش و مشکلات نوجوانی سر میکنه و در راه نویسنده شدن تلاش میکنه نکته ای که وجود داره اینه این جلد به نظرم به قدری سخت مترجم دست و پنجه نرم میکرده با متن چون واقعا خیلی یه جاهایی صریح و بی پرده رفتارات نوجوانان آمریکایی رو نشون میداد که هنوزم یجورایی واسه ما قفله :) 0 3 Maryam 1403/8/28 جوری که باندینی برای کتابهاش عنوان انتخاب میکرد من رو یاد انتخاب موضوع پایاننامه خودم انداخت=)) 0 5 dream.m 3 روز پیش بعضی کتابها مثل سیلی اند؛ سنگین، تیز و غیرمنتظره؛ که تا مدتها داغشان روی روح و روان آدم میماند. و بعضی دیگر شبیه یک سفر دور و دراز به اعماق جان آدم هستند؛ سفری که آغازش مشخص است اما پایانش هرگز. «جاده لس آنجلس» جان فانته، اما کتابی است که هردو تاثیر را هم زمان دارد. یکی از همان سفرهاست؛ سفری که با خشم، آرزو، نفرت و امید گره خورده است. چیزی فراتر از داستان یک جوان سرکش؛ سفری عمیق به درون انسانی که میان تروماهای گذشته، غرور، و بیرحمی دستوپا میزند، رنج میکشد؛ حتی وقتی خودش هم نمیداند چقدر زخمی و تنهاست. فانته در قالب زندگی آرتورو باندینی، با تیزبینی و شجاعتی بیرحمانه، تروماهای انسانی را کالبدشکافی میکند و از انسانی میگوید که درونش پر از زخمهایی است که هرگز التیام نمییابند. "جاده لس آنجلس" اولین رمان "جان فانته" بود که در سال ۱۹۳۳ با دریافت پیش پرداخت ۴۵۰ دلاری خلق شد؛ و به این شکل بود فانته یک آلتر ایگوی جاودانی را در باندینی نهادینه کرد. اما متأسفانه این کتاب توسط ناشرانش به دلیل القای "هیجان بیش از حد" رد و فراموش شد تا اینکه در سال ۱۹۸۳، "جویس فانته"، همسر جان، که اخیراً بیوه شده بود، این شاهکار گمشده شوهرش را کشف کرد و به انتشارات گنجشک سیاه _که اتفاقاً آثار "چارلز بوکوفسکی" را نیز منتشر میکند_ سپرد. "جاده لس آنجلس" اساساً دوران نوجوانی کاراکتر اصلی رمان های فانته، آرتورو باندینی، و دوران نوجوانی خودِ نویسنده را به شکلی اغراق شده روایت می کند. اما برخلاف دیگر رمانهای باندینی ( تا بهار صبر کن باندینی، از غبار بپرس، و رویاهایی از بانکر هیل)، فانته شخصیت پدرش را از آن حذف کرده و اقتدار را در دست گرفته است. ..................... "آرتورو باندینی، مردی که از سایهاش میگریزد" رمان به همین سادگی آغاز می شود: «من در بندر لس آنجلس شغلهای زیادی داشتم، چون خانواده مان فقیر بود و پدرم مرده بود.» آرتورو باندینی، پسر مهاجری ایتالیایی در آمریکای خشن و بیرحم، بیش از آن که یک شخصیت داستانی باشد، نمادی از انسانی است که میخواهد در جهانی که برایش جایی قائل نیست، دیده شود. او با رفتارهای تند، زبان تلخ و نگاه تحقیرآمیزش، زخمهایش را پنهان میکند؛ زخمهایی که ریشه در کودکی، فقر و تحقیر اجتماعیاش دارند. او از همان ابتدا میداند که در دنیایی زندگی میکند که برای آدمهای ضعیف هیچ ترحمی قائل نیست. همین آگاهی است که از او نوجوانی تلخ، بیرحم و سرسخت میسازد. او تصور میکند تنها راه زندهماندن در این دنیای سرد، بیاحساسی و تسلط بر دیگران است. اما فانته زیر این ظاهر مغرور و گاهی نفرتانگیز، پسری زخمخورده را نشان میدهد که از شکست و تنهایی میترسد؛ نوجوانی که برای پذیرفتهشدن، در جنگی دائمی با خود و جهان است. در اوایل رمان، دلیل اصلی مشاغل متعدد و پراکنده باندینی روشن میشود: ایگوی متورم که نتیجه خواندن و حفظ کرد بیش از حد نیچه است. و سرانجام، ناتوانی او در ماندن برسر یک شغل، او را به استخدام در یک کارخانه کنسروسازی در بندر، یک محل کار پر از مهاجر، سوق میدهد. تمایلات جنسی نوجوانانه، تخیل بیش از حد فعال و نژادپرستی پنهان، به سرعت خودشان را در داستان نشان میدهند. قدرت قلم فانته در توانایی او در آشکار ساختن انگیزه های درونی ذهن آرتورو است. او یک نوجوان خشمگین و هیستریک است، و فانته،با صداقتی مبهوت کننده، هیچ عذر و بهانه ای برای آنچه که ممکن است تعصب و نفرت خودش را در آن مرحله خاص از زندگی اش نشان دهد، نمی آورد. ............. یکی از بخشهای عمیق و تراژیک داستان، ماجرای کارخانه کنسروسازی است؛ جایی که کارگران مهاجر با دستمزد ناچیز و شرایط سخت، مثل ماشینهای بیروح کار میکنند. کارگران؛ تصویری از آیندهای اند که آرتورو از آن میگریزد. او آنها را با نگاهی پر از تحقیر و نفرت مینگرد، اما در واقع با هر نگاهش، خودش را میبیند؛ سرنوشتی که از آن وحشت دارد. آرتورو میداند اگر موفق نشود، اگر در رؤیای نویسندگی و شکستن دیوارهای فقر شکست بخورد، سرنوشتش چیزی جز گرفتار شدن در همان ماشینآلات سرد و بیروح، بوی گند ماهی درحال فساد و سیلی سوز سرما نخواهد بود. همین ترس است که او را به انسانی بیرحمتر و خشنتر تبدیل میکند. فانته با ظرافتی بیمانند، نشان میدهد که نفرت آرتورو از این کارگران، در حقیقت نفرت او از آیندهای است که میخواهد از آن فرار کند، اما همیشه سایهاش را بر سر خود حس میکند. ............... در دنیای آرتورو، خانواده نه پناهگاهی آرامشبخش، بلکه منبعی از درد و سرخوردگی است. خانواده برای او جایی است که زخم ها از آنجا شروع میشوند. رابطه آرتورو با مادرش، سرشار از تضاد و کشمکش است. او از اینکه مادرش تمام زندگیاش را به کار و تلاش بیپایان برای زندهماندن سپری کرده، عصبانی ست، اما همزمان او را میپرستد و از ناتوانیاش در بهتر کردن زندگی او احساس گناه میکند. خواهر آرتورو در این میان، تجسم همه چیزهایی است که آرتورو نمیتواند باشد؛ انسانی قانع، مقاوم و تسلیمناپذیر در برابر سختیها. او بدون هیچ اعتراضی، فقر و مشقت زندگی را پذیرفته و همین تسلیمشدگی، آرتورو را به خشم میآورد. او خواهرش را همزمان تحقیر میکند و به او حسادت میورزد. شاید به این دلیل که او در برابر سختیها سر خم نمیکند، در حالی که آرتورو همیشه در جنگی بیپایان با جهان دستوپنجه نرم میکند. ........... در تاریکترین لحظات زندگی آرتورو، نوشتن برای او به چیزی فراتر از یک شغل یا سرگرمی تبدیل میشود. نوشتن تنها راه او برای اثبات وجودش است؛ برای این که به خودش و جهان بگوید که هنوز زنده است، که هنوز میجنگد. نوشتن برای آرتورو جستجوی بیپایان جاودانگی است. آرتورو در خلوت خود، وقتی کسی او را نمیبیند، کلمات را با جان و دلش مینویسد؛ با تمام خشم، عشق، امید و نفرتش. در لحظات نوشتن، او همان انسانی میشود که همیشه آرزو داشت باشد؛ کسی که دنیا نمیتواند او را نادیده بگیرد. اما این رؤیا نیز همچون سایر آرزوهایش، همیشه در سایهی تردیدها و ناکامیهایش رنگ میبازد. ............... "جاده لس آنجلس" برای من یک داستان نبود؛ بلکه آیینهای بود که زندگی را با تمام زخمهایش در برابر چشمانم قرار داد. فانته با نثری بیپروا و صادقانه، نشان میدهد که زندگی برای بسیاری از ما چیزی جز یک راه سنگلاخ بیپایان نیست؛ جادهای که در مسیر گذر از آن باید با امیدهای بیثمر، تروماهای سرکوبشده و آرزوهای دور و دستنیافتنی دستوپنجه نرم کنیم. اما فانته، با تمام تلخیها و شکستهایی که به تصویر میکشد، پیامی عمیقتر را نیز برای ما دارد: این که حتی در میان ناامیدی، در میان زخمها و شکستها، امیدی پنهان وجود دارد؛ امیدی که در خودِ جستجو، در خودِ ادامه دادن نهفته است. آرتورو شاید هیچوقت به جایی که میخواهد نرسد، شاید همیشه در جاده تاریک و بیپایان زندگیاش سرگردان بماند، اما همین که هنوز میخواهد، هنوز تلاش میکند، او را زنده نگه میدارد. فانته به ما یادآوری میکند که انسان، حتی در میان شکستهای پیدرپی، بهخاطر همین خواستن، همین جستجوی بیپایان، ارزشمند است. این راه، این رفتن، این سفر، برای آرتورو هیچوقت تمام نمیشود. شاید برای هیچکدام از ما هم تمام نشود... اما مهم این است که هنوز میخواهیم، هنوز میجنگیم، و هنوز زندهایم. ............... اگرچه کتاب "جاده لس آنجلس" دومین جلد از چهارگانه باندینی است، اما هر کتاب از حماسه آرتورو باندینی را می توان به تنهایی نیز خواند - به هر حال بسیاری از جزئیات زندگی باندینی در کتابها با هم مطابقت ندارند؛ مثلا در این کتاب خبری از برادرهای کوچکتر آرتورو که در جلد اول حضور داشتند، نیست. اما اگر میخواهید فانته را با معروفترین و تأثیرگذارترین آثارش شروع کنید، "از غبار بپرس" احتمالا بهترین گزینه باشد (این رمان در سال ۲۰۰۶ با بازی کالین فارل و سلما هایک تبدیل به یک فیلم بلند سینمایی شد). در غیر این صورت، فانته را از هر جایی شروع کنید عالی ست. ....... در پایان، از همخوان خفنم، علی عزیز تشکر میکنم که پایه بود و با سرعت بالا ، موشگافی و استمرار ستودنی توی خوندن کتاب، تجربه یک همخوانی لذت بخش رو فراهم کرد. قطعا خوندن این مجموعه توی سال ۲۰۲۴ بهترین تجربه کتابی من میشه چون فانته خدای من هم هست! 0 0