معرفی کتاب تپه جاویدی و راز اشلو اثر اکبر صحرایی

تپه جاویدی و راز اشلو

تپه جاویدی و راز اشلو

4.3
19 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

57

خواهم خواند

14

شابک
9786006123004
تعداد صفحات
480
تاریخ انتشار
1397/11/24

توضیحات

کتاب تپه جاویدی و راز اشلو، نویسنده اکبر صحرایی.

لیست‌های مرتبط به تپه جاویدی و راز اشلو

یادداشت‌ها

          سلام بر روح استوره شجاعت و توکل شهید مرتضی جاویدی معروف به اشلو

کتاب روان و جذابه، شبیه یه رمان هست که 133 قطعه داره و راوی هر قطعه یکی از افرادی هست که با شهید ارتباط داشته ولی با اینکه کتاب از 133 خاطره تشکیل شده ولی یکپارچگی خودش رو حفظ کرده و هر خاطره ادامه داستان رو داره میگه ولی از زبون و دید یه فرد دیگه

عیب کتاب این بود که وقتی هر قسمت رو می خونی برات معماست که الان راوی این قسمت کیه و از داخل متن باید می فهمیدی، مثلا داخل متن یه نفر که با راوی صحبت میکنه در خلال صحبت اسم کامل راوی رو میگه مثلا میگه جلیل اسلامی بیا اینجا و اونموقع متوجه میشی راوی این قسمت جلیل اسلامیه!!!
بنظرم بهتر بود اول هر قسمت اسم و پست و ارتباط راوی با شهید گفته میشد اگه اشتباه نکنم مانند کتاب  « برای زین اَب»

یکی دیگه از عیب های کتاب تعدد بسیار زیاد اسامی  هست که البته خیلی هم اذیت کننده نبود

در کل کتاب خوبی بود و انسان از شخصیت این شهید واقعا شگفت زده میشه در عین سادگی مانند یک آدم معمولی ولی در اوج شجاعت و توکل
        

3

          للباقی

در این روزهای کرونایی، نیاز به کتاب های حال خوب کن داریم. بدون تعارف، کتاب های دفاع مقدس خودمان خیلی در این زمینه جلو هستند. قهرمانان واقعی و نه تخیلی با رشادت ها و حماسه هایی که تحقق بخش وعده های الهی هستند. 
یکی از این کتاب ها "تپه جاویدی و راز اشلو" ست؛ سرگذشت شهید مرتضی جاویدی فرمانده گردان فجر این بسیجی مخلص خدا از روستای جلیان فسا تا شلمچه؛ و شرح ماجرای تپه برد زرد در عملیات والفجر 2 و استقامت مومنانه و تاریخی او و معدود یارانش که چهار شب و پنج روز در محاصره کامل قرار می گیرند اما به قولی که به فرمانده تیپ 33 المهدی(عج) سردار جعفر اسدی می دهد پایبند می ماند و نمی گذارد ماجرای تنگه احد تکرار شود. تنها شهیدی که امام بر پیشانیش بوسه می زند. 
هنگام مطالعه این کتاب با خودم فکر می کردم چه قدر اینان مومن و متوکل بوده اند؛ اگر چون منی آن جا بودم شاید همان لحظه های اول از پا درمی آمدم.
به قول سیدمرتضا: 
{دوربین به هر كجا كه رو مي‌كند، بچه‌ها مي‌گریزند. اگر كسی هم اقبال مي‌كند، مي‌خواهد پیام استقامت خویش را ابلاغ كند. آنها مي‌دانند كه نفس، حجاب آنهاست و برای رسیدن به مقام قرب، تنها از خود گذشتن كافی است. اگرچه تنها از خود گذشتن كافی باشد، اما این نه در توان هر تازه‌رسیده‌ای است. و عجبا، باید باور كرد كه در سراسر جهان، تنها این خیل وفادارانند كه قدرت از خود گذشتگی دارند. نام و نشان سنگیني‌هایی است كه سالكین طریق خدا از آن دو مي‌گریزند و مرتضی بالاخره هم در برابر سماجت دوربین تسلیم نشد. 
آخرین بار شهید مرتضی جاویدی را در كنار دریاچه‌ی پرورش ماهی ملاقات كردیم. دو سه ساعت بیش‌تر نبود كه این خط به تسخیر رزمندگان اسلام درآمده بود و برای تثبیت كامل آن هنوز بچه‌ها به‌شدت با نیروهای زرهی دشمن درگیر بودند. مرتضی كه خیال داشت گردان خود را پیش ببرد و راه گریزی هم از نگاه دوربین نیافته بود، به‌ناچار سعی كرد با همان نگاهی كه همواره گویی به فراتر از نهایت‌ها مي‌نگریست، در چشم دوربین نگاه كند و با عجله به سؤ‌الات ما پاسخ گوید. بعد هم باشتاب در حالی كه یك موشك آرپي‌جی به دست داشت روانه شد. مرتضی را در جبهه با نام «اشلو» مي‌شناختند. و اگر درست بیندیشیم، تقدیر آینده‌ی جهان نه در كف نام‌آوران دنیای تیره‌ی سیاست، بلكه در كف دلاوران گمنامی چون مرتضی جاویدی و طمراس چگینی است كه فارغ از نام و نشان دست‌اندركار تغییر عالم هستند.}

للحق
        

0