معرفی کتاب گاواربان اثر محمود دولت آبادی

گاواربان

گاواربان

3.7
11 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

23

خواهم خواند

6

شابک
9789643512088
تعداد صفحات
72
تاریخ انتشار
1395/4/15

توضیحات

کتاب گاواربان، نویسنده محمود دولت آبادی.

لیست‌های مرتبط به گاواربان

یادداشت‌ها

          گاوارِبان
نویسنده: محمود دولت آبادی
چاپ اول: ۱۳۸۳
انتشارات: نگاه
تعداد صفحات: ۷۱

📚📚📚📚📚📚📚📚

« گفت که غصه اش را نخورد، چون که آدم اگر پیش از بلا شروع به غصه خوردن کند، بلا زودتر او را از پا می اندازد. و گفت که تا برف نیامده آدم پارو بر نمی دارد و بالای بام نمی رود.»

« وقتی که یک آدم کارآمد از خانه دور می شود مثل این است که در تنهٔ مردی، مهرهٔ پشتش شکسته باشد. دیگر نه می تواند خوب کار کند، نه خوب راه برود، نه خوب بخندد و نه خوب نفس بکشد؛ حتی نمی تواند که خوب بگرید. فقط پوست صورتش جمع می شود، چروکهای پیشانی و کنار چشمها و بیخ بینی اش گودتر می شود، و در ته چشمهایش غمی دایمی گلوله می شود و می ماند، و آن مرد، با چشمهای مات خودش کاهیدن همهٔ زندگانی اش را نگاه می کند تا تمام شود.»

«گاوارِبان» رمانی ست از محمود دولت آبادی که در سال ۱۳۴۸ برای نخستین بار چاپ و منتشر شد.
عده ای نظامی برای بردن جوانان به اجباری وارد روستا می شوند.
« قنبرعلی» پسر «عمو قربانعلی» گاواربان که پیشتر از اجباری فرار کرده، این بار هم با شنیدن خبر آمدن نظامی ها و اعلام آن به جوانان روستا، خود نیز در جایی پنهان می شود. 
جوانان روستا که می بایست بعد از پدران خود روی زمین کار کنند پنهان می شوند و در نتیجهٔ آن گروهبان با خشونت با اهالی روستا برخورد می کند. زمانی که قنبرعلی توسط نامزدش «صفورا» متوجه شرایط پدرش می شود، به جدال نظامیان می رود و این بار دستگیر می شود و ....

قنبرعلی اما شهامت جدال با نظامیان را دارد.... « من که چوب بر می دارم!»

آثار دولت آبادی را نمی توان خواند و دوستشان نداشت.....فضاهای روستایی و نوشتن از فقر مردم و جدال با حاکمان از برجستگی های آثار اوست.

پیشتر  #جای_خالی_سلوچ، #سایه_ها_و_گلدسته_ها و #بیابانی_و_هجرت را از وی خوانده ام.

#رمان_گاواربان #گاواره_بان #گاواربان_دولت_آبادی #گاواره_بان_محمود_دولت_آبادی 
#داستان_ایرانی #رمان_اجتماعی
#محموددولتابادی #محموددولت_آبادی
        

1

          واژهٔ "گاواره‌بان" به معنای گاوچران یا شبان است. این داستان بلند در سال ۱۳۴۸ نوشته شده و مضمون مبارزه با ظلم و عشق دارد.
در وهلهٔ نخست، زبان داستانی و نثر گیرای نویسنده مخاطب را جذب اثر می‌کند و او را به یاد قلم احمد محمود می‌اندازد. به فراخور محیطِ روستا از واژه‌های محلی استفاده شده که به دیالوگ‌ها لحن می‌دهد، اما این مسئله مشکلی در فهم داستان ایجاد نمی‌کند.
توصیفات خوبِ دولت‌آبادی به فضاسازی کمک کرده و باعث شده تا خواننده به‌راحتی محیط را در ذهن ترسیم کند.

🔺 ادامهٔ یادداشت داستان را لو می‌دهد:
سیدِ عاشق خبر می‌آورد که نظامی‌ها در راه قلعه هستند تا جوانانی را که در برابر اجباری یا سربازی مقاومت و فرار می‌کنند، دستگیر کنند. قنبرعلی که قبلاً از اجباری گریخته، با جار زدن در دِه همه را مطلع می‌کند و به مقابله با ظلم برمی‌خیزد. او که کشتی‌گیر ماهری است و به صفورا علاقه‌مند است، تسلیم دوراهی می‌شود. بااینکه مدتی شخصیت به حاشیه می‌رود و نور روی صفورا می‌افتد، درنهایت این قنبرعلی است که به‌عنوان قهرمان ظاهر می‌شود و دربرابر قدرت می‌ایستد.
کتاب شروع قدرتمند و پرداخت خوبی دارد اما بعد از دستگیری قنبرعلی، داستان افت می‌کند. قنبرعلی به‌راحتی تسلیم می‌شود، گرچه چاره‌ای برایش نمانده و در دوراهی تسلیم و نجات پدر قرار دارد. قنبرعلی که در ابتدا شخصیتی شجاع و امیدوار معرفی می‌شود، گویی پا پس می‌کشد؛ در بخشی از کتاب آمده:
"وقتی که یک آدمِ کارآمد از خانه دور می‌شود، مثل این است که در تنهٔ مردی، مهرهٔ پشتش شکسته باشد. دیگر نه می‌تواند خوب کار کند، نه خوب راه برود، نه خوب بخندد و نه خوب نفس بکشد؛ حتی نمی‌تواند خوب بگرید. فقط پوست صورتش جمع می‌شود، چروک‌های پیشانی و کنار چشم‌ها و بیخ بینی‌اش گودتر می‌شود و در ته چشم‌هایش غمی دائمی گلوله می‌شود و می‌ماند."
        

8