یادداشت منصوره جعفریان

                گاوارِبان
نویسنده: محمود دولت آبادی
چاپ اول: ۱۳۸۳
انتشارات: نگاه
تعداد صفحات: ۷۱

📚📚📚📚📚📚📚📚

« گفت که غصه اش را نخورد، چون که آدم اگر پیش از بلا شروع به غصه خوردن کند، بلا زودتر او را از پا می اندازد. و گفت که تا برف نیامده آدم پارو بر نمی دارد و بالای بام نمی رود.»

« وقتی که یک آدم کارآمد از خانه دور می شود مثل این است که در تنهٔ مردی، مهرهٔ پشتش شکسته باشد. دیگر نه می تواند خوب کار کند، نه خوب راه برود، نه خوب بخندد و نه خوب نفس بکشد؛ حتی نمی تواند که خوب بگرید. فقط پوست صورتش جمع می شود، چروکهای پیشانی و کنار چشمها و بیخ بینی اش گودتر می شود، و در ته چشمهایش غمی دایمی گلوله می شود و می ماند، و آن مرد، با چشمهای مات خودش کاهیدن همهٔ زندگانی اش را نگاه می کند تا تمام شود.»

«گاوارِبان» رمانی ست از محمود دولت آبادی که در سال ۱۳۴۸ برای نخستین بار چاپ و منتشر شد.
عده ای نظامی برای بردن جوانان به اجباری وارد روستا می شوند.
« قنبرعلی» پسر «عمو قربانعلی» گاواربان که پیشتر از اجباری فرار کرده، این بار هم با شنیدن خبر آمدن نظامی ها و اعلام آن به جوانان روستا، خود نیز در جایی پنهان می شود. 
جوانان روستا که می بایست بعد از پدران خود روی زمین کار کنند پنهان می شوند و در نتیجهٔ آن گروهبان با خشونت با اهالی روستا برخورد می کند. زمانی که قنبرعلی توسط نامزدش «صفورا» متوجه شرایط پدرش می شود، به جدال نظامیان می رود و این بار دستگیر می شود و ....

قنبرعلی اما شهامت جدال با نظامیان را دارد.... « من که چوب بر می دارم!»

آثار دولت آبادی را نمی توان خواند و دوستشان نداشت.....فضاهای روستایی و نوشتن از فقر مردم و جدال با حاکمان از برجستگی های آثار اوست.

پیشتر  #جای_خالی_سلوچ، #سایه_ها_و_گلدسته_ها و #بیابانی_و_هجرت را از وی خوانده ام.

#رمان_گاواربان #گاواره_بان #گاواربان_دولت_آبادی #گاواره_بان_محمود_دولت_آبادی 
#داستان_ایرانی #رمان_اجتماعی
#محموددولتابادی #محموددولت_آبادی
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.