More like 4.5/5

Such a unique idea. I absolutely loved it, not the first half, because it was really slow-paced but after that, when Caraval truly began, everything was so great.

I loved the fact that I doubted whatever happened. You really couldn't tell reality from illusion. And even when you thought you know, YOU WERE SO DAMN WRONG.

Favorite character is Julian, he was such a sweetheart guy. BUT DON'T BELIEVE ANYTHING BECAUSE IT'S CARAVAL. Legend, on the other hand, stayed mysterious throughout the whole book, which I think is very cool. The love Scar and Tella had for each other was just so great and I could feel how true it was, they were ready to die for each other.

THIS BOOK IS A MUST-READ.
        

          It was such a cliche fantasy...and yet an interesting one.
The ending and the rapid pace of the story were a bit disappointing for me, but I guess that is because I should've read this book when I was actually a young adult!
        

          دلیل اینکه من این کتاب رو شروع کردم بخاطر این بود که میخواستم once upon a broken heart رو بخونم ولی دوست داشتم لااقل قبلش همه اطلاعات لازم رو راجب این دنیا داشته باشم
پس موقعی که شروع کردم زیاد شوق و ذوقی نداشتم و خیلی جذبم نکرد و ناگفته نماند که با زاویه سوم  شخص هم چندان راحت نبودم و برای مدت طولانی کنار گذاشتمش 
اما وقتی خودمو مجبور کردم ادامه بدم ... :))))))))))
        

          It was such a cliche fantasy...and yet an interesting one.
The ending and the rapid pace of the story were a bit disappointing for me, but I guess that is because I should've read this book when I was actually a young adult!
        

          I'm not entirely sure how to rate it 
Among all the books I've read, it's definitely more than a 4 star for me, but among the fantasies, it's 3/5, I guess. I absolutely enjoyed every single page of it, and it had everything I wanted, but somehow, knowing that whoever dies is not actually dead (because it's one of those happy ending kinds of commercial fiction) made me not being able to pour all my emotions for them and actually be sad for them. It's like I just knew that the author wouldn't actually kill them, and I hated that it proved me right! 
One of my fav things was Julian calling Scarlett as Crimson. Every time, it gives me a shiver.
        

          اولین تجربه فانتزی عاشقانه خوندنم بود و خوشحالم از انتخابم بخاطر جهان سازی جذابش، کارکتر های ملموس، خط داستانی تنش زا و هپی اندینگ! ترجمه عالی و بدون سانسورش ♡

واقعا تلا رو میخواستم تیکه و پاره کنم خیلی دنیا رو به یه ورش گرفته!
از اون طرف  اسکارلت هم منتظره همه نازش رو بکشن
        

          داستان واقعا جذاب بود اما پلات میتونست خیلی قوی تر از اینی باشه که نوشته شده بود.
بعضی از شخصیت ها تا حد زیادی غیر قابل پیش بینی بودن، اما داستان یه جاهایی میتونست حدس زده بشه.
قلم نویسنده خیلی خیلی ساده بود و به جرئت میتونم بگم از تمام کتاب های انگلیسی ای که خوندم، استفنی گاربر ساده ترین سبک نوشتاری و داره. 
جادو یک المان پررنگ توی داستان بود ولی متاسفانه اونجور که باید ازش استفاده نشده بود. در واقع ایده ی کتاب پتانسیل خیلی بالایی داشت ولی نویسنده از تمامش استفاده نکرده. اگر استفاده کرده بود شاید مثل ارباب  حلقه ها یا هری پاتر فوق العاده معروف و پر امتیاز میشد.
البته این نظر فقط برای کتاب اوله، و باید ببینم کتاب های بعدی چطور از آب در میان!

در کل ولی ارزش خوندن داره چون خیلی جذاب نوشته شده و موقع خوندنش دلتون نمی خواد کتاب و زمین بزارید. 
        

          4.80 امتیاز واقعی

این داستان با رمز و راز هایی که داره و اینکه سعی داره از این رازهاش، مفهومی رو به ما برسونه جدا کتاب قابل تاملی بود :) 
فضاسازی کار محشر بود منم منتظر بلیط به کاراوال میمونم فقط آدرس لجند رو ندارم براش نامه بنویسم هر کی داده برای منم بفرسته :(
از شخصیت های مجموعه محبوب اولم لجند کاراوال عزیزمون هستش که حدسیات من برای اینکه این آدم مرموز چه کسی هست کل داستان من رو پیش برد و البته حدسم داره درست درمیاد D:
و اما اسکارلت که شباهت عجیبی به الان من داره اما کل داستان احساس میکردم من رو مجبور کردن این شخصیت رو حتی در فضای فانتزی کنم و همش احساس میکردم رکب خوردم چون دلم میخواست جای تلا میبودم فقط احساس میکنم واقعا اسکارلت رکب خورده که به جای تلا با اسطوره داستان همنشین نشده آنوقت افتاده با جولیان :/ 
عمیقا از کل داستان لذت بردم اما  پایانش... بد نبود اما کم داشت میتونست خفن تر باشه(یکی از علت های کم شدن ستاره)
داستان رومنس جولیان و اسکارلت خیلییی کم بود و یه جاهایی غیرمنطقی و تند پیشرفت و به خاطر همین آنچنان حس خاصی به این زوج ندارم (یکی از علت های دیگر کم کردن ستاره)
و مشتاق داستان تلام ؛)
        

          *این یادداشت داستان را فاش نخواهد کرد، ولی دید ای کلی نسبت به فضای داستان و نحوه نوشتارش می‌دهد.*


شگفت انگیز، تنها کلمه ایست که میتوان برای توصیف این کتاب به کار برد. ابتدای داستان با روندی عادی و طبیعی پیش میرود و تنها هدف آن، روشن کردن شرایط زندگی اسکارلت قبل از بازی برای خواننده است؛ شرایط سختی که او درش بوده است، گاهی مقاومت کردن ها و گاهی ناتوان بودنش برای سرپیچی. 
 نویسنده بعد از ورود خواننده به دنیای او، با مهارت داستان را  به سمت سحرآمیز بودنش میبرد و با بازی های ذهنی و پیچیدگی هایش مواجه می‌کند. 
خلاقیت چشم گیری که نویسنده به کار برده است در سوم شخص نوشتن این داستان است. با این کار او موفق شد نه تنها داستان را جذاب تر و رازآلود تر کند، بلکه کاری کند که شما به عنوان خواننده هم، مجبور شوید به طور ناخودآگاه وارد بازی شوید. شما نیز همانند اسکارلت، نخواهید دانست که به چه شخصی باید اعتماد کرد و چه کسی را دشمن دانست، و دقیقا زمانی که فکر میکنید خط داستان را حدس زده اید یا فردی را درست شناخته اید، نویسنده به شما ثابت میکند مرتکب چه اشتباهی شده اید...
این کتاب فوق العاده، دنیایی از تخیل خالص و جادویی تمام نشدنیست که هرچه بیشتر در داستان وارد شوید، تنها بیشتر این موارد را حس میکنید. اما قبل از هرچیزی به خاطر داشته باشید، هر آنچه میبینید و تجربه خواهید کرد، بازی ای بیش نیست...