سفیر شهر آدم نباتی ها

سفیر شهر آدم نباتی ها

سفیر شهر آدم نباتی ها

ضحی کاظمی و 3 نفر دیگر
4.0
28 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

54

خواهم خواند

7

نمی دانم جورابم را چه کار کنم، اگر دور بیندازم روبات زباله دان ??? متوجه می شود و گزارش می دهد. اگر قاطی لباس های کثیف بیندازم، باز هم روبات لباسشویی ??? گزارش مورد مشکوک می دهد، بهتر است خودم با دست بشویم. تا حالا چیزی را با دست نشسته ام. می روم سمت دستشویی که جوراب را بشویم که صدای در اتاق را می شنوم، یک نفر در می زند، قلبم تند تند می زند. جوراب کثیف را توی یقه ی پیراهنم مخفی می کنم. یعنی کسی فهمیده؟ به این زودی گیر افتادیم؟ عرق از گوشه ی پیشانی ام قل می خورد روی گونه هام. چه حیف! یعنی نقشه مان به این زودی لو رفت؟ دیگر نمی توانم شهر آدم نباتی ها را ببینم؟ صدای در زدن شدیدتر می شود.

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

یادداشت‌های مرتبط به سفیر شهر آدم نباتی ها

فاطمه هاشمی

4 روز پیش

          رمان روانی بود. از آنهایی نبود که دلت نخواهد سراغش بروی و از سر ناچاری فقط بخوانی که تمام شود. 
فضای داستان برایم جالب بود، تصور اینکه بشر در آینده چگونه زندگی خواهد کرد هیجان انگیز است. اینکه یک روزی همین وسایلی که ما در حال حاضر از آنها استفاده می‌کنیم را در موزه بگذارند و بگویند:" یعنی واقعا از این چیزها استفاده می‌کردند؟ چقدر نوشتن با این وسیله سخت است! چطوری با این خودکارها می‌توانستند بنویسند؟" یا مثلا گوشی های ما را از توی یک گودال حفر کنند و بگذارند توی موزه ها خیلی بامزه است.
خلاصه که فضای داستان را دوست داشتم و برایم انگیزه ایجاد می‌کرد که ادامه اش را بخوانم اما وقتی به جایی رسیدم که در آینده باید و نباید های زندگی مرزهایشان تغییر کرده، خیلی برایم خوشایند نبود و شاید اگر نویسنده ایرانی نبود این موضوع  قابل پذیرش تر می‌شد.
در کل اگر شما هم به تفکر در مورد آينده های دور و تغییراتی که ممکن است در بشر و نوع زندگی اش اتفاق بیفتد علاقه دارید این کتاب را بهتان پیشنهاد می‌کنم.
        

0