معرفی کتاب برادر روحی (در شب، هر خونی سیاه است) اثر داوید دیوپ مترجم بهنود فرازمند

برادر روحی (در شب، هر خونی سیاه است)

برادر روحی (در شب، هر خونی سیاه است)

داوید دیوپ و 2 نفر دیگر
3.6
7 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

2

ناشر
ایهام
شابک
9786227552997
تعداد صفحات
128
تاریخ انتشار
1401/1/2

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        خیلیها فکر میکنند ماجرا از هنگامی شروع شد که گاوریلو پرنسیپ صرب در آن خیابان خاکی سارایوو و درست روبروی آن کلاهفروشی مشهور، دست به ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند زد، درحالیکه خیلی پیشتر از آن، فرانتس یوزف اول، امپراتور پیر و خرفت اطریش – مجارستان، نیکلای دوم، امپراتور جنزده و خرافاتی روسیه و جورج پنجم، پسرخالهی آلت دست سیاسیون لژهای لندناش، ویلهلم دوم بدطینت بددهن آلمانی و ... همگی تصمیمشان را برای جنگ بزرگ گرفته بودند و قرار بر این بود که بیش از ده میلون نفر را در طول چهار سال بکشند که کشتند! در این میان زندگانی هم به جا ماندند که از مرگ برخاسته بودند و مردهتر از مردگان بودند. پدربزرگ دیوید دیوپ یکی از کسانی بود که در جنگ دوم حضور داشت و نویسندهی کتاب شب، همهی خونها سیاهاند، هرآنچه از تجربهی پدربزرگش در جنگ دوم میدانست را به ماجراهای سنگالیهای حاضر در جنگ اول پیوند داد. دیوید دیوپ، برندهی جایزهی بوکر و گنگور، از سالها سکوت پدربزرگ کهنسال حاضر در جنگ دوم روایتی بیرون میکشد در اتصال با یکی از آن 135 هزار سنگالی که در ارتش فرانسه در جنگ اول جنگیده بودند. این رمان درخشان که در فرانسه به «برادر روحی» مشهور است و در ترجمهی انگلیسی به «شب، همهی خونها سیاهاند»، حکایت سربازیست که پس از مرگ رفیق دیرینش به چنان جنونی دچار میشود که سبعانهترین خصایص انسانی در او بیدار شده و نفرت از هرآنچه میتواند دشمن باشد در او تا سرحداتش شعله میکشد. شب، همهی خونها سیاهاند، به آوار جنونی نظر دارد که از مرزهای کنترل آدمی بیروناند و او نمیداند که برابر اخلاق، نجات مام میهن، افسانهای بیش نیست و شاید هیچوقت هم این را نداند!
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به برادر روحی (در شب، هر خونی سیاه است)

لیست‌های مرتبط به برادر روحی (در شب، هر خونی سیاه است)

خنده سرخسفر به انتهای شبدر جبهه  غرب خبری نیست

ادبیات ضدجنگ

52 کتاب

قرار است وجود خود را بفروشم. قرار است نیست شوم، غرق در شومی و پلیدیِ جنگ. می‌خواهم خود را فدا کنم. از وجودم چیزی نخواهد ماند. نمی‌دانم این کار را چرا انجام می‌دهم، می‌دانم وجودم زخم خواهد دید. شاید زخمش هیچگاه التیام نیابد. اما انجامش می‌دهم. چرا؟ ضروری است؟ برای روحم تحمل این زجرِ مطالعه‌ٔ ادبیات ضدجنگ ضروری شده است. چرا؟ معمولا شرح علتِ امورِ ضروری کارِ سختی است. علتی ندارم برایش. توجه‌ام به آن جلب شده است، قوای ذهن‌ام را اشغال کرده است و وجودم معطوف به آن شده است. پس انجامش می‌دهم و زجر می‌کشم. اینجا لیستِ آثار ادبیات ضدجنگی که پیدا کرده ام را قرار می‌دهم (مشخصا ترجمه‌ها و آثار فارسی را. چون هدفم فهم جامعهٔ ایران است). حتما برای هرکدام از این کتاب‌ها که بخوانم، مرور خواهم نوشت و سعی خواهم کرد تکه تکه تصویرِ کلیِ ادبیات ضدجنگی را که می‌خواهم معطوف به فهمِ جامعهٔ ایران باشد را تکمیل کنم. اصلا ادعا چیه؟ باور دارم که ادبیات تصویری از جامعه را نشان می‌دهد، این بدان معنا نیست که تصویرِ تمام جامعه در ادبیات منعکس می‌شود (هیچ اثر و روایتی نمی‌تواند همه‌چی را به تمامه در خود بازنمایی کند) و این گزاره بدان معنا نیز نیست که ادبیات چیزی جز بازنمایی جامعه نیست، یعنی کارکردهای دیگری نیز برای متنِ ادبی قابل تصور است. در کنار این، باور ندارم که برای فهمِ جامعه نوعی متن‌بسندگیِ ادبیات‌پایه مکفی و از قضی حتی ممکن است؛ یعنی ادبیات مفری برای فکر در باب جامعه است و فهمِ جامعه طبیعتا و قطعا منحصر در متنِ ادبی نیست. پس، متنِ ادبی به فراتر از خود (تاریخ و جامعه) ارجاع دارد و از این حیث منطقی است که برای فهمِ جامعه بتوانیم ادبیات را فراخوانی کنیم. در این لیست، که تا اینجا بدونِ جست‌وجوی روشمند و صرفا با پرسان پرسان گشتن، سرچرخاندن و بُر خوردن میانِ کتاب‌ها تشکیل شده است، سعی کردم به جوانب مختلفِ چیزی که بهش "ادبیات ضدجنگ" می‌گیم توجه داشته باشم. در نهایت هیچ ادعایی ندارم و با تمام وجود گشوده هستم به هر اتفاقی که در این مسیر بیافتد. هیچ چیز را مفروض نخواهم گرفت جز اینکه "جنگ سراسر پلیدی است و چیزی در جنگ پرتویی از روشنایی ندارد." این لیست را بسیار ادیت/ویرایش خواهم کرد. حتما اگه نکته‌ای هست، اثری را جا انداخته ام، اثری را به اشتباه در لیست قرار داده و خلاصه هرچه بود خیلی خوشحالم می‌کنید بهم اطلاع بدید. اگر در این مسیر به هر کدام از کتاب‌ها رسیدم که دوست داشتید همخوانی کنیم، البته باید جدی و ضربتی باشید، بهم خبر بدید. شاید بتونیم هماهنگ کنیم و هم‌فهمی کنیم با کتاب‌ها. جا دارد از همهٔ کسانی که در مورد این دغدغه باهاشون حرف زدم و توی پیدا کردن آثار بهم کمک کردن تشکر کنم. مشخصا از علی آقای عقیلی‌نسب عزیز که واقعا زیادی کمکم کرد. دمت‌گرم مرد 🙏✌️ پی‌نوشت: لیست ابتدایی است و هرچی ایراد است برگردهٔ منه و حتما بهم اطلاع بدید. خوشحال می‌شم.

57

یادداشت‌ها

          اول نقاط مثبت :
ترجمه‌ی واقعا خوبی داشت، خوندن و فهمیدنش برام راحت بود. مثل فیلم از جلوی چشمم می‌گذشت و روندی که در پیش گرفته بود جالب بود. (بجز آخراش که زیادم نتونستم تمرکز کنم رو مدل بیانش.)
مباحث مد نظرش رو جالب بیان می‌کرد، می‌تونم بگم توصیفات جدیدی دیدم که تو ذهنم بمونه و از خیلی از جملاتش هم خوشم اومد.
فصلای کوتاه داشت و آدم ترغیب میشد ادامه بده، حتی می‌شد توی یه روز خوندش.

اما سه و نیم میدم چون :
با توجه به اسم و جلدش من توقع دیگه‌ای از کتاب داشتم. احساس کردم اواخر کتاب، داستان از مسیری که تصور میکردم خارج شده که خب این میتونه نقطه مثبت هم باشه (که چیزی طبق پیش‌بینی ما پیش نره) ولی چون نتیجه‌گیری درستی به شخص من نداد، زیاد نتونستم با تهش ارتباط بگیرم.
این شاید سلیقه شخصی باشه ولی جوری که راوی داستان در نهایت خودشو از جنگ کشید بیرون و به قول خودش دوباره متولد شد، پسندم نبود... متاسفانه مسلمون خوبی نبود اصلا.🙄😂 
یه مسئله‌ای هم که شاید توی ذوق می‌زد، تکرار بیش از حد یه سری  چیزا توی متن بود. شخصا مشکلی باهاش نداشتم چون به نظرم به فضای روایت‌گری می‌خورد و حس و حالشو منتقل می کرد. ولی شاید بعضیا از این تاکید زیادی و تکرار جملات خوششون نیاد. (در حقیقت یه مسئله رو چندین بار و از چندین زاویه بسط می‌داد ولی من ازش بدم نیومد، کنجکاو بودم که این‌بار از چه ابعادی می‌خواد ببینه.)

در کل از خوندنش پشیمون نیستم. تجربه‌ی خوبی بود، اما باید اعتراف کنم انتظار دیگه‌ای ازش داشتم.


        

10