نترس! شاید اون طرف دیوار جای خیلی بهتری بود!
        

          دیوارها یا موانع و ترس‌های زندگی خودتان را میشناسید؟

اگر یک روز مجبور شوید، حاضرید به ان سوی موانع قدم بگذارید و با ترس هایتان، ان غول های بی شاخ و دُم! روبه رو شوید و کتاب زندگی تان را جور دیگری رقم بزنید؟

ولی از ان کتاب هاست که همراهی یک بزرگسال را در کنار کودک می طلبد!
        

          وسط این کتاب یه دیواره و سرباز کوچیک این طرف دیوار خیالش راحته که جاش امنه و غوله اون طرف دیواره، اما سر یه بزنگاه غول اون طرف دیوار سرباز رو نجات میده و حالا دیگه اون طرف دیوار و کنار غوله که جای امنی محسوب میشه

تقدیم‌های اول کتاب پیام ابراهیمی رو خیلی دوست دارم.. مثلا اول این کتاب نوشته "تقدیم به غولی که بالاخره یک روز می آید!"
        

          پنج ستاره، چون خودم خیلی وقتها همان آدمک ترسیده ی آن طرف دیوارم و به غولهای خیلی مهربان آن طرف دیوار اعتماد نمیکنم. اما آن طرف دنیای دیگری ست.
        

          خلاقیت خوبی داشت، خیلی خوب اطلاعات رو با تصاویر به قصه تزریق کرده بود.
و خب پیغام قصه برا بچه‌ها چی بود؟ اینکه از غول‌هایی که اونطرف دیوارها برامون ساختن نترسیم و بریم اونور دیوار؟
اینکه شخصیت اصلی لباس یک شوالیه یا سرباز نگهبان داشت ولی با غول اونطرف دیوار رفت هم قابل تامل بود.
        

          ترس‌های بی‌دلیل، با خاموش کردن تفکر، چشم‌ها را به روی خطرات واقعی می‌بندند.