عبدالله گیوه چی

عبدالله گیوه چی

پدیدآور
@abgivechi

74 دنبال شده

73 دنبال کننده

گزارش سالانه بهخوان

یادداشت‌ها

نمایش همه
        طنز داستان‌ها به خوبی چاچاچا شده‌اند 😅
در این کتاب از بیشتر تکنیک‌های طنز استفاده شده و به نظرم الگوی خوبی برای نگارش داستان‌های طنز برای کودکان است.


داستان ماست‌مالی:
داستانی که در ظاهرش شیر با تغییر اسم خود، هویت شکارچی بودنش را ماست‌مالی می‌کند. ولی در باطن، این داستان نقد اجتماعی به ماست‌مالی ادارات دولتی در برگزاری مراسم‌های فرهنگی را دل خود جا داده. 

در روزگاری که ... :
طنز تلخی بود که من را عمیقا به فکر واداشت. خانواده‌ای که برای عقب نماندن از دنیای مدرن، سرمایه‌ی زندگی خود، یعنی خَرشان را می‌فروشند تا تلویزیون بخرند. اما چیزی که گیرشان می‌آید این است که همان خَر را در تلویزیون می‌بینند. 
شاید در ظاهر، صاحب خر با فروختن خَرش  به دلال زیان کرده و ما در داستان دلال را آدم بی‌انصافی می‌بینیم ولی در اصل این جریان افسارگسیخته‌ی تکنولوژی‌ست که دلال اصلی‌ست. زندگی‌هایمان را می‌گیرد و به جایش یک زندگی بزک شده تحویلمان می‌دهد تا در آرزوی رسیدن به آن، باز هم زندگی‌هایمان را بگیرد.


      

1

باشگاه‌ها

نوبرک

8 عضو

ماتیلدا

دورۀ فعال

دربارهٔ ادبیات کودک

71 عضو

درآمدی بر رویکردهای زیبایی شناختی به ادبیات کودک

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

در قند هندوانه
          شبیه رویاست، رویایی دور دست، یک رویای جوانی، رویایی پاک، رویایی که لطیفه، مثل قند در هندوانه.
توی دهنت آب میشه و شیرینیش به دل میشینه.
رویایی که به شدت آشناست ولی به شدت غیرقابل لمس. انگار قبلا درونش زندگی کردی یا توی خواب دیدیش. ولی هرچقدر فکر میکنی به یادت نمیاد.
در روز اول ۲۰۲۴ مینویسم که «برتیگان» به لیست نویسنده‌های موردعلاقه‌م پیوست.
با سادگی‌ای که داشت دلم رو برد.
فکر کنم این یکی از خصلت‌های افراد پیچیده‌ست که عاشق سادگی‌ها میشن درحالی که همه‌ش دلشون میخواد توی دردسر پیچیدگی‌ها شنا کنند.
ولی «قند در هندوانه» برام اون ساحل امن بود. اینکه بعد یه مدت گذاشتم رها بمونه، انتظاراتم رو ازش کم کردم، دیگه منتظر نبودم اتفاق خارق‌العاده‌ای رخ بده، انتظار نداشتم آی‌دت روی سرشون خراب بشه، انتظار نداشتم آدم‌های شهر انقلاب کنند،. انتظاراتم رو آوردم پایین و توی اون ساحل امن قدم زدم و به شدت لذت بردم. آروم شدم و این کتاب خیلی بهم چسبید.
[ بیاین از کتاب انتظار نداشته باشیم ]
        

2

 گوهر شب چراغ
          #یادداشت_کتاب 
#گوهر_شب‌چراغ
خواستم تصویر کتاب را برای یادداشتم پیدا کنم، پس نوشتم گوهر شب‌چراغ. اما چیزی که برایم آمد، تصویر جلد کتاب نبود... باطن کتاب بود. در توصیف گوهر شب‌چراغ نوشته شده‌بود:

این گوهر، روشنایی بخش راه گم‌شدگان در شب است و برخی دیگر، آن را سنگی با خواص جادویی و ماورائی می‌دانند.

دیدم این جمله بهترین توصیف برای کتاب گوهر شب‌چراغ و شخصیت حاج شیخ غلام‌رضا یزدی است. 

سال‌هاست کتاب تندیس پارسایی را به توصیه آقای امینی‌خواه خریده‌ام؛ اما هنوز فرصت خواندنش را پیدا نکرده‌ام. البته قطر کتاب و نثر غیر جذابش هم مزید بر علت بود. تا اینکه دیدم همخوانی کتاب گوهر شب‌چراغ در گروه همخوانی شروع شده است، من هم که کتاب را داشتم، پس معطل نشدم.
وقتی مقدمه را خواندم و فهمیدم داستان‌های این کتاب، همان خاطرات کتاب تندیس پارسایی است که نویسنده دستی به سر و گوششان کشیده و با قلمی جذاب و قرار دادن جزئیات داستانی، کشش خوانده شدن را در آن‌ها بیشتر کرده، وقت را تلف نکردم و کتاب را جرعه جرعه سر کشیدم و چه روح‌بخش بود... گوارای وجود همه خوانندگانش!

این کتاب را باید خواند. خواند و لذت برد... 

پی‌نوشت: چقدر طرح جد کتاب را دوست دارم، بیشتر بخاطر فونت و گرافیک حروفِ عنوان کتاب.
مدتی است فهمیده‌ام آنقدر که من به بازی با فونت عنوان کتاب و طراحی جذاب با حروف علاقه دارم و این کار باعث می‌شود جذب یک کتاب شوم، تصویر جلد کتاب‌ها جذبم نمی‌کند. این را وقتی فهمیدم که در نمایشگاه مدرسه، باوجود تصویر جلدهای قشنگ‌تر انتشارات پرتقال، من به جلد رمان‌های نوجوان نشر افق بیشتر جذب می‌شدم.


        

6

تیستو سبز انگشتی

31

لیزه لوته مسافرت می ره

11

در قند هندوانه

26