آرایش گران مردانه و زنانه (آداب و احکام)

آرایش گران مردانه و زنانه (آداب و احکام)

آرایش گران مردانه و زنانه (آداب و احکام)

علی رحیمی اقدم و 1 نفر دیگر
3.7
19 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

18

خواهم خواند

4

کتاب آرایش گران مردانه و زنانه (آداب و احکام)، به اهتمام جمعی از پژوهشگران پژوهشکده باقرالعلوم.

یادداشت‌های مرتبط به آرایش گران مردانه و زنانه (آداب و احکام)

            اسلام...سید محمد باقر صدر...عراق...انقلاب اسلامی عراق و تشکیل جامعه ای با مرجعیت و رهبری عالمی از تشیع...آروزی محمد باقر صدر که عمر خود را برای فراهم آوردن مقدمات و تحقق آن گذاشت اما سرانجامی متفاوت از ایران و انقلاب ایران برای آن رقم خورد...
حین خواندن کتاب، کتاب های سه دیدار و ارتداد برام مرور شدند، آنجایی از ارتداد که پدر امام خمینی، مصطفی، را مردم تنها گذاشتند و ایشان شهید شدند و ارتدادی که امام درش شهید شدند و مردم هم بی سر و رهبر...و قدر انقلاب، برای من انقلاب و جنگ ندیده بسیار بسیار فراتر رفت...از موقعیتی خوب به نعمتی بی بدیل و نیازمند مراقبت که ارزوی همه انبیا بوده تبدیل شد...الحمدالله.
شاید کتاب روایت های پراکنده و بی دنباله هم بود، شاید نیاز به بسط و تفصیل خیلی بیشتر از این داشت، ولی همین روایت ها هم برای من مثل جرعه آبی در بیابان بود برای آشنایی با چنین عالمی، و خانم برادران هم خيلي خوب لذت این روایت ها رو چشیدنی تر کرده بودند...
چقدر حوزه و جامعه امروزی ما به افرادی با نبوغ و طرز فکر سیدمحمد باقر صدر و آمنه صدر نیاز داره...چقدر مردم عراق راحت این در گرانبها رو از دست دادند ...چقدر جامعه عراق بی سر و سامان شده...چه پاسخ هایی توسط این عالم به نیازهای امروزی جامعه داده شده که ما از اونها بهره کافی و وافی رو نبردیم...و چه زمینه ای برای تحقق جامعه ای با ارکان اسلامی فراهم شده و در خیلی از زمینه ها رها شده و چه کارها که روی زمین برای ما باقی نمانده است...
افسوس و دریغ برای آنچه گذشت و میتوانست بشود و نشد... و امید و تلاش مضاعف برای شدن آنچه می تواند بشود...انشالله...

https://taaghche.com/book/82837/%D9%86%D8%A7
          
            #نا را صفحه صفحه که جلو می‌روی تپش قلب می‌گیری! نفست به شماره می‌افتد تا برسی به آنجا که دیگر #نا نداشته باشی ادامه بدهی! یا با اینکه آخرش را می‌دانی ولی دوست نداری مرور کنی و تکرار کنی!
رابطه ایران و عراق و لبنان صدها سال است فراتر از مرزهاست، چه آن زمان که شیخ بهایی از جبل عامل به ایران آمد تا حکومت شیعی را تقویت کند و چه آن زمان که امام موسی صدر از ایران به لبنان می رود تا شیعه را از مظلومیت رهایی بخشد و چه آن روزها که محمد باقر صدر که از شوق انقلاب ایران در پوست نمی‌گنجد و به جرم حمایت از آن مظلومانه به شهادت می‌رسد
سرنوشت امام موسی صدر و محمد باقر صدر؛ این دو پسر عمو به افسانه بیشتر می‌ماند تا یک حقیقت!
در سالهای پس از انقلاب در معرفی شخصیت امام موسی صدر تلاشهای خوبی انجام شده است ولی محمد باقر صدر این متفکر نابغه جهان تشییع در مهجوریت بود!
#نا که به همت #پژوهشگاه_صدر و قلم توانمند #مریم_برادران نوشته شده است؛ آغازی است بر معرفی بیشتر شهید صدر به عموم مردم
خدا قوت و مرحبا به همت جوانان پژوهشگاه شهید صدر
          
            کتاب با شیفتگی مطلق و ضدگلوله نسبت به آیت الله شهید سید محمدباقر صدر نوشته شده. مجموعه‌ی بازنویسی‌شده و به‌هم‌چسبیده از فیش‌های ریز و درشت و گویا و مبهم درباره‌ی زندگی شهید صدر است که می‌توان در کلی‌ترین حالت آن‌ها را در سه جمله خلاصه کرد:
۱- شهید صدر بسیار باهوش بود. 
۲- شهید صدر بسیار احساساتی بود.
۳- شهید صدر به دنبال حفظ اسلام بود.
مشکل کتاب کجاست؟ مشکل در ابهام جمله‌ی سوم است. «اسلام» چیست که شهید صدر جانش را به خاطر آن داد؟ این ابهام بر سرتاسر کتاب سایه انداخته. او با نهایت هوش و درایت و با نهایت ملاحظه‌گری و حساسیت و بدون هیچ خطایی همواره در حال حرکت در مسیر اسلام است اما معمای «اسلام» هیچ باز نمی‌شود. منظور از اسلام فقه است؟ نهاد حوزه است؟ عدالت با طعم چپ (ولو خود را به لحاظ فلسفی دشمن آن بدانیم) است؟
شهید صدر در این کتاب مثل مغالطه‌ی رایج این روزها، فردی تصویر می‌شود که در رفتارهای شخصی اهل احتیاط‌های محیرالعقول مثل میوه نخریدن به علت فقر دیگر مردمان است! و فردی بی‌نهایت احساساتی است که در نامه به نزدیک‌ترین و دورترین اطرافیانش مدام قربان‌صدقه‌ی آنان می‌رود و از اعدام شاگردانش غش می‌کند و جز با روضه‌ی سیدالشهدا(ع) به هوش نمی‌آید (چون احتمالا می‌تواند کمی به خودش حق دهد که راهی را در پیش گرفته که منجر به آن اعدام‌ها شده) و پای چپش تا چندماه بی‌حس می‌ماند. اما همین فرد باریک‌اندیش و احساساتی، با تمام توان و نیرو در صدد دست‌یابی به حکومت است و در طول همین کتاب چندین نفر به علت این جهت‌گیری و رقابت سیاسی کشته می‌شوند و البته در نهایت خود ایشان. مغالطه این‌جاست که زیبایی رمانتیک هوش و لطافت شخصی ایشان مقدمه‌ی استنتاجی قرار می‌گیرد که از ما می‌خواهد «راه» پرهزینه‌ی ایشان یعنی اسلام سیاسی را نیز موجه بدانیم. در حالی که مقدمات همه ویژگی‌های صرفا شخصی هستند و ربطی به نتایج یعنی خط مشی‌های کلان سیاسی و شیوه‌های حکمرانی ندارند. حاکمی فرضی را در نظر بیاورید که به خاطر تمایلات چپ‌اش برای خانه‌اش میوه نمی‌خرد چون همه‌ی مردم میوه ندارند ولی به دلیل ناتوانی‌اش در اداره‌ی کشور همه‌ی شاخص‌های اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی کشور سقوط می‌کند و عدالت نیز وضعی وخیم‌تر از گذشته می‌یابد. آیا روایت میوه نخوردن این حاکم فرضی چیزی جز گم کردن مسیر اندیشه درباره‌ی مشکلات و سرگرم شدن به مناقب ماخولیایی است؟
          
            سید محمدباقر صدر از شخصیت‌های کم‌نظیر تاریخ تشیع است. نبوغ سرشار و مجاهدت خستگی ناپذیراز او شخصیتی جذاب ساخته و در کنار آن اتفاقات بسیار زندگی او زمینه‌ای است فوق العاده برای داستان‌پردازی چیزی که ابدا «نا» از عهده آن برنیامده است.
این کتاب شبیه یک فست فود پخته نشده است که نه تنها شخصیت یاران و اطرفیان سیدمحمدباقر در آن به خوبی ترسیم نشده است که شخصیت خود سید محمدباقر هم بسیار کلی و بدون عمق است.
در تمام کتاب تنها بیان میشود که محمدباقر بسیار باهوش است، محمدباقر بسیار مهربان است و محمدباقرمدام مشغول است و این سه مولفه ده ها بار تکرار می‌شود؛ بدون آنکه مخاطب این مسئله را واقعا از لابلای اتفاقات درک کند.
البته نثر روان کتاب و جذابیت ذاتی محمدباقر صدر جذابیتی نسبی به کتاب داده که آن را تا حد زیادی خواندنی می‌کند، اما در مجموع نمی‌توان به این کتاب مختصر گفت کتاب خوب و کاش این کتاب باعث نشود که راه نوشتن دوباره درباره زندگی محمدباقر صدر بسته شود.