" سفر آدری در صفحات تابستان ۱۴۰۴ "

            تابستون ۱۴۰۴ برای من پر از کتاب بود. با سمفونی مردگان غم و سرنوشت رو تجربه کردم، کاراوال منو برد توی دنیای رنگ و جادو، سم هستم بفرمایید نگاهی تازه بهم داد، و هر دو در نهایت می‌میرند یادم انداخت باید قدر لحظه‌ها رو بدونم. با مثل خون در رگ‌های من عاشقانه‌ها رو حس کردم، مزرعه حیوانات منو به فکر برد در حقایق پنهان و با کتابخانه نیمه‌شب فهمیدم زندگی پر از انتخاب‌هاییه که هر کدومشون می‌تونن آینده‌مون رو بسازن.
این لیست برای من فقط اسم چند تا کتاب نیست، یه جور خاطره‌ست از تابستونی که با داستان‌ها و کلمه‌ها گذشت♡ :)